وبلاگ جامع و تخصصی تورانیان (تمدن و تاریخ جامع ترکان ایران و جهان)

۱۴ مطلب با موضوع «متفرقه (Müxtəlif)» ثبت شده است

سیارک آذربایجان 2698

Az2698

Aze2698


نام آذربایجان در سال 1971 توسط شوروی وارد فضا شده است.

در 11 اکتبر 1971، ستاره شناسان شوروی از رصدخانه کریمه یک سیارک معمولی کمربند اصلی را کشف کردند که "آذربایجان" نام گرفت. به مناسبت انتصاب نام «آذربایجان» به سیاره فرعی، گواهی افتخاری صادر شد که در آن اشاره شده است که مؤسسه نجوم نظری، که رهبری کار بر روی سیارات کوچک در اتحاد جماهیر شوروی را بر عهده دارد، گواهی می دهد که سیاره کوچک شماره 2698 که توسط ستاره شناسان شوروی کشف شد، به نام جمهوری سوسیالیستی شوروی آذربایجان نامگذاری شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

اولو اؤندر: میر جعفر پیشه وری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

MəhəmmədHüseyn Şəhriyar

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

24 آوریل: فرصتی برای بیداری و ارتقاء شعور ملی تورک

اساس ادعای ارامنه که تا کنون نتوانسته‌اند هیچ سندی دال بر اثبات آن ارائه نمایند ولی هر ساله تعداد قربانیانش را افزایش داده‌اند، بر بخش‌هایی از نشریات تبلیغات جنگی بریتانیا مربوط به سال‌های جنگ جهانی اول متکی است که امروزه می‌دانیم چیزی جز جعلیات، تحریفات و نوشته‌های دروغین و به دور از واقعیت که به عنوان یک اسلحۀ مؤثر و با هدف همراه‌سازی افکار عمومی دنیا علیه دول آلمان و عثمانی تهیه و منتشر می‌شدند نیستند. هدف این نشریات که به نام «کتاب‌های آبی» شناخته می‌شوند متقاعد نمودن و به عبارت بهتر، فریب انسان‌ها در راستای یک مقصود مشخص بود. سال‌ها بعد چند نویسندۀ غربی که بعضی از آنها انگلیسی بودند، اقدام به اصلاح جعلیات و تحریفات مربوط به آلمان نمودند، اما در مورد «مسألۀ ارمنی»، با توجه به برخی محاسبات هنوز هم سکوت می‌کنند.

علی‌رغم تمامی این واقعیات، دولت تورکیه در سال ۲۰۰۵ اعلام کرد: این مسأله سیاسی نیست و تبلیغات و پروپاگاندا نیاز ندارد، بلکه یک مسألۀ تاریخی است. اگر ارامنه واقعاً چنین ادعایی دارند، ما حاضریم یک کمیسیون مشترک تاریخ متشکل از متخصصین و تاریخ‌دانان بین‌المللی تشکیل دهیم تا این مسأله را با مراجعه به آرشیوهای عثمانی، ارمنی، روسیه و ... و به روش آکادمیک بررسی کنند. نتیجه هر چه باشد تورکیه قبول خواهد کرد. اما دریغ از یک قدم مثبت از طرف ارامنه یا حامیانش. زیرا خود نیز خوب می‌دانند که چیزی جز دروغ نمی‌گویند.

در این شرایط هر انسان منصف و با وجدانی حق دارد سئوال نماید که علت فرار طرف ارمنی از بررسی علمی مسأله چیست؟ اگر ارامنه به ادعای خود ایمان دارند چرا این فرصت طلایی را از دست می‌دهند؟ مگر نه این است که با عملی شدن این پیشنهاد پرده از روی حقایق برداشته می‌شود؟ چه چیزی موجب هراس دولت ارمنستان از تحقیق یک هیأت بی‌طرف برای دست‌یابی به واقعیت می‌شود؟ آیا ارامنه بر خلاف ادعاهای خود که گوش جهانیان را کر کرده، بر حقیقت آن وقایع واقف‌اند؟

با در نظر گرفتن این که «نسل‌کشی» یک مفهوم حقوقی است، چرا طرف ارمنی به جای ارائه اسناد و مدارک مستدل و پیگیری حقوقی مسأله و تلاش برای اثبات ادعای خود در محاکم صالحه، روندی سیاسی در پیش گرفته و موضوع را با مطرح کردن در پارلمان کشورهای مختلف دنبال می‌کند؟ اصولاً آیا پارلمان‌ها صلاحیت بررسی و صدور حکم در مورد یک واقعۀ تاریخی، آن هم واقعه‌ای که در شرایط سخت جنگ جهانی اول رخ داده، را دارند؟ مسلماً تأیید ادعای ارامنه در پارلمان کشورهای مختلف که اغلب با پیشداوری‌های نژادپرستانه همراه است، هیچ‌گونه ارزش حقوقی نداشته و در راستای مقاصد سیاسی و منافع خاص انجام می‌گیرد. بدون تردید اگر این کشورها حسن نیت داشتند باید طرف ارمنی را به دیالوگ با طرف مقابل و بررسی تاریخی و بی‌طرفانۀ مسأله تشویق می‌کردند که هم به حل آسان‌تر اختلافات کمک می‌کرد و هم به نفع طرفین و منطقه می‌بود.

