شرط بقای زبان تورکی در ایران، آموزش رسمی تورکی در مدارس کشور است.

بر اساس نظریۀ جایلرز، امکان حیات یک زبان قومی به عواملی مانند اهمیت بین‌المللی و تعداد متکلمان آن زبان و همچنین به نفوذ و حضور رسمی یا غیر رسمی متکلمان آن زبان در نهادهای محلی و منطقه‌ای گره خورده است.

هر چه اهمیت بین‌المللی و تعداد متکلمان یک زبان بیشتر باشد و افراد متعلق به آن زبان حضور و نفوذ چشمگیری در نهادهای محلی و منطقه‌ای داشته باشند، حیات‌مندی آن زبان آسان‌تر خواهد بود.

امیلیا نرسیسیانس، استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و نویسندۀ بیش از ده جلد کتاب در زمینۀ مردم‌شناسی، وضعیت زبانی تورک‌ها و ارمنی‌های تهران را بر اساس نظریۀ جایلرز بررسی نموده است.
با توجه به این‌که جمعیت اندک ارمنی‌های تهران و نیز موقعیت فروتر زبان ارمنی در منطقه و جهان، با جمعیت چندین میلیونی تورک‌های آن شهر و اهمیت بین‌المللی زبان تورکی قابل مقایسه نیست و از آنجا که حضور و نفوذ تورک‌ها در نهادهای تهران چشمگیرتر از ارمنی‌های آن شهر می‌باشد؛ انتظار می‌رفت امکان حیات‌مندی زبان تورکی در تهران بالاتر از زبان ارمنی باشد، اما یافته‌های نرسیسیانس خلاف این مسئله را ثابت می‌کند.

۶۷ درصد تورک‌های تهران با فرزندان خود فارسی صحبت می‌کنند در حالی‌که این رقم برای ارمنی‌ها صفر درصد می‌باشد.

۳۹ درصد ارمنی‌ها در نامه‌نویسی به خویشان خود همیشه از زبان ارمنی استفاده می‌کنند، در حالی‌که این رقم برای تورک‌ها فقط سه درصد است.

۱۶ درصد تورک‌ها برای شمارش پول همیشه از زبان تورکی استفاده می‌کنند در حالی‌که ۵۶ درصد ارمنی‌ها چنین‌اند.

۳۱ درصد ارمنی‌ها همیشه آثار مکتوب مثل کتاب، مجله و روزنامه به زبان ارمنی را می‌خوانند که این رقم نیز برای تورک‌ها صفر درصد می‌باشد.

چنانکه ملاحظه می‌شود زبان تورکی در مواجه با زبان فارسی در وضعیت کاهشی قرار دارد ولی زبان ارمنی در موقعیت مغلوب و کاهشی قرار نگرفته است. این آشکارا با نظریۀ جایلرز در تضاد است.

نرسیسیانس پاسخ می‌دهد که تدریس زبان ارمنی و عدم تدریس زبان تورکی در مدارس تهران یک موقعیت نابرابر به دو زبان ارمنی و تورکی در مواجهه با فارسی داده است.

این که به ما می‌گویند زبان تورکی در خانه‌ها صحبت می‌شود و کسی با آن کاری ندارد، حواس‌شان نیست مقولۀ زبان و فرهنگ قبل از دولت مدرن و بعد از آن متفاوت است. بعد از دولت مدرن (یک قرن اخیر)، تقریباً امکان ارائه هر نوع روایت از مردم سلب می‌شود.

بعد از فراگیر شدن سیستم رسمی آموزشی و صدا و سیما و مطبوعات، حتی یک ترانۀ مردمی شاید از سوی مردم تورک ساخته نشده است،‌ یک داستان فولکلوریک خلق نشده است، یک واژۀ جدید ابداع نشده است. 

در دوران مدرن، رمان و تئاتر جای قصه و داستان‌های آشیق‌ها را می‌گیرد که پرداختن به آن، نیازمند آموزش زبان مادری به صورت آکادمیک است و حمایت‌های مادی و معنوی دولت‌ها و ایجاد ساز و کارهای مرتبط با آن.

شاید بتوان مقولۀ زبان و فرهنگ قبل از دولت مدرن و بعد از آن را، به ماهی دریا و ماهی استخر تشبیه کرد. قبل از دولت مدرن، زبان مثل ماهی دریاست که خود سرنوشت خویش را در دست دارد؛ اما بعد از دولت مدرن، مثل ماهی استخر است که برای زنده ماندن، نیاز به پشتیبانی از بیرون استخر دارد.

 تا وقتی که زبان تورکی در مدارس تدریس نشود نه جمعیت چهل میلیونی تورک، نه یک بستۀ صدتایی نمایندگان تورک مجلس، نه هئیت‌های عزاداری تورک‌های تهران، نه تورک بودن همۀ مقامات ایران، نه آراء ۷۰ درصدی سبز و بنفش در آذربایجان، نه رشادت‌های باکری و لشگر آن، نه لغت‌نامه‌نویسی امام جمعۀ اردبیل و نه حضور امام جمعۀ تبریز در استادیوم مانع آن نخواهد شد که زبان تورکی و به تبع آن تورک‌ها در مواجهه با فارسی در موقعیت مغلوب و کاهشی قرار نگیرد.

بقای زبان تورکی در ایران منوط و مشروط به آموزش آن است.