وبلاگ جامع و تخصصی تورانیان (تمدن و تاریخ جامع ترکان ایران و جهان)

در مورد ترک ها ( حتما بخونین و یادتان بماند )

علامه محمد تقی جعفری رحمه الله ، که به ۵ زبان زنده دنیا مسلط بود هیچگاه زبان پارسی را بی لحجه صحبت نکرد در این باره از ایشان سوال شد ، فرمودند من یک آذربایجانی هستم نمیخواهم اصلیتم از یادم برود .
جمله معروف علامه جعفری رحمة الله :
اگر تمجید از خود نباشد من یک ترکم .

در مزار کوروش کبیر با خط میخی نوشته شده : آدم کوروش یعنی اسمم کوروش ، آد در زبان ترکی یعنی اسم و م نشانه مالکیته یعنی اسم من ،( تحقیق کنید )

 کشتی حضرت نوح (ع) بعد از ۴۰ روز باران و طوفان ، به امر خدا در کوه آرارات ترکیه آرام گرفت‌ .

حضرت ابراهیم (ع) اهل بابل بود که بابل هم سرزمین ترک نشین بود
و نواده ایشان حضرت محمد (ص) است.

به روایتی حضرت شهر بانو (ع) مادر امام سجاد(ع) ، دختر یزد گردساسانی بوده که ایشان هم ترک هستند .

زبان دوم کشور آلمان ترکی می باشد‌ ‌.

از کشورهای که زبان رسمیشان ترکی است می توان به ترکیه ، آذربایجان ، حکومت خود مختار نخجوان ، قرقیزستان ،گرجستان ،داغستان، ترکمنستان ، قزاقستان اشاره کرد.

کشورهای که در دنیا ترک زبان دارند بسیار بسیار می باشد و در هر ۵ قاره بزرگ چشم گیر می باشند مانند : ترکیه ،آذربایجان ، ایران ، آلمان ، روسیه ، چین ، ترکمنستان ، هندوستان ، قزاقستان ، افغانستان ، سوریه ، ارمنستان ، انگلستان ،کانادا و ... .

اولین سکونت در ایران در استان ایلام کنونی می بود که آنان نیز ترک زبان بودند (حتما پیگیری کنید)

اولین خط جهان مخترعشان سومریها ترک زبان بودند (قبل از خط میخی )

داستان عاشقانه آمیخته با شاعر کرم و اصلی ، که دو جوان عاشق پیشه بودند ۶ هزار سال پیش روی سنگ ها توسط. سومریها نوشته شده است .

در کشور بزرگ چین نزدیک به ۱۰۰ میلیون ترک زبان زندکی می کنند .

نظریه پادشاهان ، فرماندهان ، تاریخ شناسان ، زبان شناسان ، فیلسوفان و شاعران جهانی در مورد ما ترکها را حتما بخوانید

 ناپلئون بنا پارت :
ترکها را می توان کشت اما شکستشان نمی توان داد .

فرمانده آلمانی Mulman :
هیچ‌ سربازی مثل سرباز ترک با خنده از مرگ استقبال نمی کند کافیست فرماندهی لایق داشته باشد تا دنیا را تسخیر کند .

فرمانده روس Charnayev :
ترک ها علاوه بر جسارت بیکران خود صاحب نبوغ اراده شکنی می باشند ، ترک ها با این نبوغ فتوحات خود را انجام داده ، مدنیت ها تشکیل داده و به تاریخ بشریت خدمت نموده اند ، در اصل بدون چنین نبوغ ، حکمرانی به نصف اروپا برای قرنها امکان پذیر نبود .

فرمانده اتریشی M.Montecuccoli :
ترک ها شجاعانه مردن را به خوبی یاد گرفتند و من نیز آنقدر تجربه دارم که بدانم چنین ملتی تسلیم را هرگز برنمی تابد من می توانم لشکرهای بی شماری را تشکیل داده و به جبهه ها ببرم ولی در برابر ترکها ناتوان می مانم ، ترک ها با تاسی و افتخار به نیاکان خود شکست ناپذیر می گردند برای شکست ترک ها ابتدا باید تاریخ آنها را شکست داد.

ژنرال یروس آلمان Helmuth Karl Bernhard Von Moltke :
ترک ها نمونه بارز ملت یک جنگجو می باشند ، ترک هاچنان با سلاح آشنا هستند که یک کشاورز با داس و یک کاتب با قلم ، ترک ها چنان می نشینند که انگار بر روی اسب هستند و چنان قدم بر می دارد که انگار در حال شناسایی دشمن هستند .

Donaldson :
ترک ها ۲۰۰۰ سال است که سرباز حرفه ای می باشند ، شغل واقعی ترک ها سربازی می باشد ، شغل اصلی تمامی ترکها سربازی است ، از هر ارتش در دنیا بپرسید جواب خواهند داد که مقاومت در برابر ترک ها به هیچ عنوان کار ساده ای نیست .

رنه گروسه ( پدر تاریخ فرانسه ) : تمام صفحات بشر را کاویدم گویا خداوند تمام مردم را فرمانبردار و ملت ترک را فرمانروا آفریده است .

مورخ آلمانی هامر :
تاریخ از ترکها چیزهای زیادی یاد گرفته است و آثار زیادی از ترکها باقی مانده است که هر کدام زینت مدنیت محسوب می گردد.

لبروت سورل : ۲ چیز در دنیا برای ما مشخص نشد ، قطب های جغرافیایی و تاریخ ترکها .

خان نیکیتا هایدن ( زبان شناس آلمانی ) : آنقدر در زبان ترکی ،پیچیدگی و ظرافت فنی وجود دارد که بعید است ساخته ی بشر نیست گویی ‌خداوند آن را آفریده است .

میشل ساراخوف : ایران کویری است که ثروت آذربایجان را می بلعد نه خود آباد می شود و نه آذربایجان را آباد میکند .

فیلسوف آلمانی Kayzeling :
ترک ها بی تردید اربابان واقعی تاریخ اروپا و آسیا بود.


Www.Turanian.blog.ir

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

لهجه های زبان ترکی در آذربایجان جنوبی (ایران)

