بولود قاراچورلو، از شاعران مبارز و انقلابی و از فداییان نهضت دموکراتیک آذربایجان (زا: 1305 مراغه / میر: 1358 تهران) است که درآن سوی مرزها بسیارشناخته شدهتر از ایران میباشد. وی صاحب شاهـکار«سازمین سؤزو» (نوای سازِ من) است که از آثار بسیار زیبا و بدیعِ ادب آذربایجان و ایران میباشد که اثر جاودانه از فولکلور ملّی ـ مردمی آذربایجان به شمار می رود و به زبانهای مختلف به چاپ رسیده است.
صمد بهرنگی، درمقالهیی با نام «یادی از حیدربابای شهریار» آورده: از میان شاعران مشهوری که با تأثیر از منظومهی شهریار شعرگفتهاند، میتوان سه تن را نام بُرد: جوشغون، محمد راحیم، سهند. و از میان این سه تَن، شعر سهند، همانندکوه سهند حتّی برشعر خودِ شهریار نیز سایه میافکند.
شهریار، درمورد سهند میگوید: سهند یک شاعرِ آزاده بود وآن خوی و اخلاقی که سهند داشت، در هیچکس نبود.اگر خوانده باشید، درشعر «حیدربابا» میگویم:
«حیدربابا، مرد اوغلولار دوغ ئینه...»
(حیدربابا، بازهم در دامانت جوانمردانی بپروران)
بله، سهند یک مَرد بود. علاوه برآن، دراین اثر از ایهام نیز سود جُستهام. بچّه که بودم درآذربایجان کوهی مرتفعتر ازکوه «سهند» ندیده بودم.
«سهندیّه» نیز عنوان یکی ازشاهکارهای ترکی استاد شهریار است. این اثر، که ادیبان آن را «مُستزاد نو» نام نهادهاند، درحدود 240 مصراع است.
شهریار در خصوص سروده شدن شاهکار «سهندیّه» آورده: شعر «سهندیّه» را به مرحوم «بولود قاراچورلو» که «سهند» تخلّص میکرد، سرودم. وی بیش از همه درمن تأثیرگذاشته بود.حتّی بیش از «نیما». میدانید که شعر «دومرغ بهشتی» را برای نیما گفتهام؛ ولی به پای «سهندیّه» نمیرسد. درحقیقت، نظیر «سهندیّه» درهیچ زبانیسروده نشدهاست و با هیچ مقیاس و معیاری قابلسنجش نیست. اگـر آفـریدن شعر در قدرت و توانایی شاعر بود، بنده هرروز یک «سهندیّه» میسرودم. امّا قضیّه بههمین سادگیها نیست. آن وقت که شاعر میخواهد به ویژه شاهکار بیافریند، دریک حالت عالیکه غیرقابل وصف است، فرو میرود.
.
با امید به اینکه آثارچاپ نشدهی استاد سهند به زیورطبع آراسته گردد. دراختیارعلاقهمندان و جامعهی ادبی قرارگیرد، درادامه شعر زیبای سهندیهی شهریار را از نظر میگذرانیم:
شعر، با نزدیک شدن بهار آغازمیشود.کوه«سهند» را به مردی پیـر تشبیه میکندکه دارای کلاهی است به رنگ سیاه وسفید. شهریار، برفِ قلّهیکوهِ سهند راکه قسمتیذوبشده و قسمتی باقیمانده، بهکلاهِ «چال» تشبیه میکند واین همه، نشانهی بهاراست:
شاهداغیْم، چالپاپاغیْم، ائلدایاغیْم، شانلیْسهندیْم،
باشیْ طوفانلیْ سهندیْم.
باشدا حیدربابا تک قارلا ـ قیروولا قاریْشیبسان،
صؤن؛ ایپک تئللی بولودلارلا افقده صاریْشیبسان
صاواشارکن باریْشبسان.
وپس ازگشت وگذاری دردامنهیکوه سهند وخودِ سهند، مژدهی رفتنِ روزهایسختی را میدهد و گریزی به شاعرـ سهند ـ میزند وچه زیبا میگویدکه کوه سهند باعث شهرتِ شاعر، وشاعر باعث شهرتِ کوهِ سهند ودرپی، آذربایجان است:
آد آلیب سندن اؤ شاعرکئ، سن اؤندان آد آلارسان،
اؤنا هرداد وئرهسن، یوز اؤ مقابل داد آلارسان،
تاریدان هر زاد آلارسان.
