اساس ادعای ارامنه که تا کنون نتوانسته‌اند هیچ سندی دال بر اثبات آن ارائه نمایند ولی هر ساله تعداد قربانیانش را افزایش داده‌اند، بر بخش‌هایی از نشریات تبلیغات جنگی بریتانیا مربوط به سال‌های جنگ جهانی اول متکی است که امروزه می‌دانیم چیزی جز جعلیات، تحریفات و نوشته‌های دروغین و به دور از واقعیت که به عنوان یک اسلحۀ مؤثر و با هدف همراه‌سازی افکار عمومی دنیا علیه دول آلمان و عثمانی تهیه و منتشر می‌شدند نیستند. هدف این نشریات که به نام «کتاب‌های آبی» شناخته می‌شوند متقاعد نمودن و به عبارت بهتر، فریب انسان‌ها در راستای یک مقصود مشخص بود. سال‌ها بعد چند نویسندۀ غربی که بعضی از آنها انگلیسی بودند، اقدام به اصلاح جعلیات و تحریفات مربوط به آلمان نمودند، اما در مورد «مسألۀ ارمنی»، با توجه به برخی محاسبات هنوز هم سکوت می‌کنند.

علی‌رغم تمامی این واقعیات، دولت تورکیه در سال ۲۰۰۵ اعلام کرد: این مسأله سیاسی نیست و تبلیغات و پروپاگاندا نیاز ندارد، بلکه یک مسألۀ تاریخی است. اگر ارامنه واقعاً چنین ادعایی دارند، ما حاضریم یک کمیسیون مشترک تاریخ متشکل از متخصصین و تاریخ‌دانان بین‌المللی تشکیل دهیم تا این مسأله را با مراجعه به آرشیوهای عثمانی، ارمنی، روسیه و ... و به روش آکادمیک بررسی کنند. نتیجه هر چه باشد تورکیه قبول خواهد کرد. اما دریغ از یک قدم مثبت از طرف ارامنه یا حامیانش. زیرا خود نیز خوب می‌دانند که چیزی جز دروغ نمی‌گویند.

در این شرایط هر انسان منصف و با وجدانی حق دارد سئوال نماید که علت فرار طرف ارمنی از بررسی علمی مسأله چیست؟ اگر ارامنه به ادعای خود ایمان دارند چرا این فرصت طلایی را از دست می‌دهند؟ مگر نه این است که با عملی شدن این پیشنهاد پرده از روی حقایق برداشته می‌شود؟ چه چیزی موجب هراس دولت ارمنستان از تحقیق یک هیأت بی‌طرف برای دست‌یابی به واقعیت می‌شود؟ آیا ارامنه بر خلاف ادعاهای خود که گوش جهانیان را کر کرده، بر حقیقت آن وقایع واقف‌اند؟

با در نظر گرفتن این که «نسل‌کشی» یک مفهوم حقوقی است، چرا طرف ارمنی به جای ارائه اسناد و مدارک مستدل و پیگیری حقوقی مسأله و تلاش برای اثبات ادعای خود در محاکم صالحه، روندی سیاسی در پیش گرفته و موضوع را با مطرح کردن در پارلمان کشورهای مختلف دنبال می‌کند؟ اصولاً آیا پارلمان‌ها صلاحیت بررسی و صدور حکم در مورد یک واقعۀ تاریخی، آن هم واقعه‌ای که در شرایط سخت جنگ جهانی اول رخ داده، را دارند؟ مسلماً تأیید ادعای ارامنه در پارلمان کشورهای مختلف که اغلب با پیشداوری‌های نژادپرستانه همراه است، هیچ‌گونه ارزش حقوقی نداشته و در راستای مقاصد سیاسی و منافع خاص انجام می‌گیرد. بدون تردید اگر این کشورها حسن نیت داشتند باید طرف ارمنی را به دیالوگ با طرف مقابل و بررسی تاریخی و بی‌طرفانۀ مسأله تشویق می‌کردند که هم به حل آسان‌تر اختلافات کمک می‌کرد و هم به نفع طرفین و منطقه می‌بود.