دسته بندی زیر حاصل تحقیقات میدانی و چندین ساله "بویوک رسول اوغلو" اهل جمهوری آذربایجان است تحت عنوان "گونئی آذربایجان تورک لهجه لری" که خلاصه آنرا برایتان ترجمه کردم. طبیعتا دارای اشکالاتی هست. در این مقاله ترکی رایج در شمال غرب ایران به 9 لهجه تقسیم بندی شده است.
1.لهجه تبریز : این لهجه نزدیک به لهجه شکی در جمهوری آذربایجان است و در تبریز و در شهر های کوچک و روستاهای اطراف آن رایج است. اسکو، خسروشهر، توفارقان(آذرشهر) و روستاهای توابع آنها، روستاهای دامنه های شمالی سهند و باسمینج، هئربی، بر، لیقوان، سپاراخان، خلتدوکان از جمله مناطقی هستند که لهجه آنها با کمی تفاوت تبریزی است.
در خود تبریز سه لهجه با اندکی تفاوت وجود دارد :
_محله های شمال غرب یعنی شامقازان، حکم آباد، منجم، قره آغاج
_دوه چی، امیر قیز، لیلاوا، خطیب
-ششگیلان، باغمشه، خیابان، مارالان و مناطق مرکزی
از خصوصیات لهجه تبریز کشیدن صداها ست.
2.لهجه قره داغ (ارسباران) : صحیح ترین لهجه ترکی آذربایجانی ایران است و تماما پیرو قواعد زبانی است. شرق دامنه های سهند متنق، ایراناق، سرسکند (هشترود)، بستان آباد، میانه، سراب، قره داغ، سونار خیوه اهر،تیکان تپه(تکاب)، سایین قالا (شاهین دژ) و قسمت هایی از دشت مغان و قاراقیشلاق، بیجان، پلدشت(عربلر)، نازیک، مرگنلر، قاراقولوقلار، مرکیت و قایقاج در جنوب ارس مناطقی هستند که این لهجه در آن رایج است . در لهجه قره داغ برخلاف لهجه تبریز کلمات و صداها کشیده نمی شوند و به اصطلاح sert(محکم) تلفظ می شوند.
3ـ لهجه یامچی : این لهجه شباهت زیادی به لهجه نخجوان خصوصا اوردوباد دارد. مرکز این لهجه را میتوان مرند حساب کرد. صوفیان، یامچی، شبستر، خامنه، دیزه، دریان، شانیجان، گمیچی و قاپسار، زنوز، گلین قایا، المدار در شمال دریاچه اورمیه از مناطقی هستند که این لهجه در آنها رایج است. از ویژگی های این لهجه تبدیل مصوت a به ə است، مثلا به قابلاما قابله مه، به قارداش قردش میگویند. این لهجه بین لهجه تبریز و قره داغ قرار می گیرد(از لحاظ کشیدن صداها).
4ـ لهجه اورمیه (اویغور-آوشار لهجه سی) : این لهجه نیز یکی از صحیح ترین لهجه های ترکی آذربایجانی ایران است. از نزدیکی های سووقبولاق (مهاباد)، سولدوز (نقده)، تا اورمیه و سلماس و خوی و مرز ترکیه این لهجه رایج است. در اطراف اورمیه در روستاهای چونقارالیسی صدای "نگ" هنوز حفظ شده است مثلا گلیرنگ. لازم به ذکراست در نزدیکی اورومچی پایتخت ترکستان شرقی نیز قصبه ای به نام چونقارالی موجود است. شباهت بین نام خود اورمو و اورومچی نیز جای بحث دارد. علت نام گذاری این لهجه به لهجه اویغور-افشار آن است که از ترکیب زبان اویغور ها و افشار های کوچ کرده از خراسان و ترکیه بوجود آمده.
ادبی دیلده: آتامی آتانی آتاسینی آتامیزی آتانیزی آتالارینی
تبریز: آتامی آتاوی آتاسینی آتامیزی آتازو آتالارینی
قاراداغ: آتامی اتووو آتاسینی آتامیزی آتوووزو آتالارینی
اویغور: آتامی آتایین آتاسینی آتامیزی آتاییزی آتالارینی
5ـ لهجه مراغه : این لهجه در شهر ها و روستاهای دامنه های جنوبی سهند رایج است.
از طرف مراغه به طرف سرسکند، سایین قالا‌‌(شاهین دژ)، قوشاچای(میاندوآب) تا حدود سووقبولاق و جیغاتی رود، ملیک کندی‌(ملکان)، بناب، عجبشیر از جمله مناطقی هستند که این لهجه در آن رایج است. این لهجه نیز مانند لهجه یامچی بین لهجه تبریز و قره داغ قرار می گیرد.
6ـ لهجه اردبیل :این لهجه در اردبیل، خلخال، نمین، آستارا، انزلی، تالش، منجیل رایج است. این لهجه شباهت زیادی به لهجه جنوب جمهوری آذربایجان دارد و اثرات لهجه باکو را در آن میتوان دید.
7.لهجه زنجان : این لهجه از طارم آغاز شده و تا زنجان، هیدج، سلطانیه، خدابنده، ماه نشان، بیجار و قروه در کردستان و سنقر در کرمانشاه رایج است و در مناطق شرقی و جنوبی زنجان مانند قیدار به لهجه همدان نزدیک می شود. به طور کلی این لهجه را میتوان ترکیبی از ترکی قدیم و جدید دانست.
8.لهجه همدان : ابهر، تاکستان، قزوین، بویین زهرا، آوج، همدان، رزن، بهار، تویسرکان، کبودرآهنگ، پامبولو(فامنین)، اسدآباد، لالجین، ملایر تا سنقر به این لهجه تکلم میکنند. شباهت زیادی به لهجه زنجان دارد. این لهجه یکی از لهجه های اصیلی است که برخی قواعد قدیمی هنوز در آن وجود دارد. برای مثال "توکندی" به جای قورتولدو یا تورندی به جای ایسهال توتدو. یا مثلا در سوم شخص حرف سین از افعال حذف می شود(همانند لهجه زنجان) : گلیرسن به گلیرن، آلیرسان به آلیران، گلیرسیز به گلیریز تبدیل می شود .البته در لهجه همدان افعالی که به "ن" ختم می شوند "ی" جایگزین نون می شود مثلا زنجانی ها میگویند آلیران، گلیرن اما همدانی ها میگویند آلیرای، گلیرَی.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

تاریخ زنجان (زنگان) Zanjan

 زنگان مرکز استان و شهرستان زنجان در شمال‌غرب ایران و از بزرگترین شهرهای شمال غرب ایران است؛ و براساس آمارنامه‌های منتشر شده دارای ۴۱۶۸۵۱ نفر جمعیت در سال ۱۳۸۹ خورشیدی، نوزدهمین شهر کشور از لحاظ جمعیت محسوب می‌شود. مساحت شهر زنجان نیز قریب ۸۱کیلومترمربع است

نام زنجان عربی‌شده واژه زنگان است. مردم منطقه هنوز هم تلفظ زنگان را به کار می‌برند. شهر زنجان در دره زنجان‌چای (از شاخه‌های قزل‌اوزن قرار گرفته و سر راه شوسه و راه‌آهن تهران به تبریز می‌باشد. صنایع دستی از قبیل ورشوسازی و نقره‌سازی و ملیله کاری و چاروق‌دوزی و چاقوسازی و فرش‌بافی (فرش زنجان) آن مشهور است.

زنجان از شمال به شهرستان طارم و خلخال و میانه و از مشرق به سلطانیه و طارم و از جنوب به خدابنده و ایجرود و از غرب به شهرستان ماه‌نشان محدود است و از سطح دریا ۱۶۶۳ متر ارتفاع دارد.

از جمله شرایطی که فلسفه وجودی شهر زنجان را در منطقه تبیین و توجیه می‌نماید، وجود راه ارتباطی فلات مرکزی ایران به منطقه آذربایجان در منطقه، حاکم بودن شرایط مناسب اوضاع توپوگرافی، وجود اراضی مسطح با شیب ۲٪ در منطقه کوهستانی و بالاخره لزوم مرکز مبادلاتی تولیدات کشاورزی و ارائه خدمات متقابل به روستاهای حوزه نفوذ به ویژه ایالات پنجگانه مستقر در منطقه بوده‌است می‌رساند که این پدیده در شکل گیری شهر و محله بندی آن عامل تعیین کننده می‌باشد

استان زنجان یکی از استان‌های ایران است که در شمال غربی ایران قرار گرفته است. مرکز این استان شهر زنجان است. استان زنجان دارای ۸ شهرستان و ۱۲۱۰ آبادی است که از این تعداد، ۹۷۸ آبادی دارای سکنه و بقیه خالی از سکنه می‌باشند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

ستارخان

ستارخان

ستارخان (۲۸ مهر ۱۲۴۵ سردارکندی ورزقان - ۲۵ آبان ۱۲۹۳ تهران) با نام اصلی ستارخان قره‌داغی از سرداران جنبش مشروطه ایران ملقب به سردار ملی است. وی با ایستادگی در برابر نیروهای دولتی ضد مشروطه در تبریز جان‌فشانی‌های بسیاری کرد

زندگی‌نامه

ستار خان سومین پسر حاج حسن قره‌داغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی (۲۰ اکتبر ۱۸۶۶ میلادی) در روستای سردارکندی (بیشک) ورزقان در آذربایجان به دنیا آمد. وی در مقابل قشون عظیم محمدعلی‌شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه‌خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و باقرخان -سالار ملی- مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلی‌شاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکی‌اش برمی‌گشت

جوانی

ستار در جوانی به جرگه لوطیان (جوانمردان، یا اهل فتوت) محله امیرخیز تبریز درآمد و در همین باب در حالی که به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش برمی‌خاست با مأمورین محمدعلی شاه درافتاد و به ناچار از شهر گریخت و مدتی به عیاری مشغول شد، اما از ثروتمندان می‌گرفت و به فقرا می‌داد. سپس با میانجیگری پاره‌ای از بزرگان به شهر آمد و به کار خرید و فروش اسب پرداخت او به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت به همین دلیل مالکان، حفاظت از اموال خود را به او می‌سپردند. او هیچ‌گاه درس نخواند و سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما هوش آمیخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگی و اعتقادات مذهبی و وطن دوستی‌اش، او را «یگانه قهرمان آزادی ایران» نمود

مقاومت در دوره استبداد صغیر

نوشتار‌های اصلی: محاصره تبریز و استبداد صغیر

او در مدت یازده ماه استبداد صغیر یعنی از ۲۰ جمادی‌الاول ۱۳۲۶ ق تا هشتم ربیع‌الثانی ۱۳۲۷ ق/ ۳۱ خرداد ۱۲۸۷ش/ ۲۰ ژوئن ۱۹۰۸ رهبریِ مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازی‌ها را بر عهده داشت و مقاومت شدید و طاقت فرسای اهالی تبریز در مقابل سی و پنج الی چهل هزار نفر قشون دولتی، با راهنمایی و رهبری او انجام گرفت، به طوری که شهرت او به خارج از مرزهای کشور رسید و در غالب جراید اروپایی و آمریکایی هر روز نام او با خط درشت ذکر می‌شد و دربارهٔ مقاومت‌های سرسختانه وی مطالبی انتشار می‌یافت. پس از ماه‌ها محاصره تبریز قوای روسیه با موافقت دولت انگلستان و محمدعلی شاه، از مرز گذشتند به سوی تبریز حرکت کردند و راه جلفا را باز کرد. ستارخان و دیگران مجاهدین تبریز که به شدت از روسها متنفر بودند، برای رفع بهانهٔ تجاوز روسها تلگرافی به این مضمون به محمدعلی شاه فرستادند:

 

شاه به جای پدر و توده به جای فرزندان است. اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد نباید همسایگان پا به میان گزارند. ما هرچه می‌خواستیم از آن درمی‌گذریم و شهر را به اعلی‌حضرت می‌سپاریم. هر رفتاری که با ما می‌خواهند بکنند و اعلی‌حضرت بیدرنگ دستور دهند که راه خواربار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران بازنماند.