حتی اگر «نداشتن ارزش حقوقی و سندیت تاریخی» این آثار تبلیغاتی را کناری بنهیم، باز هم یک سئوال مهم بی‌جواب خواهد ماند: چرا انگلستان جزو کشورهایی که تاکنون ادعای نسل‌کشی ارامنه را به رسمیت شناخته‌اند نیست؟

اروپایی که در پی توسعۀ کشتیرانی خود آمریکا را کشف نموده و با تجارت دریایی گسترده باعث تخفیف اهمیت جادۀ ابریشم ولذا تضعیف قدرت اقتصادی تورک‌ها گشته بود، اینک با تاراج ثروت سرخ‌پوستان آمریکا، استثمار بردگان سیاه‌پوست آفریقا و انفجار جمعیتی ناشی از ترقی صنعتی در حال تبدیل شدن به غول اقتصادی، سیاسی و نظامی جهان بود و قصد داشت برتری سیاسی، اقتصادی و نظامی هزار سالۀ تورک‌ها را که اینک به سبب و دلایل گوناگونی (خارج از حیطۀ این بحث) عقب مانده و ضعیف گشته بودند، با مداخلۀ ژئوپلیتیک از بین برده و با تنظیم مجدد دموگرافی و آرایش جمعیتی جهان، برتری خود را همیشگی نماید. در این راستا، اروپاییان از دو جبهه علیه ملت تورک وارد عمل شده بودند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

تاثیر مخرب قفقاز، تاثیر سازنده‌ی عثمانی

در طول قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم، تورک‌ائلی و ایران از طریق دو مرکز با مدرنتیه و افکار آزادی‌خواهی آشنا ‌شد: «عثمانی» و «قفقاز». در این دوره همچنین صدها هزار تن از ایرانیان اغلب تورک، در جستجوی کار و آزادی و شرایط انسانی‌تر زندگی به قفقاز-باکو و به همان مقدار به قلمروی عثمانی –استانبول مهاجرت کرده بود. تاریخ‌نگاری تورک چپ ایرانی و بویژه آزربایجان‌گرایان، نقش قفقاز-روسیه در تاریخ معاصر ایران را بزرگنمائی، تحریف، وارونه‌نمایی و ایدئالیزه کرده، نقش عثمانی را ناچیز و بی‌اهمیت نشان داده است. آنها مساله‌ی مهاجرت صدها هزار تن ایرانی به قلمروی عثمانی را هم مسکوت گذارده‌اند. (بررسی‌ها و داده‌ها و دانسته‌های ما در باره‌ی توده‌ی چند صد هزار نفری تورکان ایرانی مهاجرت کرده به عثمانی- استانبول، آدانا، ازمیر، ارزروم، وان، قارس، ...- که از ارتش تورکیه تا هنر و ادبیات و ... تورک در بسیاری از عرصه‌ها حضور داشته‌اند، بسیار ناچیز است).

در دوره‌ی مورد بحث، عامل عثمانی اغلب نقش مثبت؛ و عامل قفقاز اغلب نقش منفی بر ایران و تورک‌ائلی داشته است. در قرن نوزده عثمانی مرکز صدور افکار و ایده‌های تجدد، قانونمداری، مشروطیت، اصلاحات سیاسی و اجتماعی، آزادی‌خواهی و نواندیشی اسلامی، و از اوایل قرن بیستم کانون صدور شعور ملی تورک و تورک‌گرایی فرهنگی و سیاسی، و مفکوره‌ی استقلال به تورکان ایران و قفقاز بود. استانبول کانون روشنفکری ایرانیان بود. در دوره‌ی مدرن بسیاری از نخستین تورک‌گرایان و تورکی‌نویسان در ایران و حتی قفقاز متاثر از و یا زیسته در عثمانی-تورکیه بوده‌اند (جمشیدخان افشار اورومی، حاجی میرزا بلوری، رفعت، معجز، ساحر، نطقی، هئیت، ....).

و اما قفقاز در تاریخ معاصر عامل صدور چهار جریان مخرب به جنوب است: «ایران‌گرایی»، «فرهنگ خشونت‌طلبی و تروریسم سازمان یافته»، «کمونیسم روسی» و «آزربایجان‌گرایی استالینیستی».

پس از معاهده‌ی تورکمانچای، قفقاز کانون صدور ایران‌گرایی به جنوب بوده است. در قفقاز آن دوره ایران‌گرایی و به درجه‌ای شیعی‌گری در میان نخبگان و مردم نوعی اعتراض به اشغالگری روسیه‌ی تزاری و مسیحی، و سمبل هویت خودی بود. زبان فارسی هنوز زبان مکتوب و ادبی تورکها بود. اما پس از آشنائی تدریجی نخبگان و اقشار میانی با مظاهر تمدن اروپائی و سکولاریسم از طریق روسیه، آنها نخست ضمن حفظ ایرانی‌گری، شیعی‌گری را نفی و به جای آن ایران پیش از اسلام را نشاندند و بدین سان ترکیب ایرانی‌گری و ایران پیش از اسلام، بسیاری از نخبگان قفقاز را به دام فارسی‌گری و باستان‌گرایی آریایی و .... راند (آخوندزاده، طالبوف، مراغی؛ ....). این روند تا دهه‌های پایانی قرن نوزده ادامه داشت. تا آنکه در اثر تعامل با عثمانی، در میان نخبگان ایرانی‌گری نیز تنزل و به جای آن روند بازگشت به هویت تورکی مردم آغاز شد. حتی رسولزاده و علی حسین‌زاده و احمد آقایف و ... تا قبل از تماس با عثمانی (و نریمانوف همیشه) دارای تمایلات ایرانی‌گری بودند. اغلب گروهها و مخصوصا نخبگانی که در این دوره از قفقاز به ایران مهاجرت کردند و یا اخلاف آنها، از سران جریانات ایران‌گرا و پان‌ایرانیستی بعدی شدند (تقی‌زاده-اوردوباد، پرنس ارفع الدوله-ایروان، داود منشی‌زاده موسس سومکا-ایروان، ....). بسیاری از قزاقها و فرماندهان ارتش با تمایلات شدید ضد تورک حتی تا دوره‌ی پهلوی، اصلیت قفقازی دارند (رضاشاه، آیریم، طهماسبی، منشی‌‌زاده، قره‌باغی، ....).

