از کتب تاریخ عثمانی می دانیم که یاوز سلطان سلیم در موقع عزیمت به جنگ چالدران برای نهار عدس خورده است. و این را از آرشیو عثمانی می دانیم که همه چیز را مطابق تاریخ و با شرح قید کرده است. ولی طرف مقابل یعنی صفوی ها، و قبل از آنها ایلخانیان و سلجوقیان آیا آرشیو پادشاهی نداشتند؟ این غیر ممکن است چون اکثر ابنیه های اسلامی ایران در دوران سلاجقه و ایلخانی و سپس صفوی ساخته شده است... پس برای ساخت این ابنیه ها احتیاج به پول مالیاتی دولت و آرشیو و محلی برای قید سالانۀ این مالیات ها و دخل و خرج ها است... اینکه ما به آرشیو سلسله های ترک تا صفوی دست رسی نداریم بعد هم تکرار میگردد یعنی ما از دوران افشاری که خود را ادامۀ صفوی میدانست هم آرشیوی نداریم و حتی از دورۀ قاجاریه نیز آرشیوی منظم نداریم که بشود با آرشیوهای عثمانی قابل مقایسه باشد.... علت نبود آرشیوها و کمبود اسناد را عده ایی از هواداران شعوبیۀ جدید یا مشروطۀ دومی ها به محمود افغان نسبت داده اند که گویا محمود افغان آرشیوهای صفوی و کتب علمی ترکی آن را در اصفهان آتش میزده است و برای ماهها حمامهای اصفهان از سوزاندن این کتب و کاغذها گرم میشده است؟ ولی آرشیو صفوی منحصر به اصفهان نبود پس آرشیوهای قزوین، تبریز و اردبیل چه شده است؟ و از نادرشاه به بعد که بعد از افغانی ها بوده آرشیوها چه شده اند؟ آرشیوهای دورۀ قاجاریه چه شده است؟ ... جواب در کتاب سوزیهای بعد از مشروطۀ دوم است که به علت ترکستیزی و اسلامستیزی این حرکت شعوبیۀ نوین تمام اسناد متعلق به سلسله های بعد از اسلام که اکثرا ترک بودند بوسیلۀ این نهضت فرهنگستیز نابود شده و این درست با مشروطیت دوم شروع شده است.... کسروی که یکی از نمونه های این نهضت است با آرشیو سوزانی و کتاب سوزانی از دورۀ حکومت ترکستیز آزادستان شیخ محمد خیابانی ترکستیز بسیار آشنا بود، همین سنت آرشیو سوزاندن و سوزاندن کتب ترکی و فارسی را به تهران آورده و در روزهای معین هفته با جمع آوری اسناد و کتاب های ترکی و کتب فارسی مرتبط با ترک و اسلام و سوزاندن آنها در کنار مریدان اش این را بصورت جشن برگزار میکرد... عارف قزوینی و محمد خان قزوینی ترکستیز و اسلامستیز نیز خود احتمالا در این کارها در قزوین وتهران دست داشتند... دکتر محمود افشار یزدی و بعدا بنیاداش خود یکی دیگر از مرکز ضد اسناد و مرکز جمع آوری و نابودی اسناد نوشتۀ مابعد اسلامی بود که با سلیقۀ شعوبیۀ جدید در تضاد بودند یعنی ترکستیز و اسلامستیز نبودند... کار سند سوزانی و کتاب سوزانی در دورۀ خاندان پهلوی آنچنان به اوج رسید که ما عملاآرشیوهای سلطنتی دوران بعد از اسلام را بکلی از دست دادیم ... در تبریز تعداد زیادی از افراد هم فکر مشروطیت دوم در سند سوزانی بسیار فعال بودند، مثلا اسماعیل امیرخیزیری ، جودت، بیوک امیر خیزی و حتی تربیت هم به اسم جمع کردن کتابهای ترکی برای کتابخانه اش آنها جمع نموده و کلی را به نابودی کشاند... اکثرا این خیانت های سند سوزانی و کتاب سوزانی در کل شهرهای آذربایجانی از طریق مفاخر بعد از مشروطیت آن شهرها انجام شد.... در کنار نابودی اسناد نوشته و کتابهای ترکی و وقفنامه ها و ... ما شاهد نابودی و خرابی قصرها ، خانه های باستانی، حمامها و کاروانسراها و غیره متعلق به سلسله های ترکی از دورۀ مشروطیت دوم تا اواخر پهلوی هستیم ... قوچهای سنگی شبستر و تبریز و شهر های آذربایجان و شهرهای دیگرترک که در گوشه و کنارهای شهر بودند یک به یک بوسیلۀ مریدان شعوبیۀ نوین مشروطیت دوم نابود شدند ... دکتر زهتاب شبستری از قوچهای سنگی تبریز پراکنده در شهر سخن میگوید که نابود شده اند و از قبرستان چهار هزارسالۀ تبریز سخن میگوید که نابود شده و بجای آن باغ گلستان بوسیله پهلوی درست شده است.... در کنار تمام این خرابکاریهایی که در جلوی چشم مردم انجام شد نوشعوبی های تبریز توجه مردم را به ستارخان نویسی و افسانه سازی از نهضت نوشعوبی مشروطیت دوم ترکستیز یا شیخ محمد خیابانی ترکستیز منحرف میکردند........... و زمان برای چند نسل اینچنین گذشت ......... و نابودی آثار و اسناد نوشته یا آثار هنری و معماری در کل ایران بوسیلۀ هواداران شعوبیۀ نوین مشروطۀ دوم ادامه داشت ... و این چنین بود داستان نابودی آرشیوهای سلسله های مابعد اسلام (نوشته های اعتراف مانند کسروی راجع به کتاب سوزانی اش ... نوشته های پورداوود راجع به تصفیۀ لغات و منابع پهلوی از لغات و منابع غیر تمییز از این نوع اعترافات است که دامنۀ این خرابکاریهای شعوبیۀ نوین را حتی به دوران ماقبل اسلام نیز میکشاند)