 

. محمدعلی شاه پس از دریافت این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد اما روسها به پیشروی ادامه دادند و وارد تبریز شدند، ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادی‌الثانی ۱۳۲۷ق (اواخر ماه مه ۱۹۰۹م) به ناچار با همراهانش به کنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. در منابع ذکر شده‌است که ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که می‌خواست پرچم روس را خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در حمایت دولت روس قرار دهد گفت: «جناب کنسول! من می‌خواهم هفت دولت زیر سایه بیرق ایران باشد شما می‌خواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد!» امیرخیزی درکتاب خود جواب ستارخان را چنین آورده‌است: «جناب کنسول! من می‌خواهم هفت دولت زیر سایه بیرق امیرالمؤمنین باشد شما می‌خواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

باقرخان

باقرخان

باقر خان سالار ملّی قبل از مشروطیت بنّا بود. پس از مشروطیت مجاهد شد. ریاست مجاهدین محله خیابان (خیابان یکی از محلات قدیمی تبریز است مشتمل بر بخش های واقع در جنوب رودخانه آجی در شرق شهر که تا جنوب شرقی نیز میرسید)، تبریز به دست او افتاد. پس از به توپ بستن مجلس، به دستور انجمن ایالتی مانند ستارخان دست به اسلحه برد و با قشون دولتی که تبریز را در محاصره داشت جنگ کرد. امّا پس از اوّلین شکست که از قشون دولتی خورد، سست شده در صدد تسلیم برآمد. تا کار ستّارخان که در امیرخیز، محله دیگر تبریز با دولتیان جنگ می کرد قوت گرفت، وی نیز سستی را از خود دور ساخته بار دیگر به جنگ با قشون دولتی پرداخت. در اثر همکاری او با ستّارخان کار مشروطه طلبان پیشرفت کرد و تبریز از فشار محاصره راحت شد. انجمن ایالتی تبریز باقرخان را به لقب سالار ملی ملقب ساخت، و از او تقدیر کرد و آوازه اشتهارش در سراسر ایران پیچید.

چنانکه در تواریخ مشروطیت نوشته اند، در اثر مجاهدت ستّارخان و باقرخان مشروطیّت نجات یافت. اما خود تبریز دیری نگذشت که به دست قشون روس افتاد. سالار ملی و سردار ملی در تبریز نماندند و به تهران حرکت کردند. یک استقبال شاهانه از این دو مجاهد شجاع از طرف دولت مشروطه به عمل آمد.

باقرخان در تهران منزوی میزیست تا قضیه مهاجرت پیش آمد. او دیگر در تهران درنگ نکرد و دنبال مهاجرین رفت. شبی در نزدیکی قصر شیرین عده ای از اکراد بر سر او و رفقایش ریختند و سرشان را بریدند. (مرگ باقرخان به همراه هجده نفر از یاران و همراهانش در محرم 1335 قمری / آبان 1295 خورشیدی به دست یکی از اشرار معروف اکراد قصرشیرین به نام محمد امین طالبانی به قصد تصاحب اسب و وسائل مهمانان خود، صورت گرفت.)

باقرخان بر خلاف ستّارخان که شیخی بود، از متشرعه بود. از علمای مخالف مشروطیت که متشرعه بودند جانبداری می کرد و به آنها احترام می گذاشت. با ستارخان رقابت داشت و می گفت: مرد آن نیست که در امیرخیز جنگ کند. مرد منم که در ساری داغ با قشون دولتی جنگ کرده ام. (علی رغم این سخن این دو بزرگوار دو بازوی قوی و شکست ناپذیر انقلاب مشروطیت بودند)

 

در هر حال سالار ملّی مردی جسور و ساده بود. حق بزرگی به گردن مشروطیت ایران دارد. او و ستارخان برای مشروطیت با قوای دولتی به جنگ برخواستند و موفق شدند. پس از آنکه مشروطیت بار دیگر مستقر گردید این دو نفر به عنوان قهرمان مشروطیت معرفی شدند؛ چه، مشروطیت برای خود قهرمان لازم داشت. این دو نفر از توده برخاسته بودند، در سخت ترین ایام با اتکاء به توده تبریز با شاه مستبد مبارزه کرده بودند؛ یک حرکت و نهضت ملی را رهبری کرده بودند، مسلمان بودند و به مشروطیت ایمان داشتند. این بود که به آسانی قهرمان ملت شناخته شدند.

 

دمکراتهای آذربایجان که نهضت خود را در دنباله نهضت مشروطیت و مکمل آن و خود را وارث سنن مجاهدین آن دوره می دانستند، مجسمه باقر خان را در میدان شهرداری تبریز تصب کردند. در 24 آذر ماه 1325 پس از سقوط پیشه وری مردم در تحت تأثیر احساسات آن مجسمه را که اثر دمکراتها بود برانداختند. از این عمل معلوم می شود که نهضت پیشه وری چقدر به ضرر مشروطیت و آزادی و این قبیل معانی بوده است.

 

داماد باقر خان سرتیپ هاشمی است که فرمانده قوای دولتی مأمور آذربایجان بود که در طی جنگی مختصر قوای دمکراتها را در قافلانکوه مغلوب کرد و در میدان جنگ به درجه سرتیپی نایل آمد.

باقرخان فرزند حاج رضا تبریزی بود. نخست پیشه بنائی داشت و قداره بند نیز بود در جریان نهضت مشروطه به انجمن ایالتی تبریز پیوست و در جنگهای تبریز به نفع مشروطه خواهان فداکاری‌های بسیار کرد و در راه پیروزی مشروطه طلبان دلاوری‌ها نمود.

 

مدتی کوتاه از طرفداری مشروطه دست کشید اما چن دلاوی ستارخان را دید که با هفده سوار مردم را تحریک به قیام می‌کند به ستارخان پیوست.

 

باقرخان فوج سهام‌الدوله را شکست داد. سربازان ملایری را پس از دور روز اسارت به شهر خودشان فرستاد و بارها جلوی حملات سخت دشمنان آزادی و مشروطه را گرفت.

 

باقرخان جلو پیشروی سپاه انبوه عین‌الدوله را که خود را به دوچی نزدیک ساخته بود تا شهر را به تصرف درآورد گرفت و نگذاشت به پیشروی ادامه دهند.

 

باقرخان در پیروزی شهر تبریز و غلبه بر قوای استبداد سهمی عمده داشت و در جنگهای هولناکی که از هر سو بر تبریزیان تحمیل می‌شد دلیری‌ها و پایمردی‌های فراوان نشان می‌داد در دمیدن روح دلیری به مجاهدان و با شرکت فعالانه خود در نبرد سهمگین خونین نمونه اعلائی از آزادگی و دلاوری به‌شمار می‌رفت و برای از پا درآوردن دشمن است بابتکارات کم‌نظیری دست می‌زد که یک نمونه آنها دیلاَ با نهایت اختصار آمده است.

 

یک روز پس از قیام ستارخان در تبریز و با دمیدن روح آزادگی در مردم، باقرخان مجاهدان محله‌های خیابان، نوبر مارالان. کفشدوزان ارمنستان و یجویه عموزین الدین و سایر آزادی طلبان مشروطه‌خواه را گرد هم آورد و برای بیرون راندن رحیم خان وایل غارتگرش حیله و نقشه‌ای جنگی به‌کار برد، زیرا بیشتر مردان مجاهد بوسیله افراد رحیم خان خلع سلاح شده بودند و فقط عده کمی بودند که هنوز تفنگ داشتند، ازینرو باقرخان پیشنهاد کرد نزدیک ظهر مجاهدان سه دسته شوند و هر دسته از یک طرف بباغ شمال که محل هجوم اقامت رحبم خان بود و حمله نمایند، یک دسته از روبرو و دو دسته از یک طرف بباغ شمال که محل هجوم اقمت رحیم خان بود و حمله نمایند، یک دسته از روبرو و دود دسته از دو طرف دیگر بباغ حمله کنند قسمت جنوبی باغ شمال آزاد باشد تا دشمن راه فرار داشته باشد و در پیشاپیش هر دسته مجاهدان تفنگ به دست و آنها که تفنگ نداشتند هر یک بار دو قلوه سنگ به سوی باغ حرکت نمایند.

