--- ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۰۴ ﮐﻪ ﺭﺿﺎﺧﺎﻥ ﺭﺳﻤﺎ ﺷﺎﻩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪ ﻓﻌﺎﻻﻧﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﺳﯿﺎﺳﺘﻬﺎﯼ ﺗﺨﺮﯾﺒﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺷﻮﻭﻧﯿﺴﺘﻬﺎ ﺑﺎ ﺷﯿﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺿﺪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺿﺮﺑﺎﺕ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﯿﮑﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﻭ ﻫﻮﯾﺖ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ .ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻭ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺟﻠﻮﻩ ﺩﺍﺩﻥ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ ﺭﮊﯾﻢ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﻈﺎﻡ ﺣﺎﮐﻢ ﻫﻢ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﭘﺮﺩﺍﻥ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ.
ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ ۵۳ ﺳﺎﻟﻪ ﺭﺿﺎﺧﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻭﯼ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﻫﺎ ﻭ ﺑﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﯽ ﻫﺎﯼ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﺩﺭ ﺭﺍﺩﯾﻮ -ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ - ﻣﻄﺒﻮﻋﺎﺕ - ﻣﺪﺍﺭﺱ -ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻫﺎ ﻭ...ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ،ﺻﺤﻨﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺮ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﻭ ﺣﺘﯽ ﮐﻠﻤﻪ "ﺗﺮﮎ" ﺗﻨﮓ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻫﻮﯾﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺗﺎﺏ ﺗﺤﻤﻞ ﺗﺤﻘﯿﺮﻫﺎ ﻭ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ ﻣﻬﯿﺎ ﺑﻮﺩ.
"ﺁﺫﺭﯼ"ﻭﺍﮊﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮐﺸﻒ ﺁﻥ !ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭﯾﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﻮﯾﺖ ﺗﺮﮐﯽ،ﻧﺸﺎﻥ ﻭ ﺩﺭﺟﻪ ﺍﯼ ﺑﺲ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺁﻣﯿﺰ ﺩﺍﺩ.ﺁﺭﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺩﻭ ﻧﻮﻉ ﻫﻮﯾﺖ ﯾﮑﯽ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺗﺮﮐﯽ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺁﻣﯿﺰ ﺁﺫﺭﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﻣﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﺍﻭﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﻫﻢ ﮔﻮﯾﯽ ﮐﻠﻤﻪ ﺗﺮﮎ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮐﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺗﺮﮎ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
ﺟﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﺮﮐﯽ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﺫﺭﯼ ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺁﺫﺭﯼ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﮐﻠﻤﻪ ﺗﺮﮎ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﻫﻮﯾﺘﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻣﺎ ﺁﺫﺭﯼ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ ﺁﺫﺭﯼ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ ﻭ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﮊﻩ ﭼﯿﺴﺖ؟ﺁﻧﻮﻗﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺣﺘﯽ ﺗﺌﻮﺭﯼ ﮐﺴﺮﻭﯼ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ.ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺗﺮﮎ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ ...
ﻣﺴﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺩﮐﺘﺮ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﻟﯿﻨﻪ ﺷﺪﻥ ﺁﻥ ﻣﻨﺠﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﻟﯿﻨﻪ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺷﺪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﭘﻮﭼﯽ ﻭ ﺑﯽ ﻫﻮﯾﺘﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﻫﻮﯾﺖ ﺟﺪﯾﺪ ﻭ ﻧﻮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ.ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﻫﻮﯾﺖ ﺭﺍ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻧﯿﺘﯽ ﻭ ﻣﻘﺼﺪﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﺪ ﺑﺎ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﭘﺬﯾﺮﺩ.
ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻬﺎﺟﻢ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭﺑﺮﺍﯼ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻣﻌﻠﻮﻣﺎﺕ ﻭ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﺯ ﻣﻠﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﻫﯿﭻ ﺗﻼﺷﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﺎﻡ ﺍﺻﻠﯽ ﻭ ﺑﻮﻣﯽ ﺑﺮﺧﯽ ﻣﮑﺎﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺧﻮﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﺑﯽ ﺩﺭﺩﺳﺮﺗﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﻫﻀﻢ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺣﺎﮐﻢ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺑﻪ ﻫﻮﯾﺖ ﺍﺻﯿﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﺟﺒﻬﻪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺠﺎﯼ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺁﺳﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺰﯾﻨﻨﺪ.
ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﯿﺎﺳﺘﻬﺎﯼ ﺗﺨﺮﯾﺒﯽ ﺭﮊﯾﻢ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻧﺎﻡ ﻫﺎﯼ ﺗﺮﮐﯽ ،ﺑﻮﻣﯽ ﻭ ﺍﺻﯿﻞ ﺑﺮﺧﯽ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎ ﻭ ﺣﺘﯽ ﮐﻮﻩ ﻫﺎ ،ﺩﺭﻩ ﻫﺎ ،ﺭﻭﺩﻫﺎ ﻭ ﺟﻨﮕﻞ ﻫﺎﯼ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺳﺎﺧﺘﮕﯽ ﻭ ﺟﻌﻠﯽ ﻋﻮﺽ ﮔﺮﺩﯾﺪ .ﻣﺜﻼ ﻗﺮﻩ ﺩﺍﻍ ﺑﻪ ﺍﺭﺳﺒﺎﺭﺍﻥ -فیندیق لیق به فندقلو - ﺁﺧﻤﺎ ﻗﺎﯾﺎ ﺑﻪ ﺍﺣﻤﻘﯿﻪ -ﺁﺟﯽ ﭼﺎﯼ ﺑﻪ ﺗﻠﺨﻪ ﺭﻭﺩ - ﻗﺮﻩ ﺳﻮ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻫﺮﻭﺩ - ﺩﯾﯿﺮﻣﺎﻥ ﺩﺭﻩ ﺑﻪ ﺩﮔﯿﺮﻣﺎﻧﺪﺭﻕ - ﻭ...ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﻫﺎ ﻣﻌﻠﻮﻣﺎﺕ ﻭ ﺍﻃﻼﻋﺎﺗﯽ ﺍﺯ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﻨﯽ ﺗﺮﮐﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺗﺮﮐﯽ ﻗﺎﺭﺍ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﻌﻨﯽ ﺑﺰﺭﮒ - ﻭﺳﯿﻊ - ﺑﻠﻨﺪ - ﻭالاﻣﻘﺎﻡ -ﻭ...ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻣﺜﻞ ﻗﺎﺭﺍ ﺑﻮﻻﻕ=ﭼﺸﻤﻪ ﺑﺰﺭﮒ - ﻗﺎﺭﺍ ﻣﻠﯿﮏ=ﻣﺎﻟﮏ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻭالاﻣﻘﺎﻡ ﻭ...
ﻧﺎﻡ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻗﺎﺭﺍ ﺳﻮ (ﻗﺮﻩ ﺳﻮ)ﺭﺍ ﺳﯿﺎﻫﺮﻭﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺩ ﺧﻨﺪﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﺟﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﺏ ﻭ ﺭﻭﺩ ﺳﯿﺎﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﭼﻪ ﺭﺳﺪ ﺑﻪ ﻣﺤﺎﻝ ﻭﯾﻠﮑﯿﺞ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﻧﯿﺎﺭﺍ(ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺭﻕ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ)
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺏ: ﺯﺑﺎﻥ ﺗﺮﮐﯽ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ (ﺣﺴﻦ ﺭﺍﺷﺪﯼ در همین وبلاگ بخش کتابخانه ترکی کتاب را دانلود و مطالعه کنید)ﻭ ﻣﻘﺎﻟﻪ: ﻟﺰﻭﻡ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺩﺭ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ نشریات پیام اردبیل و اندیشه اردبیل و ...(ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﯽ ﺍﻭﺟﺎﻗﯽ)ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﺎﯾﯿﺪ.
--- رنه گروسه فرانسوی معتقد هست که بدون شک تمدن خود را از مردم آزربایجان کسب کرده اند.
--- ب.هروزنی دانشمند چک که برای اولین بار موفق به قرائت و ترجمه ی لوحه های هیتی شد، آزربایجان را اقامتگاه ثانوی سومری ها می داند (جامعه بزرگ شرق،ص161).