قفقاز از اوایل قرن بیستم در دوره‌ی مشروطیت-آزادی‌ستان توسط قوچی‌ها، مجاهدین و فدائی‌های قفقازی، ایرانیان مهاجر، ... مجرای صدور «تروریسم سازمان یافته و فرهنگ خشونت‌طلبی» به جنوب، منحرف کردن مشروطیت و آلودن آن به تروریسم و خشونت، و سپس توسط فرقه‌های همت و عدالت و اجتماعیون عامیون و کمونیست و .... صدور «کمونیسم روسی» به ایران شد. در این دوره باکو کانون انقلابی‌گری و رادیکالیسم برای ایرانیان بود. پس از سال ١٩٣٧ قفقاز عامل صدور «آزربایجان‌گرایی استالینیستی» شامل «هویت ملی جعلی آزربایجانی» و همه‌ی مخلفات آن از قبیل «فرهنگ ترور شخصیت» به ایران بوده است.


Www.Turanian.blog.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

«تورک‌ها تهران را بدون خونریزی اشغال کرده‌اند!؟»

حسن راشدی، 11 اردیبهشت 1397

نمی‌دانم شما این جمله را تا به حال در تهران از زبان کسی شنیده‌اید یا نه؟
من در طول 49 سال زندگی‌ام در تهران، بارها شاهد چنین جمله‌ای بوده‌ام.
روزی هم در تاکسی نشسته بودم، موبایلم زنگ زد؛ طبیعی است اغلب کسانیکه به من زنگ می‌زنند از اعضاء خانواده، فامیل و یا دوستان که به تورکی صحبت می‌کنیم، کمتر اتفاق می‌افتد که از همکاران و یا آشنایان فارس‌زبان به من زنگ بزنند که طبیعی است در آن زمان به فارسی حرف می‌زنیم.
آنروز هم یکی از آشنایان به من زنگ زد و طبق معمول صحبتهایمان به تورکی بود که زیاد هم طول نکشید. به محض تمام شدن صحبتها، راننده تاکسی با تبسم ملیح و البته کمی هم نیشدار و در ظاهر به شوخی گفت:
«شما تورک‌ها بدون خونریزی تهران را اشغال کردید!»
گفتم به نظر من، شما فارسها تهران را از دست تورک‌ها گرفته‌اید و حالا هم قصد تصاحب آنرا دارید و ما را هم اشغالگر می‌نامید، یعنی مهمان آمده قصد بیرون کردن صاحبخانه را از خانه خود دارد!
گفت: یعنی می‌گوئید ما فارسها تهران را اشغال کردیم؟
گفتم: اگر به آن تعبیری که شما در مورد ساکنین تورک تهران گفتید؛ گفته باشم، بلی!
گفت چطور؟
گفتم همانطوری‌که از تاریخ بر می‌آید تهران روستایی بیش نبوده و به احتمال زیاد اکثریت ساکنین آن هم تورک‌ها بوده‌اند، زیرا اکنون هم بیشتر ساکنین بومی روستاهای اطراف تهران تورک هستند و اگر کسی بخواهد بداند زبان اصلی و بومی مردم یک شهر چیست و یا در گذشته چه بوده باید سری به روستاهای اطراف آن بزند و ببیند ساکنین اصلی و بومی این روستاها به چه زبانی صحبت می‌کنند. زیرا زبان روستائیان در اصل خالص‌ترین و دست‌نخورده‌ترین زبانهاست و مثل زبان ساکنین شهرها در کوتاه مدت تغییر نمی‌کند.
زبان بومی مردم ساکنین اغلب روستاهای غرب، جنوب و جنوب شرقی تهران هم تورکی است و طبق تحقیقات محققی، حتی تا سال 1330 اکثریت ساکنین بومی منطقه رودهن، بومهن و افجه در شمال شرقی تهران هم تورک بوده‌اند.(1) نام رودخانه «دلی چای» به معنی «رودخانه دیوانه» نزدیک شهر دماوند هم نشان می‌دهد ساکنین اصلی و بومی این مناطق هم بیشتر از تورکان بوده‌اند، یعنی حتی در گذشته علاوه بر غرب و جنوب و جنوب شرقی تهران، حتی شمار قابل توجهی از ساکنین اصلی و بومی مناطق شرق و شمال شرقی تهران را هم تورکان تشکیل می‌دادند.
در ثانی پادشاهان تورک قاجار و در اصل اجداد ما بودند که از 200 سال پیش تهرانی که روستایی بیش نبود را به پایتختی انتخاب و به آن رونق دادند و در اثر پایتخت شدن تهران، از مناطق مختلف ایران مهاجرت به سوی آن سرازیر شد که طبعا در گذشته و در زمان قاجار مهاجرت فارسها به تهران بیشتر از تورک‌ها بود، اگر چه تهران دارالخلافه و پایتخت و مقر پادشاهان قاجار بود، شهر پر رونق تبریز دارالسلطنه و شهر تربیت کننده ولیعهد برای حکومت آینده ایران و شهری آباد و مرکز تجارت بر سر راه اروپا بود که بعد از کودتای رضا شاه و سقوط خاندان قاجار، تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان از رونق افتادند و تورکان به حال و روزی افتادند که امروز شماها آنها را در شهر ابا-اجدادی خود تهران، اشغالگر می‌نامید!
راننده با لحنی آرام و اندکی هم انگار شرمنده است گفت: «تا حالا من چنین چیزی نشنیده بودم»؛ که به مقصد رسیدیم و از تاکسی پیاده شده خداحافظی کردم.
............................................................
(1) طبق تحقیق دکتر محمود پناهیان نویسنده کتاب «فرهنگ جغرافیای ملی ترکان ایران زمین» تهران 209 روستای تورک‌نشین دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

سرزمین‌ها و ملت‌ها

آیا عباراتی چون فرهنگ ایرانی، معماری ایرانی، موسیقی ایرانی، تمدن ایرانی و ... و یا مشابه آن فرهنگ آذربایجانی، معماری آذربایجانی، موسیقی آذربایجانی، تمدن آذربایجانی و ... اصطلاحاتی درست هستند؟

نه. به هیچوجه. همۀ اصطلاحات فوق نادرست هستند. چون موجد این‌ها ایران یا آذربایجان نیست. موجد، صاحب و مالک تمام اینها ملت‌ها هستند نه جغرافیاها. خاک، جغرافیا یا وطن نیز مثل تمام این‌ها مایملک هستند نه مالک. اگر چنین نبود، اسلام‌ستیزان اسلام را نه دین عربی بلکه دین عربستانی معرفی می‌کردند.