 

تیراندازی مجاهدان شروع شد و آنانکه قلوه سنگ داشتند آنها را بهم می‌زدند تا صدایی شبیه شلیک تیر بدهد. افرد ایل رحیم خان سخت دچار هراس شدند و به یکدیگر می‌گفتند مردن تبریز قیام کرده‌اند و فرار فرار بگوش می‌رسید، رحیم‌خان از در جنوبی با اسب گریخت و افرادش در پی او با شتاب هر چه بیشتر می‌گریختند، مجاهدان بی‌اسلحه دست‌رسی باسلحه یافتند.

 

رحیم خان و مردانش در باغ صاحبدیوان اردوزدند و چند نفر را فرستاد تا از مراغه تفنگ و فشنگ بیاوردند و دو روز بعد به‌سوی دوچی رفت تا سربازان دولتی را با خود همداستان نموده به تبریز مخصوصاَ محله امیرخیز حمله نمایند.

 

جنگ دولتاین شدت می‌یافت و باقرخان و ستارخان با هم در ارتباط بودند و در مواقع لزوم به‌کمک یکدیگر می‌شتافتند علاوه بر این نظم خاصی در سپاه مجاهدان بوجود آوردند و هر 20 نفر مجاهد را زیر نظر یک نفر سرکرده قرار دادند.

 

چون مشروطه‌خواهان مجاهد پیروز گشتند انجمن ایالتی آذربایجان به باقرخان لقب سالار ملی و به ستارخان لقب سردار ملی داد.

 

مخبرالسلطنه پس از پیروزی مشروطه‌خواهان به والی‌گری آذربایجان آمد به‌جای قدرت دانی از کوشش‌ها و از جان گذشتگی‌های ستارخان و باقرخان در روز ورود که مجاهدان باستقبالش رفته بودند نسبت باین دو دلاور آزادیخواه بی‌اعتنایی و سردی بسیار نشان داد و در نها نیز وسایل تبعید این دو قهرمان را به تهران فراهم ساخت در نتیجه باقرخان و ستارخان گرفتار مصیبت‌ها و سرانجام شومی شدند که همه به گردن حاج مخبر‌السلطنه بود. خلاصه اینکه با تحریم مخبرالسلطنه همراه با ستارخان به تهران دعوت گردید عده‌ای از و کلای آذربایجان تا زنجان به استقبال وی و ستارخان آمدند و در قزوین کرج تهران استقبال فراوان از آنها به‌عمل آمد در مجلس لوحه سیمین منقوش به طلا به باقرخان دادند نخست ماهی هزار تومان از طرف دولت مقرری برایش معین و در باغ عشرت آباد مسکن داده شد اما در واقعه تحویل اسلحه به پارک امین‌الدوله رفت و پس از محاصره پارک تفنگش را از روی گرفتند و بعد از مدتی ماهی سیصد تومان ماهانه برایش معین کردند و باقرخان خانه‌ای در خیابان شاهپور اجاره کرد.

 

چون جنگ جهانی اول آغاز گردید دموکرات‌ها و آزادیخواهان دست به مهاجرت زدند و باقرخان نیز بدان‌ها پیوست و با شور و میهن‌پرستی و طرفداری از آلمانی‌ها از تهران رفتند و برای رفتن به بغداد به کرمانشاه رهسپار شدند. و شبی در یک روستای نزدیک قصر شیرین مورد حمله کردها که می‌خواستند اسلحه و اموال آنها را تارج کنند قرار گرفتند و همه آن‌ها را گشتند و حسد آبان را در چاه انداختند و چند روز بعد جسد آنها را زا چاه بیرون آوردند و باقرخان سالار ملی در گمنامی به خاک سپرده شد.

 

Www.Turanian.blog.ir

 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

اورین داغی (کوه اورین)

 

 

کوه اورین

کوه اورین با ارتفاع ۳٬۶۵۰ متر بلندترین کوه شهرستان خوی (بام خوی) و بلندترین قله استان آذربایجان غربی و بیست و یکمین کوه بلند ایران، در شمال غربی ترین نقطه از این شهر با ۴۲ کیلومتر فاصله و در حدفاصل بخش صفائیه و قطور در مختصات جغرافیایی به طول ۳۳٫۴۴ و عرض جغرافیایی ۳۳٫۳۸ واقع گردیده‌است. اورین کلمه ترکی است. که هم اکنون نیز مورد استفاده وسیع در کشور ترکیه است .(evren ) به معنی عالم و فلک در ترکی استانبولی است.(چون عالم بزرگ است این کوه بزرگی اش به عالم تشبیه شده است) نیز در همین زبان اورین به معنای مکان بلندی که بالای آن دیده نشود بکار می رود

موقعیت تاریخی جغرافیایی

گویند که این کوه منتهی الیه غربی قشون شاه اسماعیل در جنگ چالدران بود. و جنگ چالدران از آن به این طرف تر صورت نگرفت. بعد از کوه آغری، این کوه بلند ترین کوه این منطقه محسوب می‌شود. از وجود برخی چشمه‌های آب گرم در دامنه این کوه،و سنگ های گدازه بیرونی اطراف کوه ، کاملا واضح است که این کوه آتش فشانی خاموش است که هنوز درون گدازه‌هایی در آن در حال فعالیت جزیی هستند. این کوه از زیبایی و وقار خاصی برخوردار است. که دور نمایی بسیار زیبا داشته و از کیلومتر‌ها دور نماد شهر خوی است. بیش از نود درصد ابرهای باران زا، بویژه در فصل بهار از پشت کوه اورین پدیدار می‌شوند. و تا میانه تابستان همیشه برف‌های قله آن، این کوه را در چشم مردم شهرش رو سفید و سر بلند می‌کند. این کوه آخرین کوه مرتفع مرز ایران با کشور ترکیه‌است که ۱۵ کیلومتر با مرز فاصله داشته و از شهر بندری بند ماهی در شرق دریاچه وان ترکیه، نیز به همین زیبایی قابل دیدن است. این کوه بین دشت الند و دره قطور قرار دارد. که از ۲ قله اورین کوچک ۳۴۱۷ متر و اورین بزرگ ۳۶۵۰ متر تشکیل شده‌است.اورین کوچک به حالت تپه ماهور است اما اورین بزرگ حالت قله ای و نماد زیبا تری دارد.فاصله بین اورین کوچک و بزرگ دو کیلومتر است.

 

