در حقیقت وقتی افراد مختلف حوادث تاریخی را مورد تفحّص و ارزیابی قرار میدهند، دارای پیشبرداشتها و پیشداوریهایی هستند که باعث میشود هر فرد فهم و تفسیر متفاوتی از موضوعی واحد داشته باشد و به عبارت بهتر، هر یک با عینک مخصوصِ به خود به تاریخ نگاه کند. این عینک میتواند رنگ ایدئولوژیک، ائتنیک، دینی و یا هر رنگ دیگری داشته باشد.
تودههایی که به تاریخ صرفاً با عینکهای رنگی نگریسته و نویسندگان و روشنفکرانشان نیز نمیتوانند و یا نمیخواهند نگاه کردن بدون این عینکها را در جوامع مذکور نهادینه نمایند، تبدیل به جوامعی دگم و جزماندیش میشوند که تحمل دیدگاههای مخالف و متفاوت را در عرصه تاریخ ندارند.
در چنین جوامعی همواره با موجودیت دیدگاههای متفاوت به تاریخ (بدون عینکهای رنگی)، به شدیدترین وجه مخالفت گردیده و حتی صاحبان چنین دیدگاههایی با القابی مانند خائن، ساتقین و عامل نفوذی دشمن مورد بیمهری قرار میگیرند.
اغلب این نوع نگرش (با عینکهای ملوّن) هم در محافل آکادمیک و هم در بین تودهها به نگرش مؤثر و حاکم تبدیل میگردد و کسی هم جسارت نقد و آنالیز آن را ندارد. چه بسا منتقدین باورهای رایج و دگراندیشان با ارائه دیدگاههای متفاوت در چنین جوامعی با انواع تهمت، افتراها و تخریب و ترور شخصیت مواجه شده و با حملات لمپنیستی، بیآبرو و بیاعتبار نیز میگردند...
به طور مثال، یک فارس که با عینک پانآریایی و باستانپرستی به تاریخ نگاه میکند، کورش هخامنشی و فردوسی را تا حد تقدس پرستش کرده، نسبت به ملتهای عرب و تورک ابراز تنفر مینماید. حال اینکه فردی مانند مرحوم ناصر پورپیرار این نگرش به تاریخ ایران باستان را از بیخ و بن قبول نداشته و با تألیف کتب متعدد جعلی بودن آن را اثبات کرده و برعکسِ آریاپرستان، نه تنها اعراب را مسبّب عقبماندگی ایران از قافله تمدن بشری نمیداند بلکه دوران طلایی توسعه تمدن و فرهنگ بعد از اسلام و ظهور دانشمندان متعدد در علوم مختلف را مرتبط با ظهور امپراتوریهای اسلامی و آموزههای دین اسلام مبنی بر اهمیت علمآموزی میبیند.
به همین منوال، وجود دیدگاههای مختلف در میان فعالان حرکت ملی - دموکراتیک تورک و ارائه تفسیرهای متفاوت در رابطه با تاریخ قدیم و معاصر، شخصیتها و قهرمانان ملی، منافع کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت حرکت، استراتژیها، تاکتیکها و پلانهای راهبردی حرکت نیز امری کاملاً طبیعی است.
آنچه در این میان غیر طبیعی، ناپسند و غیر اخلاقی است، تخریب و ترور شخصیت، و انتساب غیر مدلل و غیر مستند اتهامات واهی به صاحبان دیدگاههای غیرخودی میباشد که به گسترش فرهنگ شارلاتانیسم و رفتارهای لمپنیستی در حرکت کمک کرده، و حرکت ملی - دموکراتیک ملت تورک را از درون پوسانیده و تضعیف میکند.
البته اعتقاد به پلورالیزم فکری، پذیرش وجود تفاسیر متعدد و قبول اینکه در فهم حوادث و متون تاریخی دستیابی به حقیقت مطلق ممکن نمیباشد، بدان معنا نیست که هر تفسیری قابل قبول بوده و نیازی به اعتبارسنجی تفاسیر ارائه شده به روشهای علمی و منطقی وجود ندارد. چه بسا غیر معتبر بودن بسیاری از تفاسیر، پس از بررسیهای علمی و هرمنوتیکی اثبات گردد و بدینترتیب از هرج و مرج و تشتت آراء جلوگیری به عمل آمده و زمینه برای ارائه نظریات علمی با روشهای متودیک و ایجاد فضای دیالوگ در سطح آکادمیک هموار شود.
امید است فعالان حرکت ملی - دموکراتیک تورک با در نظر گرفتن صرفه و صلاح ملت تورک با ارتقاء سطح علمی و تعمیق بینش سیاسی خود و نهادینه نمودن فرهنگ گفتگو، مدارا، تساهل و تسامح و دگرپذیری در حرکت، گامهای مؤثرتری در راستای منافع ملت تورک بردارند.