از نظر پان ایرانیست و پان فارس نسیمی شاعر ترک آزربایجانی اسطوره نیست که پوستش را کندند و تکه تکه شد اما در برابر خلیفه زانو نزد و آزادگی و مردانگی را معنا کرد
⭕️بلکه اینها اسطوره به جامی. سنایی و فخرالدین عراقی شاعران فارسی می گویند که برای زر و سیم شاهان ترک، خود را سگ آستان شاهان ترک خوانده اند .
چنانچه جامی می گوید:
هستم سگکی بر آستانت
خرسند ز تو به استخوانی
یا در جایی دیگر می گوبد:
شد سگ کوی تو جامی
چون سگانت داغ کن
تا بداند هر که بیند
کز سگان کوی تست
و یا سنایی می گوید :
ما را سگ خویش خوان که تا ما
گوییم که شیر چرخ ماییم
و یا فخرالدین عراقی که می گوید:
بگذار که بگذرم بکویت
یکدم ز سگان کویم انگار
بگذاشتم این حدیث کز من
دارند سگان کوی تو عار
پندار که مشت خاک باشم
زیر قدم سگ درت خوار
و یا شاعری اصفهانی و فارسی گوی در دربار شاه عباس که مدتی از طرف شاه عباس بهش توجه و عنایت نمی شود، جهت جلب شاه می گوید:
سحر آمدم به کویت
به شکار رفته بودی
تو که سگ نبرده بودی
به چه کار رفته بودی
و یا اثیر اخسیکتی برای راهیابی به دربار قزل ارسلان در مدح وی می گوید:
ای کمینگاه فلک ابروی تو
آبروی آفتاب از روی تو
جای جانها گوشه شبوش تو
دام دلها حلقه گیسوی تو
بر سر کوی غمت بر تا "اثیر"
های هویی می زند بر بوی تو
کم نگردد رونق حسن تو هیچ
گر بیفزاید سگی در کوی تو
💢تعریف دیگر...
⭕️اسطوره ستارخان نیست که گفت خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم
اسطوره بابک نیست که تکه تکه شد اما به تن خواسته خلیفه نداد
اسطوره آقا محمدخان نیست که روس را به تسلیم وا داشت
اسطوره شاه عباس یا شاه اسماعیل نیست
اسطوره آلپ ارسلان نیست
⭕️اسطوره رضا پالانی است که انگلیس او را از ماتحت اسبان سفارت هلند بیرون کشید و شاه ایران کرد
و در تاریخ اسطوره ایستادگی در مقابل دشمن شد و زمانی که دشمن قصد تصرف ایران را داشت با ارتشی که پان ایرانیست ها سنگ آن را به سینه می زنند تنها با شلیک کردن یک قلوله توپ به پیشواز دشمن رفت و جانانه خویش و مملکت را کف بسته تسلیم دشمن کرد .