مسیر صعود

برای رفتن به این کوه باید از روستای پسک عبور و پس از طی جاده‌ای خاکی نرسیده به روستای بدلان به طرف سر بالایی حرکت باید کرد .این سربالایی تا رسیدن به روستای حصار ادامه دارد.که حدود ۱۷ کیلومتر است.در این مسیر پیچ تند و سنگلاخی به نام گچی قیران (بز کشنده) وجود دارد که صعب العبور ترین پیچ مسیر است.طبیعت روستای حصار بسیار بکر و کوه هایش پوشیده از علف و گیاهان سر سبز و مرتعی بسیار زیبا برای دام است. اتوموبیل خود را در مدرسه این روستا پارک کرده و یک کیلومتر پیاده باید سمت پناهگاه حرکت کنید. این پناهگاه مجهز به تخت خواب و یخچال و گاز و وسایل پخت و پز می باشد که به طور کلی سوییت کاملی است،که تا پاسی از شب کوهنوردان در چله تابستان(بویژه پنج شنبه شب ها) با نشستن در کنار آتشی که از سرما روشن می کنند،و صرف چای دودی،لحظات پر خاطره ای برای خود خلق می کنند.اختلاف دما در اورین با شهر بین ۷ تا ۱۰ درجه است.صعود به آن هموار بوده و مسیر صخره‌ای در راه صعود وجود ندارد.در مسیر صعود رودها و جویبار های زیبایی که از ذوب برف های اورین ایجاد شده اند به همراه دشت های آلاله و بابونه بسیار شیرین و گوارا است که رنج صعود را از انسان دور می کند.می دانیم که استان آذربایجان غربی سومین استان پر آب کشور است و اکثر نزولات آسمانی این استان از رطوبت دریای سیاه در شمال ترکیه ناشی می شود. در بهار و تابستان، بعد از اذان ظهر احتمال بارندگی در اورین بسیار زیاد است.و بهتر است بدانیم در مسیر و قله هیچ سر پناهی وجود ندارد. بنابراین کوه نوردان حرفه ای شب را در پناهگاه اقامت و در سپیده دم به سمت قله حرکت می کنند. و سعی می کنند کاوری از پلاستیک برای سر خود در کوله پشتی داشته باشند.فاصله بین پناهگاه تا قله ۱۳ کیلومتر است که ۴ساعت زمان نیاز دارد. و با احتساب زمان یک و نیم ساعت برگشت و ۲ ساعت استراحت در قله بین ۷ تا ۸ ساعت، یعنی یک روز کامل کاری اداری زمان نیاز دارد.در ارتفاعات حوضچه‌های زیبایی دیده می‌شود. که به آن ((گل))در زبان محلی گفته می‌شود.در کنار پناه گاه، معبر تنگ و خطرناکی قرار دارد که مسیر ایلات روستای قیل لی است که می تواند شما را تا ارتفاع ۳۰۰۰ متر، کناردامنه و حوضچه اورین برساند.طول این مسیر ۷ کیلومتر است رانندگی در این مسیر بویژه در بارندگی بسیار خطر ناک است و باید از خودرو های شاسی بلند مثل لندرور، جیپ و... استفاده کرد.رانندگی در این معبر، مهارت فوق العاده ای می طلبد. استفاده از این معبر در کل توصیه نمی شود. برای تماشای طبیعت بکر اورین و دیدن سر سبزی های آن بهترین زمان صعود ۲۰خرداد به بعد است چرا که به علت برودت هوا، بهار دو ماه دیر تر از شهر خود را نمایان می کند

 

کوه اورین با ارتفاع ۳۶۰۰ متر در ۴۵ کیلومتری غرب شهرستان خوی و ۱۵  کیلومتری از مرز ایران و ترکیه واقع می باشد. صعود به این قله از روستاهای بدلان. حصار و کوکود(گوگرد) صورت می گیرد. این کوه دارای دو قله با ارتفاع های تقریبا برابر می باشد. مسیر حرکت با منظره های زیبا و دریاچه های کوچک هر کوهنوردی را مجذوب خود می کند. 

صعود به قله حدود ۴ ساعت طول می کشد.

 

Www.Turanian.blog.ir

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

اردبیل ( Ardabil )

اَردَبیل دربارهٔ این پرونده تلفظ راهنما·اطلاعات (نام باستان: آرتاویل)[۲] یکی از کلان شهرهای ایران و مرکز استان اردبیل در شمال غربی این کشور است.

این شهر در قبل و پس از اسلام مرکز آذربایجان بوده است

 

اشتهار و اهمیّت اردبیل تنها از آن جهت نیست که چند تن از پادشاهان ایران آن شهر را قرارگاه خود ساختند، بلکه از آن لحاظ است که سر حلقه فرقه صفویه، شیخ صفی‌الدین اردبیلی، از این جا برخاست و در همین‌جا به خاک سپرده شد.

 

با ظهور شیخ صفی‌الدّین و خاندان صفوی، اردبیل اعتبار ویژه‌ای یافت، به طوری که این شهر در زمان تیمور، دارالارشاد و در زمان سلاطین صفوی با عنوان دارالامان از جایگاه خاصّ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار گردید. حکومت صفوی بسیاری از هرج و مرج‌ها را که در ایران وجود داشت، برانداخت و یک حکومت دینی و مذهبی را پایه‌گذاری کرد که به گفته بسیاری از کارشناسان تاریخ، تشکیل دولت یکی از مهم‌ترین وقایع تاریخ ایران به شمار می‌آید.

 

واژهٔ اردبیل واژه‌ای اوستایی است که از دو کلمه آرتا (مقدّس) و ویل (شهر) به معنی شهر مقدّس ترکیب شده است. وسعت این شهرستان ۳۸۱۰ کیلومتر مربّع است و چهرهٔ عمومی شهرستان اردبیل متأثّر از ارتفاعات کوهستان‌های ساوالان (سبلان)، باغرو (تالش) و بزغوش است که این عوامل طبیعی سبب محصور شدن آن شده‌اند. اردبیل از مناطق با اهمیّت ایران به شمار می‌آید و دارای آثار و ابنیّه تاریخی و جاذبه‌های طبیعی بسیار زیادی است.

 

این شهر همچنین مرکز شهرستان اردبیل است. جمعیت اردبیل در سال ۱۳۹۰ خورشیدی بالغ بر ۴۸۲۶۲۳ نفر بوده که این رقم با احتساب جمعیت ساکن در حومهٔ شهر به بیش از ۵۸۰۰۰۰ نفر می‌رسد. اردبیل از شهرهای باستانی و تاریخی ایران است. این شهر در نزدیکی مرز جمهوری آذربایجان قرار گرفته و از سردترین شهرهای ایران محسوب می‌گردد که جاذبه‌های طبیعی زیادی دارد. این شهر در ۲۱۹ کیلومتری تبریز و ۵۷۸ کیلومتری تهران واقع شده‌است

تاریخ اردبیل پس از اسلام

اردبیل یکی از پرآوازه‌ترین نقاط این سرزمین جاویدان است که گرچه امروزه در گوشه دورافتادهٔ میهن عزیزمان ایران واقع شده، امّا در طول تاریخ بسیار طولانی خود، غالبا در مرکز دایرهٔ سیاست و اقتصاد روز کشور قرار داشته و دفعات متعدّد حتّی مسیر تاریخ ایران را دگرگون ساخته‌است [۱].

 

اشتهار و اهمیّت اردبیل تنها از آن جهت نیست که چند تن از پادشاهان ایران آن شهر را قرارگاه خود ساختند، بلکه از آن لحاظ است که سر حلقه فرقه صفویّه، شیخ صفی‌الدّین، از این جا برخاست و در همین جا به خاک سپرده شد.

 

با ظهور شیخ صفی‌الدّین و خاندان صفوی، اردبیل اعتبار ویژه‌ای یافت، به طوری که این شهر در زمان تیمور، دارالارشاد و در زمان سلاطین صفوی با عنوان دارالامان از جایگاه خاصّ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار گردید. حکومت صفوی بسیاری از هرج و مرج‌ها را که در ایران وجود داشت، برانداخت و یک حکومت دینی و مذهبی را پایه گذاری کرد که به گفته بسیاری از کارشناسان تاریخ، تشکیل دولت یکی از مهم ترین وقایع تاریخ ایران به شمار می‌آید.

 

واژهٔ اردبیل واژه‌ای اوستایی است که از دو کلمه آرتا (مقدّس) و ویل (شهر) به معنی شهر مقدّس ترکیب شده‌است. وسعت این شهرستان ۳۸۱۰ کیلومتر مربّع است و چهرهٔ عمومی شهرستان اردبیل متأثّر از ارتفاعات کوهستان‌های سبلان، تالش و بزغوش است که این عوامل طبیعی سبب محصور شدن آن شده‌اند. اردبیل از مناطق با اهمیّت ایران به شمار می‌آید و دارای آثار و ابنیّه تاریخی و جاذبه‌های طبیعی بسیار زیادی است 

. اردبیل از شهرهای کهن ایران است که حدود ۱٬۵۰۰ سال قدمت دارد. این شهر در زمان حکومت بنی‌امیه مرکز حکومت آذربایجان و در زمان بنی‌عباس مرکز قیام بابک خرمدین بوده‌است. در سال ۶۱۸ هجری مورد حمله مغولان قرار گرفت، اما در زمان تیموریان و صفویان، نهضت تشیع و جنبش‌های سیاسی ایران از این شهر برخاست. اردبیل در زمان صفویان آباد گردید و به اوج اعتبار، عزت، و عظمت خود رسید، اما پس از انقراض این سلسله در پیشامدها و تحولات تاریخی دوره نادرشاه و اوایل قاجار و به‌خصوص با ورود قشون روسیه به ایران و حوادث دوران مشروطیت، از رونق و اهمیت افتاد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در جهت محرومیت‌زدایی از این شهر، در ۲۴ فروردین ۱۳۷۲ به مرکز استان تبدیل شد.

از آثار تاریخی اردبیل که برخی به دوره پیش از اسلام می‌رسد، می‌توان از دهکده آتشگاه، شهر هیر، شهریور، و مسجد جامع اردبیل که در قدیم آتشکده بوده‌است، نام برد. با توجه به این‌که این مسجد، بزرگ‌ترین و قدیم‌ترین مسجد اردبیل است، احتمال می‌رود یکی از واحدهای آن، کتابخانه بوده، ولی در تاریخ اردبیل اشاره‌ای به آن نشده‌است.