شکل صحیح اصطلاحات فوق به این صورت است: فرهنگ تورکی، معماری تورکی، رقص تورکی، موسیقی تورکی، تمدن تورکی و... و یا مشابه این‌ها برای فارس و عرب و کرد و ...

چرا برخی چنین اصطلاحاتی را به کار می‌گیرند؟ این اصطلاحات چه محاسنی دارند؟ چه سودی نصیب این افراد می‌کنند؟

دو طیف از اصطلاحات غلط فوق سود می‌جویند:

یکم آنها که با کتمان وجود ملل فارس و تورک و ... در ایران و ایرانی نامیدن همه به معنای ائتنیکی (وگرنه از لحاظ شهروندی همه ایرانی هستیم)، سعی در آسیمیلاسیون و فارس‌زبان‌سازی تورک‌ها و دیگر ملل غیر فارس‌زبان دارند.

دوم آنها که با سانسور یا اختفاء کلمۀ تورک سعی دارند بین تورک‌های ایران و تورک‌های تورکیه از یک طرف و بین تورک‌های داخل ایران از طرف دیگر جدایی و تفرقه انداخته و ضمن کمک ناآگاهانه به طیف اول، ملتی جدید به نام آذری / آذربایجانی بسازند.

نباید فراموش کرد که پروژۀ تلاش برای هضم و حذف عنصر تورک در ایران شامل دو جناح است.

جناح آذریچی ـ روسچو که سعی در خُرد و کوچک کردن ملت تورک دارد و ملت تورک را به آذربایجانی و چند نوع غیر آذربایجانی تقسیم می‌کند و جناح آذریچی ـ انگلیزچی (آذریچی ـ فارسچی) که تلاش می‌کند تورک‌های خُرد شده را در گروه‌های کوچک جداگانه بلیعده و «فارس‌زبان‌سازی» کند.

با توجه به این دیدگاه جملۀ «قومی به نام فارس در ایران وجود ندارد» نیز از دو منظر متفاوت و از طرف دو طیف مختلف با دو دیدگاه نسبتاً متناقض بیان می‌شود.

یکم طیفی هستند که می‌گویند «قومی به نام فارس در ایران وجود ندارد، همۀ ما ایرانی هستیم». این جمله مدخلی برای شروع پروژۀ «فارس‌زبان‌سازی» ملل غیر فارس‌زبان مخصوصاً تورک‌ها در ایران است. از نگاه اینان، قومی به نام فارس در ایران وجود ندارد و زبان فارسی زبان یک قوم خاص نیست، بلکه زبان همۀ ایرانیان است. لذا وقتی یک تورک زبان تورکی را رها نموده و فارسی تکلم می‌کند، در ملتی دیگر هضم و آسیمیله نمی‌شود بلکه فقط ایرانیت خود (به معنای قومی و مد نظر این افراد) را تقویت می‌کند. از دید این افراد، چون ما شهروند کشور تورکیه و یا جمهوری آذربایجان نیستیم و شهروند کشور ایران هستیم، پس زبان ما نیز تورکی نیست بلکه ایرانی (بخوانید: فارسی) است. بنابراین ما باید زبان تورکی را رها کرده و صرفاً به زبان فارسی صحبت کنیم و این استحاله محسوب نمی‌شود.

توجه به وضعیت فکری ـ زبانی تورک‌های آسیمیلۀ ساکن در مناطق غیر آذربایجانی تورک‌ائلی نظیر تهران و کرج نشان می‌دهد این تاکتیک که از زمان پهلوی شروع شده تا حد زیادی کارساز بوده است.

طیف دوم آنهایی هستند که این جمله را صرفاً از منظر تاریخ بیان می‌کنند و طالب استنتاج خاصی از آن نیستند. در این دیدگاه «قومی به نام فارس در تاریخ ایران وجود ندارد».* و افرادی که از دوران رژیم پهلوی سعی دارند خود را فارس معرفی کنند همان قوم تاجیک به‌اضافۀ افراد غیر تاجیک و عموماً تورک‌هایی هستند که در سدۀ اخیر از دستگاه «همه فارس‌زبان‌سازی» پهلوی و مابعد استحصال شده‌اند. از این زاویه، فارس یک ملت اتنوپولیتیک می‌باشد که در سدۀ اخیر تشکل یافته است.

در این دیدگاه، فارسی یا در واقع تاجیکی / دری یک زبان محلی در ایران است که در سدۀ اخیر به کمک غربیان، مخصوصاً انگلیس با غصب موقعیت تاریخی و جغرافیایی زبان تورکی به عنوان تنها زبان سراسری کشور ایران و به طور ناشایست خود را به مقام تنها زبان رسمی کشور ارتقاء داده است.

بنابراین، از این دیدگاه، جهت حفظ سنن تاریخی و همچنین رعایت حقوق مردم ایران، تورکی باید در ایران رسمیت سراسری یابد و از تمام مزایایی که امروزه فقط شامل زبان فارسی است بهره‌مند گردد.

* قوم اتنوپولیتیک فارس‌زبان کنونی هیچ ارتباط معناداری با قوم باستانی و مردۀ پارس ندار
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

راهبرد کلان مسألۀ ملی تورک در ایران

تورک‌ها در ایران شامل گروه‌ها و ایلات مختلفی هستند که به منطقۀ خاصی مختص و محدود نبوده و تقریباً در تمام استان‌های کشور حضور دارند. تورک‌های ایران اکثریت نسبی مردم ایران (شهروندان ایران) را تشکیل داده و فارغ از منسوبیت منطقه‌ای، استانی، گروهی یا ایلی خود همگی بر یک نکته متفق‌اند: «من تورکم و زبانم تورکی است».