حتی اگر «نداشتن ارزش حقوقی و سندیت تاریخی» این آثار تبلیغاتی را کناری بنهیم، باز هم یک سئوال مهم بی‌جواب خواهد ماند: چرا انگلستان جزو کشورهایی که تاکنون ادعای نسل‌کشی ارامنه را به رسمیت شناخته‌اند نیست؟

اروپایی که در پی توسعۀ کشتیرانی خود آمریکا را کشف نموده و با تجارت دریایی گسترده باعث تخفیف اهمیت جادۀ ابریشم ولذا تضعیف قدرت اقتصادی تورک‌ها گشته بود، اینک با تاراج ثروت سرخ‌پوستان آمریکا، استثمار بردگان سیاه‌پوست آفریقا و انفجار جمعیتی ناشی از ترقی صنعتی در حال تبدیل شدن به غول اقتصادی، سیاسی و نظامی جهان بود و قصد داشت برتری سیاسی، اقتصادی و نظامی هزار سالۀ تورک‌ها را که اینک به سبب و دلایل گوناگونی (خارج از حیطۀ این بحث) عقب مانده و ضعیف گشته بودند، با مداخلۀ ژئوپلیتیک از بین برده و با تنظیم مجدد دموگرافی و آرایش جمعیتی جهان، برتری خود را همیشگی نماید. در این راستا، اروپاییان از دو جبهه علیه ملت تورک وارد عمل شده بودند.

از یک طرف، پس از عقب راندن تورک‌ها از بالکان قصد تصرف غرب تورکیۀ کنونی را داشتند و از طرف دیگر برای تأسیس کشورهایی چون ارمنستان، آشورستان و کردستان در قفقاز، ممالک محروسۀ قاجار (غرب آزربایجان) و شرق عثمانی تلاش می‌کردند که قسماً نیز موفق شدند.

بدین منظور، دول غربی از سال‌ها پیش با تأسیس مدارس میسیونری، ترویج تورک‌ستیزی و تبلیغ اسلام‌ستیزی با ظاهر خرافات‌زدایی که در اوج خواب و خوش‌خیالی ما تورک‌ها صورت می‌گرفت در حال ریشه دواندن بین اقلیت‌های مسیحی و عشیرت‌های کرمانج و سوران بودند. این دولت‌ها با تحمیق ارامنه، آنها را افرادی شدیداً ضد تورک بار آورده و با تجنید، تجهیز، تسلیح و قول اعطای سرزمین و تشکیل دولت (ارمنستان بزرگ / کردستان بزرگ) به عصیان و طغیان علیه دولت عثمانی و قتل‌عام تورک‌ها تشویق می‌کردند. این دستجات ارمنی شرور و تروریستی به آزار، اذیت، قتل‌عام و اخراج تورک‌ها از موطن‌شان می‌پرداختند و بدین ترتیب توانستند کشور کنونی ارمنستان را در بخش‌هایی از قفقاز که عموماً تورک‌نشین بود تأسیس کنند. اما هزیمت‌شان در مقابل قشون منظم عثمانی مانع گسترش ارضی ارمنستان به دریای خزر، غرب آذربایجان و شرق آناتولی گردید.

در حقیقت، طی چند سدۀ اخیر، با شروع از قتل‌عام مسلمانان اندلس، تهجیر و مبادلات جمعیتی گسترده‌ای در اروپا و خاورمیانه به زور و اجبار مستقیم یا غیرمستقیم اروپاییان و بیشتر همراه جنگ و قتل‌عام رخ داده و در مجموع، از اوایل قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم، یعنی طی تقریباً ۱۵۰ سال، بیش از یک‌صد میلیون تورک در اروپای شرقی و مرکزی، روسیه، قفقاز، خاورمیانه، تورکیستان و چین قتل‌عام شده‌اند که حدود ۱۰ میلیون نفر آن در ایران کنونی و با ایجاد قحطی تصنعی در اثنای جنگ اول جهانی جان خود را از دست داده‌اند.

داستان ساختگی ۲۴ آوریل پوشش و دستاویزی برای تحریف واقعیت قتل‌عام تورک‌ها توسط غربیان و اذناب منطقه‌ای آنان و تبعید اذهان ملت تورک و افکار عمومی جهان از وسعت جنایات فوق علیه تورک‌ها بوده ولذا تحقیق، تتبع و تحریر در این زمینه فرصتی برای آبیاری چنار عدالت، و بیداری و ارتقاء شعور ملی تورک ایجاد می‌کند.

از این‌رو، یکی از وظایف هر فرد تورک، مخصوصاً فعالین ملی - مدنی تورک در ایران، مطالعۀ این فجایع هولناک بشری و شناساندن ابعاد مختلف آن برای جهانیان است.