--- ساموئل نوح کریمر سومر شناس معروف که خیلی از لوحه های سومری را ترجمه کرده در کتاب الواح سومری صفحه ی 58 تایید می کند که سومری ها از آسیای میانه و از طریق قفقاز به آزربایجان آمده و بعد از سکونتی دراز مدت در آنجا به بین النهرین مهاجرت کرده در آنجا ساکن شدند. وی ادامه می دهد : سومرها در ایجاد تمدن آراتتا در آزربایجان و تمدن های باستانی در غرب ایران نقش بزرگی داشتند . آراتتا، 5000سال ق م در آزربایجان زندگی می کردند و بعدها از آنجا به بین النهرین کوچ کرده اند .
--- چارلز بارنی عالم تاریخ شناس انگلیسی بعد از تحقیق روی آثار پیدا شده از گورتپه و حسنلو در آزربایجان به این نتیجه رسیده که صنعت فلزکاری اولین بار در آزربایجان شکل گرفته است. ( مجله میراث فرهنگی، سال3، شماره 5، ص 53 )
--- باستان شناسان دامنه های جنوبی قفقاز را گهواره صنعت فلزکاری دانسته و تایید میکنند که مواد اصلی در ساخت مفرع یعنی مس و قلع در گنجه استخراج میشده و معادن قلع 7000 ساله این منطقه یادگار آن دوران هست.
---هنری فیلد در کتاب "مردم شناسی ایران ، صفحه 175" سکونت سومر ها در آزربایجان و جنوب خزر را ثابت میکند.
--- پروفسور ذهتابی ( تاریخ قدیم تورکان ایران ، جلد 1 ) و محمد تقی سیاه پوش ( پیدایش تمدن در آزربایجان ) نیز با تحقیقات خیلی ارزنده ثابت میکنند که خاستگاه سومریان آزربایجان بوده است.
--- دل هایمزِ ، "Dell Hymes" پژوهشگر و زبانشناس وابسته به دانشگاه شیکاگو در بخش انسان شناسی در رابطه با ارتباط ریاضی بین زبانها تحقیقی انجام داده و 200 لغت انگلیسی را در دو زبان "سومری و تورکی " مقایسه کرده است. او در پژوهش چاپ شدهاش رابطه مشترک این دو زبان را با مشابهت های لغوی موجود اثبات کرده است. به این صورت که بعد از 2000 سال گسست از یک زبان مرده ریشه لغات در زبان تورکی امروزی زنده است و مورد تکلم واقع میشود.
--- بانیان قانون و بانیان حقوق بشر سومرها بودند، اداره جامعه بر اساس قانون، اختراع چرخ، پایه و اساس علوم و صنایع مختلف که بعدا توسط دیگران تکامل پیدا کرد، پایه و اساس شیمی، ریاضیات، داروشناسی و ... را آنها بنا نهادند ؛ تقسیم هر شبانه روز به 24 ساعت و هر ساعت به 60 دقیقه و هر دقیقه به 60 ثانیه، کشف و به کار گرفتن انواع فلزات، اشعار و داستانهای سومر که از لوحه های سومری بازخوانی شده، نشان میدهد که پایه ادبیات را نیز آنها گذاشتند.
--- سومرها نخستین بانیان تمدن بشری بودند که از حدود 5000 سال قبل از میلاد از موطن اصلی خود در آسیای میانه جدا شده و به سمت بین النهرین آمده و نخستین تمدن بشری را در آنجا بنا نهاده اند.
---فریتز هومئلhommel Fritz در ترجمه لوحه های سومری، بیش از 300 کلمه تورکی پیدا کرد، کلماتی که اکثرا به همان شکل قدیمی اش در ترکی امروزی هنوز هم به کار برده میشود، و لذا هومئل با استناد به کشفیات علمی خود از کتیبه ها و لوحه های سومری، زبان سومری را به عنوان ریشه زبان تورکی و "پروتو تورک" معرفی کرد.
--- فریتز هومئل :"دسته ای از اقوام ترک قدیم ، تقریبا 5000سال قبل از میلاد ، از وطن اصلی در آسیای میانه جدا حرکت کرده و به آسیای نزدیک آمده و تمدن سومرها را بنا کردند .آثار به جا مانده از زبان سومری نشان می دهد که در آن اعصار زبان تورکی چگونه بوده است ."(آزربایجان در سیر تاریخ ،رئیس نیا،ج2،ص869)
--- علاوه بر فریتز هومئل، دیاکونوف مورخ روسی نیز 100 کلمه ی مشترک بین زبان تورکی و سومری را مطرح می کند .
تــــــــورکــــــــم
من همان تورکم
که با 30 هزار جنگنجو، لشگر 300 هزار نفری چین را محو و نابود نمودم
من بیلگه خاقان
همانا تورکی که چینیان را مجبور به ساخت دیوار_چین نمودم
من مته خان
همانا تورکی که سرکردگان و رهبران جهان خیریستیان (مسیحیت) را در مقابلم به زانو نشاندم
من آتیللا تازیانهی خداوند
همانا تورکی که با 40 هزار جنگجو، لشگر 75 هزار نفری صلیبیون را نابود و جغرافیای زمین را تغییر دادم
من آلپ ارسالان
همانا تورکی که فقط با 40 جنگجو به قصر چین هجوم نمودم
من کورشاد
همانا تورکی که بزرگترین امپراطوریهای تاریخ جهان را تأسیس نمودم
من آتیللا ، دمیرخان (تیمورخان) ، من فرماندهان جهانگیر و جهانشمول عثمانی،
من اندیشهای به نام اوغۇز و تمدنی با نام اویغور
من بزرگمردی به نام اولو بابک و … تاریخ ورق به ورق مملو از این منهایی ست که زمین را به گردش درآورده است.
من تورکم
همان تورکی که وقتی نامش میاید چینیها(شرق) فکر میکند بلای اسمانی نازل خواهد شد.
من تورکم
که اروپا (غرب) از دیدن پیشرفتم کابوس آتاتورک را میبیند ‼
ابر قدرت اقتصاد خاورمیانه و 16 اقتصاد برتر دنیا
و عضو 10کشور قدرتمند دنیا در عرصه نظامی
من تورکم
پیشرفتهترین ملت با جمعیت دنیا از آغاز تمدن بشر تا کنون
من همان تورکم
که هر نقطه از زمین، قدمهای مبارک و فرخندهام را لمس کرده و خرم گشته است
و تحت حاکمیت من بوده است.
همان
که خواب را از چشم امپریالیسم گرفته است،
و قدرتهای جهانی از اتحاد طوایف من وحشت دارد
پخش کن تا دشمنان بدانند ما کیستیم
آنانی که جلوی ما سرکشی کرده و میکنند
عاقبتی جز نابودی نداشته و نخواهند داشت.
تاریخ اثباتگر است ...
ای هرزه گیاه باغ ایران ................ای روبه سرزمین شیران
بازی ننمای با دم شیر .............. هر چند به دست اوست زنجیر
توهین ننما به قوم و کیشم .........کز هر جهتی من از تو بیشم
در محضر ترک ادب نگه دار ...........سر خم کن و حرمت و ادب دار
ما با ادبیم با ادب باش ..............وز بی ادبی گزیده لب باش
ما ترک غیور و قهرمانیم ..............ما سرور مردم جهانیم
ما ملت قهرمان ترکیم ................ ما زاده سرزمین گرگیم
پا چون به حریم ما گذارید ........... ساکت شده پارس کم نمایید
روی تو اگر کمی حیا داشت ......... اندیشه تو اگر صفا داشت
گر احمق و بی حیا نبودی .......... درمانده و بی نوا نبودی
در خانه دل ترا چو کس بود .......... فرمایش شهریار بس بود
اما چه کنم که بی حیایی ........... تو مظهر جوری و جفایی
خود بند ادب گسسته خواهی .......خود حرمت خود شکسته خواهی
ای مظهر هر فساد و پستی ......... هان حرمت عارفان شکستی
بنگر که چه بی اصالتی تو ............ بی حرمت و بی لیاقتی تو
در اوج کلاس بی کلاسی .............تو وصله زشت یک لباسی
آویزه گوش کن از این پس ............. هر دور و زمان و پیش هر کس
زین بعد به هر کجا رسیدی ........... هر جا که نشان ز ترک دیدی
برخیز و وفای خود نشان ده ........... در محضر ترک دم تکان ده
یادت نرود ولو به گاهی .............. این گفته ماندگار شاهی