تومروس نام زنی است که 550 سال پیش از میلاد حضرت عیسی  ملکه آزربایجان بود. کوروش که قصد تصرف آزربایجان را داشت با نیرنگ و دسیسه ، پسر تومروس را کشت تومروس نیز در جنگ با پادشاه پارسیان پس از کشته شدن کوروش در میدان جنگ جسدش را توسط سگی که بر روی جنازه اش پارس می کرد یافته و سر او را در ظرفی پر از خون بدنش فرو برده و گفت: " ای خونریز تاریخ! بنوش تا سیراب شوی به روایت تاریخ تومروس را در گورستانی که در سمت شرقی گوی مچید تبریز قرار دارد دفن نمودند و نام شهر تبریز به پاس این ملکه شجاع از تومریس ( تیمریس، تیبریز، تبریز) گرفته شده است حمله به ماساژت ها(آزربایجان)زمانی صورت گرفت که فرمانروای ماساژتها (از ربایجانیها) فوت کرده بود و همسر او که زنی به نام مومی ریس (تومریس) بود بر آنها حکومت می کرد به روایت هرودوت کوروش فرستاده ای را نزد این زن فرستاد و از او خواستگاری کرده، تومروس گمان می کرد که کوروش از او خواستگاری نکرده است ، بلکه می خواهد سرزمین آزربایجان را تصاحب کند و بر این اساس به کوروش پاسخ منفی داد وقتی درخواست کوروش توسط تومروس پذیرفته نشد، علیه ماساژت ها لشکرکشی کرد. تومروس برای کوروش پیغام فرستاد که به سرزمین خود باز گردد و فکر حمله به سرزمین آنها را از سر خود بیرون کند کوروش پس از مذاکره با صاحب منصبان به این نتیچه رسید که در سرزمین ماساژت ها یعنی سرزمین تومروس با آنان روبه رو شود در جنگی که صورت گرفت پسر تومروس اسیر شد و تومرس از کوروش درخواست کرد که پسرش را آزاد کند و به محض ولی کوروش او را کشت و تومرس همه ی نیروهای جنگجوی آذربایجانی را گرد آورد و به مقابله با کوروش فرستاد. مانند این کشتار تاکنون در میان بربرها (غیر یونانی) سابقه نداشته است جریان این کشتار به این صورت بود که نخست طرفین از دور با کمان به سوی یکدیگر به نبرد پرداختند و کاملا به یکدیگر نزدیلک شدند. با این که طرفین زمان درازی با یکدیگر جنگیدند، هیچ کدام از طرفین فرار اختیار نکردند، در پایان این جنگ ماساژت (از ربایجانی)ها پیروز شدند در حین این جنگ کوروش نیز کشته شد؛ پیش از آن که بیست و نه سال پادشاه بود. تومروس مشکی را پر از خون انسان های بی گناه کشته شده کرد و از میان اجساد کشته شدگان پارسی، جسد کوروش را توسط سگی که بروی جنازه اش پرسه کنان پارس میکرد، یافت و سر او را در این مشلک فرو برد و با لحنی سرزنش آمیز چنین گفت: ای خون خوار تاریخ تو که با عمری خونخواری سیز نشده ای اکنون انقدر خون بنوش تا سیراب شوی . تو پسر مرا از من گرفتی، از من که هنوز زنده ام و بر تو پیروز شدم من دستور دادم که تو را با خون سیراب کن.