بنابراین، وقتی سخن از مسألۀ ملی تورک در ایران به میان می‌آید نباید خود را به منطقۀ خاصی محدود کنیم. مسألۀ ملی تورک در ایران همانطور که از نامش پیداست یک مسألۀ ملی یعنی مربوط به ملت تورک در ایران است. مسألۀ ملی تورک در ایران نیز سراسری‌ست و در یک منطقۀ خاص نمی‌گنجد.

دورۀ جدید مسألۀ ملی تورک در ایران، پس از فروپاشی دو کشور شوروی سابق و یوگسلاوی سابق و وقایع متعاقب آن شروع شده و امروزه با در نوردیدن حصار اولیۀ خود در حال گسترش به بطن جامعه و تمام آحاد ملت تورک در سراسر ایران است. با این وجود، تحدید مسألۀ ملی تورک و در بند کردن آن در یک منطقۀ خاص - آگاهانه یا ناآگاهانه - خطایی استراتژیک و خیانتی علیه ملت تورک است.

راهبرد بهینۀ حرکت ملی ـ دموکراتیک تورک در شرایط کنونی ایران، بسط اندیشه‌های تورک‌گرا و اتخاذ سیاست‌های تورک‌محور از سوی متفکرین و فعالین سیاسی تورک و سپس تزریق آن به بطن جامعۀ تورک با هدف کادرسازی، نفوذ، حضور و مشارکت سیاسی تورک‌گرا در حوزۀ مدیریت سیاسی کشور به منظور احقاق حقوق ملی ملت تورک می‌باشد.

این علمی‌ترین، تخصصی‌ترین، کم‌هزینه‌ترین و مدنی‌ترین راه‌حل مسألۀ ملی تورک در ایران است و می‌تواند در تغییر خط‌ مشی یک‌جانبه‌نگر و انحصارگرایانۀ سیستم حکومتی کنونی و تصحیح ساختار قدرت تک‌قومی آن مفید و مؤثر باشد.

در شرایط امروز که تمامی راه‌های ورود نیروهای دموکراتیک از جمله نیروهای تورک‌گرا به سطوح بالای حکومتی مسدود است، نباید قهر نموده و دچار انفعال سیاسی شد. بلکه بهتر است اهداف را مرحله‌بندی کرده و قدم به قدم به هدف اصلی نزدیک شد.

باید با اغتنام هر موقعیت از هر روزنه‌ای بهره برده و با تقلیل انتظارات در مراحل اولیه، ابتدا سیاسیون نزدیک به تفکرات تورک‌محور در درون حاکمیت را مورد حمایت قرار داده و سپس با تشویق و تنبیه هوشمند، آنها را در جهت اهداف حرکت ملی تسویق نموده و با افزایش تدریجی نسبت تورک‌گرایی در آنها بخشی از سیستم حکومتی را به بیان و اجرای اهداف حرکت ملی واداشت.

لازم است با اجتناب از جنجال‌آفرینی‌های بی‌مورد، مطالبات و خواسته‌های بر حق ملت تورک را از طریق همین سیاسیون در سطوح بالای حکومتی مطرح نمود، و بستر و رویکرد نظری و عملی لازم برای سیاست تورک‌محوری را در تمام حوزه‌ها ایجاد و به طور مداوم تقویت کرد.

بایستی با مشارکت سیاسی هوشمندانه، ملت تورک را به سرنوشت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خود آگاه و امیدوار ساخته و با فشار بر سیستم فارس‌گرای انحصارطلب، جهت ترمیم ساختار سیاسی و تصحیح خط مشی و نظام تک‌قطبی دگرستیز حاکم گام برداشت.

به حرکت در آوردن تماشاگران و منفعلین تورک، پرهیز از اعمال پرخاشگرانه و غیر مسالمت‌آمیز، اجتناب از روش‌های پرهزینه، اتخاذ روش‌های با حداقل درگیری منفی، سلب بهانه از نیروهای سرکوب‌گر، برقراری اعتماد سیاسی و قانونی دوطرفه، استفاده از رسانه‌های سراسری و نوین ارتباطی، مشارکت مدنی هوشمندانه و مستمر در تمامی عرصه‌های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، تشکیل نهادهای مردمی و فعالیت حزبی، کسب قدرت سیاسی و تأثیر بر ساختارها و تصمیم‌سازی سیاسی در کشور، ایجاد انگیزه و امید در شهروندان تورک، و ... از جمله اقدامات و فعالیت‌هایی هستند که اگر با تورک‌گرایی همراه باشند، مفید فایده و مثمر ثمر بوده و نتیجۀ مطلوبی در حل مسألۀ ملی تورک در ایران رقم خواهند زد.

اگر متفکرین و فعالین ملی کنونی که مسئولیت خطیر سرنوشت ملت تورک را در ایران بر عهده دارند، نتوانند با شرایط و امکانات محدود کنونی مطالبات بر حق ملت تورک را تنظیم و تدوین نموده و در دام مطامع شخصی و محفلی صاحبان افکار انحرافی و منطقه‌گرا که با کم‌تجربگی و رفتار سیاسی ناآگاهانه، به اندازۀ نیروهای توتالیتر فارس‌گرا در استمرار اوضاع بحرانی کنونی نقش دارند بیافتند، زمان و عرصه‌های سیاسی را تمام‌عیار در اختیار نیروهای فارس‌محور رها نموده و بی‌تردید باید جواب‌گوی ملت تورک، تاریخ و آیندگان باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

خرداد 1385 و قیام شکوهمند ملت تورک در ایران

با روی کار آورده شدن رژیم پهلوی و رهروان امروزی آن در ایران از سوی قدرتهای جهانی من‌جمله انگلستان، سیاست فارسیزه کردن ملل غیرفارس و تبدیل این سرزمین به یک کشور به اصطلاح آریایی!!! در 90 سال اخیر و پروژه قتل‌عام فرهنگی ملل تحت ستم اعم از تورک، عرب و غیره با استفاده از تمامی امکانات دولتی و بین المللی در اولویت و دستور کار سیستم حاکم بر کشور قرار داشته است.