بسیاری از مؤلفان دوره اسلامی، بنای شهر اردبیل را به فیروز، پادشاه ساسانی نسبت می‌دهند و می‌نویسند که اردبیل به دستور این پادشاه، که در سده پنجم میلادی می‌زیست، ساخته شده‌است.فردوسی در شاهنامه بنای اردبیل را به پیروز ساسانی نسبت می‌دهد.

اما تاریخ اردبیل خیلی قدیمی‌تر از زمان فیروز ساسانی است. زیرا که فیروز درسال ۴۵۹ میلادی به سلطنت رسیده‌است و ۳۴ سال قبل از این تاریخ، بهرام پنجم ملقب به بهرام گور درمقابل حمله هیاتله از راه اردبیل به آمل وگرگان و سپس به خراسان رفته و در آن‌جا، خاقان هیاتله را کشته‌است. این موضوع در شاهنامه فردوسی آمده‌است:

چو آگاهی آمد به بهرام‌شاه       

که خاقان به مرو است چندان سپاه

همی راند لشکر چو تزکوه سیل

به آمل گذشت از ره اردبیل

شهر اردبیل به علت نزدیکی به قفقاز و گرجستان و ارمنستان، جایگاه ویژه‌ای داشت به‌طوری ‌که در زمان جنگ‌های ایران و روس در عهد قاجار، اردبیل مرکز اسقرار نیرو و ستاد عملیات سپاه ایران در برابر طوایف شمال بوده‌است. درزمان فیروز به دلیل حمله طوایف شمال (هون‌ها) ویران گردید و به دستور فیروز، آباد گردید و برج و بارو درآن ساخته گردید و از این‌رو بنای آن‌را به فیروز نسبت می‌دهند.

در داستان سیاوش در شاهنامه فردوسی نیز نام اردبیل آمده بود.

درقرن ششم قبل از میلاد زرتشت پیامبر بزرگ ایران ظهور کرد و بنا به روایت اوستا، کتاب یسنا در بالای کوه سبلان بر او نازل شده‌است .

Www.Turanian.blog.ir

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

دریای خزر (Xazar)

 

دریای خَزَر یا دریای مازَندَران یا دریای کاسپیَن، پهنه‌ای آبی است که از جنوب به ایران، از شمال به روسیه، از غرب به روسیه و جمهوری آذربایجان و از شرق به جمهوری‌های ترکمنستان و قزاقستان محدود می‌شود.

دریای خزر که گاهی بزرگترین دریاچه جهان و گاهی کوچکترین دریای خودکفای کره زمین طبقه‌بندی می‌شود، بزرگترین پهنه آبی محصور در خشکی است. طول آن حدود ۱۰۳۰ تا ۱۲۰۰ کیلومتر و عرض آن بین ۱۹۶ تا ۴۳۵ کیلومتر است. سطح دریای خزر پائین‌تر از سطح دریاهای آزاد است و اکنون (ابتدای سده بیست‌ویکم) ۲۶٬۵ تا ۲۸ متر پایین‌تر از سطح دریا است. خط ساحلی دریا حدود ۷ هزار کیلومتر، مساحت آن ۳۷۱ تا ۳۸۶ هزار کیلومترمربع (یک و نیم برابر خلیج فارس) و حجم آب آن نیز ۷۸۷۰۰ کیلومترمکعب است.

دریای خزر در گذشته بخشی از دریای تتیس بود که اقیانوس آرام را به اقیانوس اطلس متصل می‌کرد. از حدود ۵۰ تا ۶۰ میلیون سال پیش به تدریج راه این دریا ابتدا به اقیانوس آرام و سپس به اقیانوس اطلس بسته شد. در سال ۱۹۵۲، شوروی رود دُن و ولگا را با ایجاد آبراهی مصنوعی به هم پیوست تا کشتی‌های کوچک بتوانند از دریای خزر به دریای آزوف و دریای سیاه بروند. بدینسان دریای خزر دوباره به دریاهای آزاد راه یافت.

قسمت شمالی این دریا بسیار کم‌عمق است به طوری که تنها نیم درصد آب دریا در یک‌چهارم شمالی دریا قرار دارد و عمق آن به طور میانگین کمتر از ۵ متر است. حدود ۱۳۰ رودخانه به این دریا می‌ریزند که اکثر آن‌ها از شمال غربی به دریا می‌پیوندند. بزرگترین آن‌ها رود ولگا است که هر سال به طور میانگین ۲۴۱ کیلومتر مکعب آب را وارد دریای خزر می‌کند. رودهای کورا ۱۳، اترک ۸٫۵، اورال ۸٫۱ و سولاک ۴ کیلومتر مکعب آب را سالانه وارد دریا می‌کنند.

طبیعت بسته خزر آن را منزلگاه جانوران و گیاهان منحصربه‌فردی کرده است اما در عین حال موجب شده تا در مقابل آلودگی‌های کشاورزی و صنعتی و نفتی بسیار آسیب‌پذیر باشد.

این دریا از نظر منابع نفت و گاز بسیار غنی است و ذخایر نفتی آن حدود ۱۷ تا ۳۵ میلیارد بشکه برآورد می‌شود. بخشی از نفت دریاچه که از میدان نفتی باکو پایتخت جمهوری آذربایجان برداشت می‌شود از طریق خط لوله باکو-تفلیس-جیهان به سواحل مدیترانه منتقل می‌شود

از منابع مهم این دریا؛ ذخایر نفت و گاز موجود در زیر بستر دریا و همچنین انواع ماهیان خاویاری را می‌توان نام برد .