آداش اؤلدوقدا، سن اؤنلا، داها آرتیْق اوجالارسان،
باش اوجالدیْقدا، دماوند داغیندان باج آلارسان،
شئر الیندن تاج آلارسان!
سیمرغ که به جادوگری مشهور است، لیکن «سهند» با اشعار ساحرانهاش، جادوگرتر از وی میباشد:
اؤدا، شعرین، ادبین شاه داغئدیر، شانلئ سهندئ،
اؤدا، سنتک آتار اولدوزلارا شعریله، کمندئ،
اودا، سیمرغدن آلماقدادئ فندئ،
شعر یازاندا قلمیندن باخاسان دور سپهلندئ،
صانکی اولدوزلار الندی ،
سؤز دئینده گؤرهسن قاتدئ گولو، پستهنی، قندئ،
یاشاسیْن شاعر افندئ!
شهریار، تنها کسی را که قابل مقایسه با کوه سهند میداند، «سهندِ» شاعر است:
اؤ نه شاعر، کئ داغیْن وصفینه مصداق اؤنؤ گؤردوم،
من سنینتک اؤجالیْق مشقینه مشاق اؤنؤ گؤردوم،
عشقه، عشق اهلینه مشتاق اؤنؤ گؤردوم.
و دنیای ویچونان بهشت است که در آن آنچه آرزوکنی برآورده میشـود و عشـق درآن خستگی ناپذیر است:
شاعرین عالمی اؤلمز، اؤنا عالمده زوال یؤخ،
آرزولار اؤردا نهخاطرلهیه امکاندئ، محال یؤخ،
باغ جنت کیمی اؤردا «اؤ حرامدیْر، بوحلال» یؤخ.
اؤ محبتده ملال یؤخ،
اؤردا حالدیْر، داها قال یؤخ!
توسّط جادوی شاعر (سهند) که شعر وی همانند «شَراباً طَهُورا» است، هاروت و ماروتِ حیلهگر، دربانِ وی شدهاند ومانی ـ پیامبر نقّاشـ مبهوتِ اشعار معجزآسای وی است:
زهرهنین قصری بریلیان، حصاری نردهسی، یاقوت،
قصرجادودی، مهندسلری هاروت ایله، ماروت،
اوردا «مانی» دایانیب قالمیش اؤ صورت لره مبهوت،
قاپی قوللوقچوسو هاروت!
همچنین شهریار تصویری از الهام شعر بهشاعرـ بولود قاراچورلوـ را بههمراه آرامش طرّاحی میکند:
آغ پریلر، صاری کئوینکلی بولودلاردان انیرلر،
سود گؤلونده ملکهایله چیمیرکن سئوینیرلر،
سئوینیرلر، اؤیونورلر.
و درادامه استاد شهریارحُسن تعلیلی شاعرانه بهکارمیبرد و برای«سهند» و افرادی چون او سعادتمندی درجامعهی بیداد میخواهد:
آمما حیدربابادا بیلدی کئ بیز تک هامی داغلار،
باغلانیب قول ـ قولا زنجیرده، بولودلار اؤدور آغلار،
نه بیلیم، بلکه طبیعت اؤزو نامرده گون آغلار،
اگری یوللاری آچارکن، دوز اولان قوللاری باغلار،
صاف اولان سینهنی داغلار!...
شعرها و اطلاعات بیشتر استاد بولود قاچورلو (سهند) در پیج رسمی اینستاگرام: Bulud_Qarachorlu@
سلام ، خدا قوت مردان باتعصب ، ما اطلاعات مرادمان را مدیون شماییم ❤💪 ،
تورکون باشی اوجا دی ، لطفا در مورد جنگ چالدران و اختلافات عثمانی و صفویه را در مقاله ای به صورت جامع توضیح دهید و مخصوصا قتل عام مردم تبریز ، چرا این قتل ها انجام شد مگر نمی دانستند که تبریز ترک است ؟ لطفا توضیح دهید