اما بر خلاف تصور، ملل غیرفارس در مقابل سیاستهای سرکوبگرانه و راسیستی آنها مقاومت کرده و تا به امروز مانع از تحقق کامل اهداف شوم و نژادپرستانه آنها شده‌اند.

بی شک در تاریخ مبارزات رهائی‌بخش و ضد راسیستی ملل تحت ستم و بویژه ملت تورک ایران، قیام شکوهمند ۱خرداد ۱۳۸۵ به دلیل ماهیت دمکراتیک، شرکت گسترده مردمی و بویژه زنان و دانشجویان در راستای حفظ هویت ملی تورک، ملتی که به غیر انسانی‌ترین و غیر اخلاقی‌ترین شیوه ممکن مورد هجوم رسمی و دولتی قرارگرفته بود جایگاه ویژه‌ای داشته و نقطه عطفی در مبارزات ملی در جغرافیای کثیرالمله‌ای بنام ایران بشمار می‌آید.

چاپ کاریکاتوری به شدت غیر انسانی در روزنامه دولتی “ایران” برعلیه فرهنگ و زبان تورکی و درج مطالب اهانت‌آمیز برعلیه ملت تحت ستم تورک و تشبیه زبان تورکی به زبان سوسکها و پیشنهاد برای “انقراض” نسل تورکها با نرفتن به توالت و کشتار آنها با گرسنگی، از هر منظری که نگاه شود با توصیه تئورسین‌های پان ایرانیست صورت گرفته بود، زیرا طراحان و مجریان نسل کشی فرهنگی تورکان با ایجاد چنین شک روانی قصد تست و رئاکسیون اجتماعی و ضریب تحمل ملت تورک در برابر نزدیک به یک قرن سیاست پیچیده آسیمیلاسیون را داشتند، زیرا نژادپرستان گمان میکردند با ممنوعیت زبان تورکی، نفی و انکار تاریخ ملتمان، مهاجرت اجباری و آسیمیله کردن میلیونی، بر هم زدن دموگرافی مناطق تورک، تجزیه آن، غارت منابع، خشکاندن دریاچه اورمیه و… دیگر رمقی برای ما نمانده و مهندسین راسیست اجتماعی می‌توانند ضربه نهائی را وارد سازند !! و درست به همین دلیل به چاپ آن اقدام کردند.

درج چنین گستاخی مشمئزکننده، آن هم در روزنامه دولتی اما بر خلاف تصور راسیستها با اعتراضات گسترده ملت تورک مواجه گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

نگاه به تاریخ با عینک ایدئولوژیک و نژادپرستانه، و عدم مدارا با دگراندیشان با تکیه بر شارلاتانیسم و ترور شخصیت

در پروسه فهم و تفسیر متون تاریخی، عوامل متعددی دخیل هستند که مهم‌ترین آنها «پیش‌فهم‌ها یا پیش‌دانسته‌های مفسر» و «علایق و انتظارات هدایت‌کننده مفسر» می‌باشد. به بیانی دیگر، اطلاعات پیشین، علایق و انگیزه‌های مفسر به همراه انتظاراتی که او از فهم و تفسیر متن دارد، دریچه‌ای به روی وی می‌گشاید که از آن منظر به حوادث تاریخی بنگرد.

در حقیقت وقتی افراد مختلف حوادث تاریخی را مورد تفحّص و ارزیابی قرار می‌دهند، دارای پیش‌برداشت‌ها و پیش‌داوری‌هایی هستند که باعث می‌شود هر فرد فهم و تفسیر متفاوتی از موضوعی واحد داشته باشد و به عبارت بهتر، هر یک با عینک مخصوصِ به خود به تاریخ نگاه کند. این عینک می‌تواند رنگ ایدئولوژیک، ائتنیک، دینی و یا هر رنگ دیگری داشته باشد.

توده‌هایی که به تاریخ صرفاً با عینک‌های رنگی نگریسته و نویسندگان و روشنفکران‌شان نیز نمی‌توانند و یا نمی‌خواهند نگاه کردن بدون این عینک‌ها را در جوامع مذکور نهادینه نمایند، تبدیل به جوامعی دگم و جزم‌اندیش می‌شوند که تحمل دیدگاه‌های مخالف و متفاوت را در عرصه تاریخ ندارند.

در چنین جوامعی همواره با موجودیت دیدگاه‌های متفاوت به تاریخ (بدون عینک‌های رنگی)، به شدیدترین وجه مخالفت گردیده و حتی صاحبان چنین دیدگاه‌هایی با القابی مانند خائن، ساتقین و عامل نفوذی دشمن مورد بی‌مهری قرار می‌گیرند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

بررسی سوسیولوژیکی جنبشهای ملی چنین فرمولی را ارایه می‌کند که همه این نهضت‌ها بر اساس سه اصل استوار هستند:

1- (ضرورت جهانی). Extra-determination :
پایان جنگ سرد و رو در رویی دو ایدئولوژی کمونیزم و بورژوازی صفحه نوینی در جهان را باز کرد. آغاز تاریخ نوین در بعد جهانی، ملل بی‌دولت و محکوم به آسیمیلاسیون را بیدار کرد. افزایش تعداد دول در سازمان ملل متحد، ملل بی‌دولت را تشویق به تشکیل دولت ملی می‌کند. این یک ضرورت جهانیست که امروز احساسات و عقل ملل بی‌دولت را متوجه خود کرده است. چنین به نظر می‌رسد که با ادبیات ایدئولوژیکی ساختگی نمی‌توان مقابل این پروسه ایستاد.

