--- سرانجام پس از جنگی سخت و خونین، قوای ملی آذربایجان وارد پایتخت خویش شدند. فداکاری محمدجیکهای [سربازان تورک] قهرمان در این جنگ که با جانفشانی در پی رهایی برادران خویش بودند، با حروف طلایی در تاریخ اتحاد ترکها ثبت خواهد شد. با آزاد شدن باکو خنده بر چهره اهالی مسلمان باکو که ۶ ماه تمام خون جگر خورده بودند، نقش بست....

- جناب انور پاشا وزیر جنگ و جانشین فرمانده کل قوای عثمانی تلفن نمودند:


--- امین بیگ، باکو آزاد شد!


- نمیتوانم تأثیر این مکالمه کوتاه را بیان کنم و تا این لحظه نیز آن حس را فراموش نکرده ام...


- استرداد باکو به اندازه نجات شخصی از زیر تیغه گیوتین، معجزه آسا بود.


- محمدجیکهای آناطولی که مزارشان بعدها در نتیجه واقعه شوم براندازی [بدست روسها] به فراموشی پیوست، با شهادت خویش در باکو روح سیاسی نوینی به جهان ترک اعطا نمودند.


- این قهرمانان شهید ممکن است جسماً فراموش شده باشند، اما معناً در قلب تمامی مردم جای دارند. این شهیدان تنها در باکو نیستند. از نخجوان، قره باغ، شماخی و گنجه تا باکو آیا جایی هست که چنین سرباز فداکاری نخفته باشد؟!...


منبع: کتاب «جمهوری آذربایجان، چگونگی شکل گیری و وضعیت کنونی آن»، صفحه ۵۷-۵۶ (مترجم: تقی سلام زاده)