مصطفی کمال پاشا (معروف به آتاتورک به‌معنای پدر تُرکها) نظامی و دولت‌مرد و بنیان‌گذار جمهوری ترکیه بود. وی استعداد شگرفی در امور نظامی داشت، چنان‌که در نبرد چناق‌قلعه (۱۹۱۴) با شعار "Çanakkale geçilemez" یعنی «چناق‌قلعه غیرقابل عبور است»، با سپاهی کوچک در برابر تهاجم سنگین نیروهای دریاییِ کشورهای بریتانیا و فرانسه ایستادگی نمود و مانع تصرف و سقوط استانبول شد. در سال ۱۹۳۴ میلادی نام خانوادگی آتاتورک (Atatürk) توسط مجلس ترکیه به وی اهدا گردید و از آن پس داشتن این نام خانوادگی برای هر فرد دیگری ممنوع اعلام شد. نلسون ماندلا، قهرمان مبارزه با نژادپرستی، در سال ۱۹۹۲ به‌دلیل ظلم و ستم دولت ترکیه بر کردها، از پذیرش «جایزهٔ صلح آتاتورک» سر باز زد

. زندگی‌نامه

او در ۱۹ مه ۱۸۸۱ در شهر تسالونیکی، در شمال یونان فعلی، که در آن زمان جزئی از امپراتوری عثمانی بود، در خانواده ای مسلمان، و ترک تبار از طبقه متوسط، چشم به جهان گشود. والدینش او را "مصطفی" نامیدند و بعدها آموزگار مدرسه به او لقب "کمال" را داد. پدرش علیرضا، کارمند دولت عثمانی و متجدد بود. مادرش زبیده، زنی متدین بود. اختلاف نظری و مذهبی والدین مصطفی، بر سرنوشت او بسیار تاثیرگذار بود. او ابتدا وارد مکتبی مذهبی شد، سپس آنجا را ترک نموده وارد مدرسه دولتی گشت. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی وارد مکتب حربیه (دانشکده جنگ) و سپس به "دانشکده ستاد" وارد شد و به عنوان دانشجوی ممتاز و سروان ستاد، فارغ التحصیل شد

. در ابتدا وارد ارتش عثمانی شد و در طرابلس لیبی با ایتالیایی‌ها جنگید. آتاتورک در دههٔ اول قرن بیستم به‌همراه گروهی از افسران ترک، که ترکان جوان نامیده شدند، پایه‌های اصلاحات در ارتش و دولت را به‌نفع ملی‌گراییِ ترکها تثبیت کرد. در جنگ‌های بالکان به سِمَت فرماندهی رسید و در سال ۱۹۱۶ در تنگهٔ داردانل و شبه‌جزیرهٔ گالیپولی در برابر انگلیسی‌ها مقاومت کرد و مانع اشغال استانبول توسط نیروهای بریتانیا و متفقین در جنگ جهانی اول شد. همین امر باعث محبوبیت وی در میان مردم ترکیه شد. او سپس در جبههٔ روس نبرد کرد.

 

در جنگ جهانی اول، دولت عثمانی شکست خورد و مناطق بسیاری در شمال آفریقا و حجاز، سوریه، عراق به دست کشورهای بریتانیا و فرانسه افتاد. قسمت‌هایی از اروپای خاوری نیز با حمایت فاتحان جنگ به استقلال رسیدند. در اواخر جنگ جهانی اول، ترکیه مورد هجوم فرانسه و ایتالیا از جنوب و یونان از شرق بود. آتاتورک رهبری جنگ استقلال ترکیه را برعهده داشت. در پایان جنگ جهانی اول، مردم ترکیه از بی‌کفایتی خلیفه محمد ششم و نظام عثمانی به‌تنگ آمده‌بودند و آتاتورک رهبری خیزش علیه خلافت و امپراتوری عثمانی را برعهده گرفت. در سال ۱۹۲۳ ترکیهٔ مدرن با نظام جمهوری توسط ملی‌گرایان و گروه‌های مبارزه علیه اشغال به رهبری برپا شد. آتاتورک از آن تاریخ تا زمان مرگش در سال ۱۹۳۸، رئیس‌جمهور ترکیه بود

. در دنیای پس از جنگ جهانی اول خاورمیانه به تحت الحمایه ها و دو کشور مستقل تقسیم می شد: ایران و ترکیه. در هر دو دو نظامی که تا پس از جنگ اول گمنام مانده بودند به قدرت رسیدند. حکومتهای هر دو در پی تاسیس نظمی نوین و مدرن بود و در این راه به اروپا و غرب را الگوی خود قرار دادند.