2- (ضرورت داخلی). İntro-determination :
علاوه بر ضرورتهای جهانی موثر، ضرورتها و احتیاجات درونی نیز عامل تعیین کننده در جنبشهای ملی هستند. تشخیص تبعیض و بی‌عدالتی، جوانانِ ملل مختلف را به مبارزه شرافتمندانه و قهرمانانه سوق می‌دهد.

3- (جبر فرهنگی). Traditionla-determination : 
یک مرز تمدنی، فرهنگی و زبانی بین ملل موجود است. این مرز را طبیعت بوجود آورده است. هیچ نیرویی نمی‌تواند این مرز زبانی را از بین ببرد. این تفاوتهای فرهنگی و زبانی محصول هزاران سال تحولات تاریخی می‌باشد و تجربه نشان داده است که نمی‌شود زبان یک ملت را از تاریخ و جغرافیا برکند. همچنانکه در مدت 90 سال عملیات سخت و شدیدی که بر بر علیه زبان تورکی در ایران انجام دادند، زبان ملی ما زخمی شد، اما نمُرد و اکنون بر می‌خیزد. دختران و پسران غیور تورک به خاطر حفظ زبان ملی و مادریشان جان خود را به خطر می‌اندازند. مبارزه بس شرافتمندانه‌ایی را ملت تورک و بخصوص جوانان آن آغاز کرده‌اند و زمان، تاریخ و مدرنیته طرف حقیقت و عدالت را می‌گیرد. همگام با واقعیتهای منطقه‌ایی و جهانی، ملل مختلف در ایران به پا می‌خیزند. براندازی تبعیض، برقراری حقوق مدرن و حق تعیین سرنوشت آماج اصلی این مبارزه ملی و خیزش تورکی به محوریت «تورک‌ائلی» می‌باشد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

آزربایجانچیلیق‌

آزربایجانچیلیق‌لا آزربایجان بؤلگه‌سینده‌کی تورک اینسانی‌نین یوردسئورلییی بیربیرییله قاریشدیریلمامالیدیر. آزربایجان‌داکی تورک میللتی‌نین یوردسئورلییی آزربایجانچیلیق دئییل ده تورکچولوک‌دور، آنجاق تورکچولوک دوشونجه‌سی‌نین و تورک میللی حرکتی‌نین بؤلگه آدیییلا قاریشدیرلماسی و بیر تاخیم تورک فعاللارین دوشونجه باخیمیندان ایله‌رله‌مه‌مه‌سی و جوغرافی کیملییی قابارتمالاری بو یانلیشلیغا ندن اولموشدور.

استالینیست- میکویانیست و پان ایرانیست آزربایجانچیلیق دوشونجه‌سی‌نین توزاغینا دوشن کیمی (بعضی) تورک آکتیویستلر میللی کیملیییمیزین تانیمیندا "تورک" یئرینه "آزربایجانلی/آذری/آزربایجان تورکو"، دیلیمیزین تانیمیندا "تورکجه" یئرینه "آزربایجانجا/آذری/آزربایجان تورکجه‌سی" و تورک آکتیویست‌لرینی آدلاندیرماقدا "تورکچو" یئرینه "آزربایجانچی/آزربایجانچی تورکچو" تئریملرینی قوللاناراق عادتا تورک میللتی‌نی و اؤزللیکله ایران‌ین دؤرت بیر یانینا یاییلمیش اولان تورک‌لری بؤلمک یؤنونده، بیله‌رک و یا بیلمه‌دن جیددی آددیملارین آتیلماسینا ندن اولورلار.

1937'لرده استالین، تورک میللتی‌نی بؤلمه و قافقازداکی تورک‌لری تورکییه‌ده‌کی تورک‌لردن اوزاقلاشدیرماق آماجی ایله کیملیک موهندیسلییی یاپاراق تورک یئرینه آزربایجانلی ائتنیک کیملییی و تورکجه یئرینه آزربایجانجا دیل تانیمینی قافقازداکی تورک‌لره دایاتاراق نه یازیق کی بو یانلیش کیملییین یئرلشمه‌سینه ندن اولموشدور.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

.

روسلار، سوویئت‌چیلر و آزربایجانچیلار 23 ایل قافقازدا روس استعمارینا قارشی ساواشان تورک شئیخ شامیل'ی و سیلاحداشلارینی دئییل ده بابک (پاپک) گیبی تاریخین قارانلیق دؤنه‌مینه عایید شخصیتی آزربایجان‌دا تاریخی میللی قهرمان سونورلار.
بابک (پاپک) آزربایجانچیلارا میللی قهرمان اولابیلر، آما تورکلره میللی قهرمان اولاماز.
بیر سیرا تاریخ اوزمانلارینا گؤره پاپک تالیشدیر. و بیر سیرا تاریخچیلر ده اونون خوراسانلی ابومسلم'ین تؤره‌مه‌سین‌دن اولدوغونو سؤیله‌ییرلر. بابک'ین خورمی حرکتی ده خوراسان‌دا ابومسلمیه حرکتی‌نین آزربایجانداکی اوزانتیسیدیر. ابومسلمیه و بابکیه اینانجی دا عئینی‌دیر. ابومسلم و بابک ایله ساواشانلار دا عباسی خلافتی‌نین تورکلردن اولوشان اوردوسودور. بابک اؤلدوکدن سونرا تورکلر آزربایجان‌دا ائگه‌من اولدولار.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

ﭼﺮﺍ ﻧﻤﺎﺩ ﺗﺮﮎ ﻫﺎ ﺑﺰ ﻗﻮﺭﺩ (ﮔﺮﮒ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ) ﺷﺪ؟

--- ﭼﺮﺍ ﻧﻤﺎﺩ ﺗﺮﮎ ﻫﺎ ﺑﺰ ﻗﻮﺭﺩ(ﮔﺮﮒ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ) ﺷﺪ؟



--- ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﻠﺘﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺎﻥ ، ﻋﻼﻣﺖ ﻭ ﺳﻤﺒﻠﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻄﻮﺭﯼ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺳﻤﺒﻞ ﻭﻧﺸﺎﻥ ﻭﺻﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﻤﺒﻞ ﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﯿﺮﻭ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﻭﺣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻬﺎ ﻭ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﻟﮕﻮ ﻭ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺜﺎﻝ:

ﻧﺸﺎﻥ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﺋﯿﻬﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺷﺎﻫﯿﻦ ﺍﺳﺖ.
ﻧﺸﺎﻥ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﻫﺎ ﺧﺮﻭﺱ ﺍﺳﺖ.
ﻧﺸﺎﻥ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍﯾﯽ ﻫﺎ ﺧﺮﺱ ﺍﺳﺖ.
ﻧﺸﺎﻥ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻫﺎ ﺷﯿﺮ ﺍﺳﺖ.
ﻧﺸﺎﻥ ﺗﺮﮐﻬﺎ ﮔﺮﮒ ‏( ﺑﺰ ﻗﻮﺭﺩ ‏) ﺍﺳﺖ.

ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﻫﻔﺖ ‏(7 ‏) ﮐﺸﻮﺭ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺗﺮﮎ ﻭﺳﯿﺰﺩﻩ ‏(13 ‏) ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺗﺮﮎ ﻭ ﻣﺠﻤﻮﻋﺎ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭﺷﺶ ‏(56 ‏) ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺗﺮﮎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺣﺪﻭﺩ 600 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻧﻔﺮﺍﺯﺟﻤﻌﯿﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. ﻭ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭘﺮﭼﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺍﺻﻞ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﻠﻞ ﺗﺮﻙ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺳﻤﺒﻞ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﮔﺮﮒ ‏( ﺑﺰ ﻗﻮﺭﺩ ‏) ﺍﺳﺖ . ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﺎﺕ ﺑﺎ ﺗﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻭﺳﻂ ﺁﻧﺮﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ . ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﺰ ﻗﻮﺭﺩ ﻧﺸﺎﻥ ﻭﻋﻼﻣﺖ ﻣﻠﻞ ﺗﺮﮎ ﺟﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ؟ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ :
ﺩﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺛﻼﻟﻪ ﻣﻠﻞ ﺗﺮﮎ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻨﺎﻡ ﺍﻏﻮﺯ ﺧﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﯿﺮ ﺧﻮﺍﺭﮔﯽ ، ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺗﮏ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺩﺭﻩ ﺍﯼ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺮﮔﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ بز ﻗﻮﺭﺩ ﻃﻔﻞ ﺷﯿﺮﺧﻮﺍﺭﻩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺍﺩﻥ ﺷﯿﺮ ﺧﻮﺩ ، ﻃﻔﻞ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ . ﮐﻪ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﻏﻮﺯ ﺧﺎﻥ ﻧﺴﻞ ﺗﺮﮐﻬﺎ ﺍﺯ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﻧﺠﺎﺕ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺯﺍﺩ ﻭ ﻭﻟﺪ ﻗﺒﯿﻠﻪ ﺗﺮﮐﻬﺎ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺍﻏﻮﺯ ﺧﺎﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺛﻼﻟﻪ ﻭ ﺟﺪ ‏( ﺁ ﺗﺎﯼ ‏) ﺗﺮﮐﻬﺎ ﺑﺤﺴﺎﺏ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺷﯿﺮ ﮔﺮﮒ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺰ ﻗﻮﺭﺩ ﻧﺒﻮﺩ ، ﺍﻏﻮﺯ ﺧﺎﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ ﻭﺑﺪﯾﻬﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺴﻞ ﻣﻠﺖ ﺗﺮﮎ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ . ﻟﺬﺍ ﺑﺪﯾﻦ ﺳﺒﺐ ﺑﺰ ﻗﻮﺭﺩ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﺗﺮﮎ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﺰ ﻗﻮﺭﺩ ﺧﺼﻮﺻﯿﺘﻬﺎﯼ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﺩﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﮔﺮﮔﻬﺎ ﻭ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﺫﮐﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ..
1- ﺑﺰ ﻗﻮﺭﺩ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﯾﺮ ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺗﻨﻬﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.

2- ﺑﺰ ﻗﻮﺭﺩ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﻨﻮﻋﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺟﻔﺖ ﮔﯿﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺜﻞ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ.

3- ﺑﺰ ﻗﻮﺭﺩ ، ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ ﻣﺤﺼﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﻭﻫﺮﺷﺊ ﺍﯼ ﯾﺎ ﺟﺎﻧﺪﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻊ ﺣﺮﯾﺖ ﻭﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﺍﺵ ﺷﻮﺩ ﺳﺮﯾﻌﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﻭﺭﺷﺪﻩ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻭ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﺤﻤﯿﻞ ﺍﺳﺎﺭﺕ ، ﯾﺎ ﺧﻮﺩ ﮐﺸﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺑﺎ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﺎ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ ﻭ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ، ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺼﯿﺼﻪ، ﺍﺭﺯﺵ ﺳﻤﺒﻠﯽ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﯿﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.

4- ﺑﺰ ﻗﻮﺭﺩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﺑﻪ ﻻﻧﻪ ﺍﺵ ﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﺩﺷﻤﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺭﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﺘﺠﺎﻭﺯ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.

5- ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﺰ ﻗﻮﺭﺩ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺟﺜﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺍﺯ ﮔﺮﮔﻬﺎﯼ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ، ﻧﺠﯿﺐ ، ﺗﻤﯿﺰ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﺯﯾﺮﮎ ﻭ ﺩﺭﻧﺪﻩ ﻭ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﺮﮔﻬﺎﯼ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ.

6- ﺑﺰ ﻗﻮﺭﺩ ﺗﻨﻬﺎ ﺣﯿﻮﺍﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻥ ﺭﺍﻣﺶ ﮐﺮﺩ.

منبع :‌ turanian.blog.ir

۴۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli