ابن سینا به عنوان یکی از نوابغ جهان بشریت، هم در شاخه طب و هم
در رشد و تکامل اندیشه فلسفی خدمت کم نظیری به فرهنگ بشری کرده است.
شرح احوال وی به قلم خود و شاگردش ابوعبید جوزجانی- فقیه و فیلسوف ترکستان نگاشته شده است.
متن عربی این زندگینامهی خودنوشته در «عیونالانباء» اثر ابن ابی اصیبعه آمده است.
پدر آغاز آن میگوید که پدرش از بلخ ایالت وسیعی از تورکستان شرقی بود که در زمان نوح بن منصور به دنبال جنگهای تورکان با آل سامان به شهر بخارا – مرکز تورکهای ازبک کوچ کرد و از روستای اوزبک نشین افشنه، زن اختیار کرد.
ابوعلی سینا به گفته خودش در روستای خُرمِثین در یک خانواده اصیل ازبک چشم به جهان گشوده است.
و در کودکی همراه برادرش محمود – که پنج سال از او کوچکتر بوده است – به بخارا آمده و در همانجا به تحصیل قرآن و ادب پرداخته است.
یعنی میفرمایید که ابوعلی سینا از ازبکان بوده است؟
بله، شکی در این نیست.
ابن سینا در کودکی اصلاً فارسی و عربی نمیدانست.
خود، در همین شرح احوال خود نوشته و میگوید که در بخارا مردی سبزی فروش بود که زبان فارسی و حساب هندی میدانست
و پدرش او را برای تعلیم نزد آن مرد برد و از اینجا پیداست که وی فارسی و عربی را از نوجوانی به بعد آموخته است.
این مرد سبزی فروش را صاحبان تراجم احوال، محمود مسّاح نامیدهاند که در بخارا شغل بقالی داشته است.
ابنسینا سپس از ابو عبدالله ناتلی نام میبرد که پس از آموختن فارسی و زبان عربی پیش سبزیفروش مذکور، به تلمّذ برای او مشغول شده است و در اینجا سخنی دارد بدین مضمون که:
«دیگر هر چه ناتلی میگفت، میفهمیدم و در درک سخن او سختی نمیکشیدم.»