یکی رضاخان میرپنج بود و دیگر کمال مصطفی پاشا. هر دو نام خانوادگی  و صدور شناسنامه را در کشورهایشان  اجباری کردند و نامهای جدیدی برگزیدند. رضاخان خود را پهلوی نامید و مصطفی کمال پاشا نام آتاتورک را برگزید. رضاخان رضاشاه شد و موسس سلسله ای جدید شد که پس از خودش سی و هفت سال بیشتر دوام نیاورد. آتاتورک موسس و رئیس جمهور جمهوری ترکیه شد. علیرغم کودتاها و اغتشاشات فراوان آن جمهوری و نظام حکومتی هنوز پابرجاست.

هر دو رویای کشورهایی مستقل را در سر داشتند که سرشکستگی دخالت بیگانگان را تحمل نکنند. یکی بعنوان رئیس جمهور درگذشت و با احترامات شایسته مقامش به خاک سپرده شد. در حالیکه خودش و جانشینانش کشورش را از آتش جنگ جهانی دوم دور نگه داشتند. اما آن دیگری اشغال دوباره کشورش  را دید و با خواری به تبعید در جزیره ای دور افتاده رفت. چرا یکی موفق شد و دیگری شکست خورد؟

جالب است که گرچه بسیاری از مورخین ایرانی و وقایعنگاران دوران پهلوی اول به تاثیر آتاتورک بر رضاخان اشاره می کنند، اما هنوز کتاب خوبی درباره زندگی آتاتورک به فارسی منتشر نشده است. آندرو مانگو خلاء چنین کتابی را به زبان انگلیسی جبران کرده است. کتاب او بر اساس اسناد ترکی و متفقین درباره آتاتورک نوشته شده است و از تولد تا مرگ او را در بر می گیرد. کتاب شامل فصلهای کاملی درباره تاسیس جمهوری ترکیه و جنگهای استقلال آن است . در این فصلها خواننده اطلاعات مفیدی درباره آتاتورک و چگونگی شکل گیری طرز تفکر او و ایده هایش درباره جمهوری کسب می کند. اگر خواننده بدنبال  پیدا کردن تفاوتهای کمال مصطفی و رضاخان است، این تفاوتها از همان ابتداء آشکارند.

کمال مصطفی پاشا علاوه بر تحصیل در مدرسه نظام به اروپا سفر کرده بود و به زبان آلمانی مسلط بود. گرچه نمی توان او را عضو فعالی در حلقه های روشنفکران ملی گرای ترک قبل از جنگ جهانی اول دانست، ولی او در جریان تحولات و بحثهای فکری جامعه قرار داشت. نامه های بجای مانده از او شاهد ذهن تحلیلگر و در عین حال جاه طلب اوست. از سوی دیگر مطالعات کمال مصطفی وسیع و گسترده بود و شامل آثار کلاسیک عصر روشنگری اروپا می شد. او درباره قانون برداشتی واقع بینانه داشت و کتابهای مونتسکیو را بدقت مطالعه کرده بود. شیوه فرماندهی او محکم ولی بدون جاروجنجال  و فحاشیهای رضاخانی بود.  و در پایان کمال مصطفی می دانست اگر قانونی وضع می شود شخص او حداقل در ظاهر باید مطیع آن بنظر برسد.

درست است که آتاتورک یک مستبد مردسالار سنتی بود و بهیچوجه شیوه حکومتش شباهتی به یک دمکراسی تکثرگرا نداشت. اما ساز و کارهای حکومتی همواره از مجاری قانونی طی می شدند. او برخلاف رضاخان دلیلی نمی دید که پنهانی به کسب ثروت بپردازد و یا بکوشد شخصا در هر کاری مداخله کند. این شیوه رفتار باعث تثبیت قواعد حکومتی در جامعه ترکیه  و ایجاد یک نوع فضای شفاف شد که در نهایت اطمینان مردم و پذیرش برخی از اصلاحات او را در بر داشت.  درست است که هم رضاخان و هم کمال مصطفی هر دو مستبد بودند، اما یکی می دانست که در دنیای پس از مرگش تنها پذیرش عمومی می تواند دستاوردهایش را دائمی کند. اما دیگری به ایران پس از خودش فکر نکرده بود. یکی هنوز مورد احترام است و از دیگری حتی سنگ قبری به جای نمانده

Www.Turanian.blog.ir