Www.Turanian.blog.ir


 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

کلمات و اصطلاحات ترکی در صنعت قالیبافی

کلمات و اصطلاحات ترکی در صنعت قالیبافی

هنر قالیبافی از اصیل‏ترین هنرهای اقوام و ملل تورک، هم عمر هویت تورکی و دارای سابقه‏ ای بسیار طولانی در آزربایجان است. قالی ترک و آزربایجانی محصولی چند بعدی است و دارای جنبه های هنری، اجتماعی، اقتصادی و تکنیکی بسیار می باشد. قالی ارتباطی نزدیک با سنن و شیوه زندگی، فرهنگ، ادب، روحیات، خلاقیت و تاریخ انسان ترک دارد. اقوام، ایلات، زنان و دختران، هنرمندان و دولت های ترکی و آزربایجانی همه نقشی بسیار مهم در حفظ، توسعه، ترویج و تکمیل این سنت اصیل، رنگارنگ و سحرآمیز ترکی داشته اند. قالی زنده ترین هنر ملی خلق ترک و مملکت آزربایجان، دریچه‌ای بسیار غنی به سوی هنر و زیبائی شناسی ترکی و هویت ملی ترک است.
پس از پایان یافتن حاکمیت اعراب، تا ربع دوم قرن بیستم همیشه بر سرزمین ایران دولتی ترک حاکم بوده است. تا ربع دوم قرن نوزده اکثریت مطلق و امروز اکثریت نسبی مردم کشور ایران را ترکان تشکیل میدهند. اکنون نیز مانند گذشته، این سرزمین به لحاظ جغرافیائی در مرکز جهان تورک، بین شرق و غرب آن قرار دارد. در یک هزار سال گذشته ایران بخشی از جهان تورک، بلکه یکی از مراکز اصلی و تعیین کننده فرهنگی و سیاسی آن بوده است. افزون بر آن اقلا یک سوم از فارس های ساکن در ایران را ترکان فارس زبان شده در سده اخیر تشکیل می دهد. اینها از عواملی هستند که خصلت طولانی و عمیق بودن را به رابطه متقابل دو ملت، زبان و فرهنگ ترک و فارس اعطا کرده و مخصوصا تاثیرپذیری همه جانبه زبان و فرهنگ فارسی از زبان و فرهنگ ترکی را امری فوق العاده طبیعی و دیرپا ساخته اند.
قومیت گرایان فارس و نهادهای فارسگرای ایران (مرکز ملی فرش ایران، میراث فرهنگی و هنری، فرهنگستان هنر، اتاق بازرگانی .... ) که ظاهرا متولی حفظ میراث فرهنگی و تاریخی ملت ترک نیز هستند، دهه هاست که با تلاش های مستمر و همه جانبه خود و با جعل و تحریف، میراث فرهنگی و تاریخی ملت ترک و آزربایجان را به نام قوم فارس و پرشیا به ایرانیان و جهانیان می شناسانند.
یکی از نمادین ترین این فرهنگ دزدیها، هنر قالیبافی و صنایع مربوطه از آن ملت ترک و آزربایجان است که فارسگرایان به دست اندازی و مصادره آن به نفع قوم و فرهنگ فارسی پرداخته اند. حال آنکه صنعت و هنر قالیبافی و رشته های وابسته، که به اعتراف تمام پژوهشگران جهانی در همخوانی کامل با سبک زندگی و سنن اقوام تورک کوچنده اولیه، شرایط اقلیمی و جغرافیائی سردسیر مناطق تورک نشین و میتولوژی، سیستم سمبولها و زیبائی شناسی اقوام و ملل تورک دارد، از هیچکدام از این جنبه ها دارای سنخیتی با قوم فارس و فارسستان نیست.
یکی از عرصه های حضور زبان ترکی در زبان فارسی مربوط به صنعت قالیبافی یا فرشبافی و رشته های مربوطه آن و کلا صنایع دستی مربوط به بافندگی و سوزن دوزی در میان قوم فارس است که تقریبا همه واژگان کلیدی ان مانند:
قالیبافی، گلیم بافی، جاجیم بافی، گبه بافی، پلاس بافی، خورجین بافی، ورنی بافی، تور بافی، چیغ بافی، زیلو بافی، چادر بافی، جوال بافی، چوغا بافی، بیلیش دوزی، تکه دوزی، منجق دوزی، سرمه دوزی، سکمه دوزی، چارق دوزی، منگوله بافی، یراق دوزی، یلمه بافی، و....
منشاء ترکی دارند. کافی است دقت شود محوری ترین کلمه این صنعت و هنر یعنی "قالی" کلمه ای ترکی و کلمه ای که ترک ستیزان فارس و نهادهای دولتی جانشین آن کرده اند یعنی " فرش " نیز، کلمه ای عربی است. حقیقت عریان این است که در زبان فارسی هیچ کلمه ای نه برای ادای مفهوم قالی و نه بسیاری دیگر از محصولات عمده این صنعت-هنر گویا پارسی و پرشین وجود ندارد! اکثریت مطلق این نام ها ترکی اند و تعداد معدودی نیز عربی (فرش، مفرش،...) و یونانی (گونی، تلیس، ...) می باشند.
قومیت گرایان فارس و نهادهای فرهنگی دولتی تحت کنترل آنها در ایران برای انکار حضور واژگان ترکی در زبان فارسی و اثبات تعلق هنر و میراث قالیبافی ترکی و آزربایجانی و صنایع مربوطه آن به قوم فارس و نیز انکار حقیقت بارز اقتباس نمودن این هنر و صنعت ترکی از سوی فارسان، دست به تدابیری ناشایست زده اند. یکی از مهمترین این تدابیر، جعل ریشه های فارسی برای کلمات و تعابیر ترکی هنر قالیبافی است. غافل از آنکه در ترمینولوژی اساسی این صنعت تقریبا هیچ چیز فارسی وجود ندارد و اگر نیز وجود داشته باشد صرفا ترجمه ای جدید و متاخر از تعبیرات قدیمی و کلمات اصیل ترکی است.
اطلاعات کلی قالی پازیریک قدیمی ترین قالی ترکان بصورت زیر است:
نام : قالی پازیریک
دوره : به طور قطعی مشخص نیست.
تاریخ ساخت : سده پنجم و چهارم پیش از میلاد
محل اکتشاف : دره پازیریک (جنوب سیبری مرکزی و در ۷۹ کیلومتری مرز مغولستان)
کاشف : سرگی رودنکو، باستان‌شناس روس
تاریخ کشف : ۱۳۲۸ (۱۹۴۹)
محل نگهداری : موزه آرمیتاژ، سن پترزبورگ، روسیه
جنس : پشم


منبع :زبان و ادبیات ترکان خراسان

www.Turanian.blog.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

شاه اولسام دا آرزوم سن سن آی وطن

شاه اولسام دا آرزوم سن سن آی وطن
لال اولسام دا ، دیلیم سن سن آی وطن

آنام دئییب ، وطن آنـــانـــدیـــر سنـــیـــن
دوز دئییب دیر ســــــن سن آنام آی وطن

یاخشی دئییب کـــــمال پاشا ، تورک آتا
دوغامــــــــماز آنه لر بیر اوغــــــوش وطن

آما حــــئـــییف ســــنی مندن آلـــــیللار
اورمو گؤلدن یوخـــــدی خبر آی وطـــــن

اردبیلین سوسوب ، دانیشمیر دینمیر
اؤزگه دئیـــــــیر تبــــــریزیوه آی وطــــن

سویوق بـــــولاق ماهــــــابادا چونوبدی
تیکاب دئییر ، تیـــــــــــکان تپه آی وطن

مـــــــــیاندوآب ائدیب ظالیم آدینی
قوشاچاییم سنده وطن سن وطن

قوی یازمییم آیریقین هاواسین
بورونر آخیر ، یازا ، باهارا وطــن

Www.Turanian.blog.ir

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

آزربایجان بزرگ چگونه تکه تکه شد؟

--- اولین تکه هایی که از آزربایجان جدا شد، شمال عراق (منطقه های که امروزه به تورکمن ائلی مشهور
است) یعنی شهرهای اربیل، موصل، کرکوک و سلیمانیه بود. در سال ۱۵۳۴ در جنگی که بین
صفویان و عثمان یها درگرفت این مناطق ضمیمه امپراطوری عثمانی گشت و بعد از فروپاشی
عثمانی سال ۱۹۲۶ در کشور عراق قرار گرفت و پس از سالها و با مهاجرت کردها
امروزه ضمیمه اقلیم کردستان عراق شده است .
سالها آزربایجان همچنان به صورت ایالتی بزرگ بود (افشاریه، زندیه و اوایل قاجار) تا اینکه مطابق
عهدنامه ترکمنچای در سال ۱۸۲۸ شمال آزربایجان از جنوب آن جدا و گرفتار رو سها شد.
در سال ۱۸۴۰ مطابق اصلاحات اراضی امپراطوری تزاری روس : دربند، آلتی پارین، آختی، دوققوز
پارین، قایتاق و... از خاک آزربایجان شمالی جدا و ضمیمه ایالت داغستان شد.
پس از جدا شدن آزربایجان شمالی، روند مهاجرت و اسکان ارامنه یاغی اخراج شده از عثمانی توسط رو سها آغاز شد. طوری که پس از چند سال ایروان و شهرهای اطراف آن که صددرصد ترک نشین بودند به شهرهایی ارمنی نشین تبدیل شدند و در سال ۱۹۱۸ از جمهوری سویت سوسیالیستی آزربایجان جدا و جمهوری سویت سوسیالیست ارمنستان را در خاک آزربایجان تاسیس کردند.
پس از جدا سازی دربند و ایروان از خاک آزربایجان شمالی، با تاسیس جمهوری سویت سوسیالیستی گرجستان، منطقه تاریخی بورچالی نیز از آزربایجان شمالی جدا شد.
پس از فروپاشی شوروی این منطقه همچنان در گرجستان باقی ماند. منطقه بورچالی در جنوب گرجستان همچنان هویت آزربایجانی خود را حفظ کرده است و رشید بهبوداف خواننده آزربایجانی دارای شهرت جهانی از آزربایجانیهای گرجستان است.
در طی سالهای ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۳ نیز کشورک جعلی ارمنستان با حمایت تمام عیار روسیه حدود ۲۰ درصد از خاک آزربایجان شمالی را اشغال کرد(مناطق قره باغ) و باعث آواره شدن یک میلیون آزربایجانی و شهید شدن ۳۰ هزار آزربایجانی و زخمی شدن هزاران تن دیگر شد. گفتنی است ایران نیز یکی از حامیان رژیم اشغالگر قره باغ در طول این مدت بوده و خواستار پایان نیافتن این مناقشه برای بهره برداری به سود خود! می باشد!!!!!!!!!!!!
در جنوب آراز آزربایجان همچنان بصورت واحد بود. در زمان قاجار و پس جدا شدن شمال آزربایجان، ممالک محروسه (ایران کنونی)به پنج ایالت(حکمرانی) و دوازده ولایت(حاکم نشین) تقسیم میشد که حکمرانی اول آزربایجان و شامل آزربایجان شرقی، آزربایجان غربی، زنجان، همدان، قزوین، گیلان و بیجار امروزی میشد.
جنوب آزربایجان همچنان بصورت واحد بود (از ۱۸۲۸ تا ۱۹۳۴ )تا روی کار آمدن حکومت پهلوی،
در سال ۱۳۱۶ ش ممالک محروسه(ایران) به ۱۰ استان تقسیم شد. بدین ترتیب آزربایجان جنوبی میان چهار استان تقسیم گردید:
استان یکم شامل شهرستا نهای: ۱زنجان ۲ قزوین ۳ ساوه ۴ سلطا ن آباد (اراک) ۵ رشت ۶تنکابن
استان سوم شامل شهرستا نهای 1اردبیل 2تبریز
استان چهارم شامل شهرستا نهای
۱ خوی ۲ اورمیه ۳ سویوق بلاغ(مهاباد) ۴ مراغه ۵ بیجار و سقز و دیواندره و بانه
استان پنجم شامل شهرستا نهای
۱ایلام ۲ اسلا م آباد غرب ۳کرمانشاه ۴ سنندج ۵ ملایر ۶ همدان
در سال ۱۳۲۵ با شکست دمکرا تهای آزربایجان ، استا نهای سوم و چهارم
شامل آستارا، اردبیل، تبریز، اورمیه و بیجار استان آزربایجان را تشکیل دادند.
در سال ۱۳۲۶ با تاسیس استان مرکزی به مرکزیت تهران، قزوین و ساوه و اراک از آزربایجان جدا وبه استان مرکزی ملحق شد.
در سال ۱۳۳۴ مجددا استان آزربایجان به دو قسمت شرقی(شامل اردبیل و تبریز) و غربی(مرکزیت ارومیه و شامل بیجار و سقز و دیواندره و بانه) تقسیم شد.
پس از تقسیم استان آزربایجان به دو قسمت، در سال ۱۳۳۷ بیجار،سقز، دیواندره و بانه از آزربایجان غربی جدا شدند و به سنندج و قروه که در سال ۱۳۱۶ از آزربایجان جدا شده بودند پیوستند و به همراه مریوان و کامیاران استانی با نام کردستان شکل گرفت.
در سال ۱۳۵۰ آستارا نیز از استان آزربایجان شرقی که هنوز شامل اردبیل بود جدا شد و به استان گیلان ضمیمه شد.
در سال ۱۳۵۲ با تاسیس استا نهای زنجان و همدان، این دو شهر نیز از آزربایجان جدا شدند.
در سال ۱۳۵۶ قزوین از مرکزیت جدا و به استان زنجان ملحق میشود.

در سال ۱۳۷۲ نیز اردبیل از استان آزربایجان شرقی جدا شده و استان جدیدی تشکیل داد.
در سال ۱۳۷۶ قزوین از استان زنجان جدا و استان قزوین را تشکیل داد.
در مجموع طی ۶۰ سال به ترتیب سنقر،سنندج، قروه، قزوین، ساوه، اراک، بیجار، سقز، دیواندره، بانه،آستارا، همدان، انزلی، زنجان و اردبیل از آزربایجان جدا و ضمیمه استا نهای دیگر شدند . همراه این تکه تکه کرد نها به بهانه توسعه کاذب، سیاستهای شدید ترک زدایی ازاسامی شهرها و روستاها ونیزتغییر بافت جمعیتی و زبانی نیز در طی این سالها اجرا شده وهمچنان ادامه دارد.

Www.Turanian.blog.ir

اولکم آزربایجاندیر
 داش توپراغی مرجاندیر

شیرین دیلی انامین
 منه اورکدیر جاندیر

گولشنم وار ائلیم وار
 بوکولمین بئلیم وار

دوشمان اوزون یورماسین
 اونودولماز دیلیم وار

یولداشلارا قات منی
 ائل ایچره آت منی

انا دیلین بیلمسم
 قول سایاغی سات منی

یغیشب گلسین ائلیم
 سوسمایاجاق بو دیلیم

دیلیم توشمز دیلیمنن
 دوغرانسام دیلیم دیلیم


Www.Turanian.blog.ir

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

آپاردی سئللر سارانی

🎼 یکی از اشعار فولکولور و معروف آذربایجانی (آپاردی سئللر سارانی) است که براساس داستان سارای ساخته شده و از سالیان دراز به اشکال مختلف سینه به سینه نقل شده و امروزه یکی از شاهکارهای فولکلوریک آذربایجان به شمار می‌رود:

🔹گئدین دئیین خان چوبانا
🔹گلمه‌سین بو اِئل موغانا
🔹گلسه باتار ناحق قانا
🔹آپاردی سِئللر سارانی
🔹بیر آلا گؤزلو بالانی

🔹آرپا چایی دَرین اولماز
🔹آخار سویو سَرین اولماز
🔹سارا کیمین گَلین اولماز
🔹آپاردی سِئللر سارانی
🔹بیر آلا گؤزلو بالانی

🔹آرپا چایی آشدی داشدی
🔹سئل سارانی قاپدی قاچدی
🔹هر گؤره‌نین گؤزو یاشدی
🔹آپاردی سِئللر سارانی
🔹بیر آلا گؤزلو بالانی

🔹قالی گَتیر اوتاق دوشه
🔹سارا یِئری قالدی بوشا
🔹چوبان اَلین چیخدی بوشا
🔹آپاردی سئللر سارانی
🔹بیر آلا گؤزلو بالانی


Www.Turanian.blog.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

TÜRK

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

بویوک لریمیز




Www.Turanian.blog.ir

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

شهریار (سهندیه)

سهندیه ( شعر از استاد شهریار )
.
شاه داغیم ،
 چال پاپاغیم ،
ائل دایاغیم ،
شانلی سهندیم
باشی طوفانلی سهندیم
باشدا حیدر بابا تک قارلا قیروولا قاریشیب سان
سون ایپک تئللی بولودلارلا افقده ساریشیب سان
ساواشارکن باریشیب سان
 
گویدن الهام آلالی سرری سماواته دئیه رسن
هله آغ کورکی بورون ، یازدا یاشیل دون دا گئیه رسن
قورادان حالوا یئیه رسن
 
دوشلرونده صونالار سینه سی تک شوخ ممه لرده
نه شیرین چشمه لرین وار
اویاشیل تئللری ، یئل هورمه ده آینالی سحرده
عشوه لی ائشمه لرین وار
قوی یاغیش یاغسادا یا غسین
سئل اولوب آخسادا آخسین
یانلاروندا دره لر وار
قوی قلمقاشلارین اوچسون فره لرله ، هامی باخسین
دوشلرونده هئره لروار
او اتک لرده نه قیزلار یاناغی لاله لرین وار
 
گول چیچکدن بزه ننده ، نه گلین لرکیمی نازین
یئل اسنده اوسولاردا نه درین راز نیازین
اوینایار گوللوقوتازین
تیتره ییر ساز تئلی تک شاخه لرین چایدا چمنده
یئل او تئلرده گزه نده ، نه کوراوغلی چالی سازین
اورده گون خلوت ائدیب گولده پری لرله چیمنده
قول قانادان اونا آغ حوله آچار غمزه لی قازین
قیش گئده ر ، قوی گله یازین
هله نوروز گلی وار ، قار چیچگین وار ، گله جکلر
سئل ، یاغیشدا یویونار کن ده گونش له گوله جکلر
اوزلرین تئز سیله جکلر
 
قیشدا کهلیک هوسی له ، چوله قاچدیقدا جوانلار
قاردا قاققیلدا یاراق نازلی قلمقاشلارین اولسون
یاز ، او دوشلرده ناهار منده سین آچدیقدا چوبانلار
بوللی ، سودلی سورولر ، دادلی قاووتماشلارین اولسون
 
آد آلیب سندن او شاعر کی ، سن اوندان آدآلارسان
اونا هر داد وئره سن یوز او مقابل داد آلارسان
تاریدان هر زاد آلارسان
آداش اولدوقدا ، سن اونلا ، داها آرتیق اوجالارسان
باش اوجالدیقدا دماوند داغیندان باج آلارسان
شئر الیندن تاج آلارسان
اودا ، شعرین ، ادبین شاه داغیدیر ، شانلی سهندی
اودا ، سیمرغ دن آلماقدادی فندی
شعر یازاندا قلمیندن باخاسان در سپه لندی
سانکی اولدوزلار الندی
سوز دئینده گوروسن قاتدی گولی ، پسته نی ، قندی
یاشاسین شاعر افندی
اونه شاعر ، کی داغین وصفینه مصداق اونی گوردوم
من سنون تک اوجالیق مشقینه مشاق اونی گوردوم
عشقه ، عشق اهلینه مشتاق اونی گوردوم
اونه شاعر ، کی خیال مرکبینه شووشیغایاندا
او نهنگ آت آیاغین توزلی بولودلاردا قویاندا
 
لوله لنمکده دی یئر - گوی نئجه طومار ساریاندا
گوره جکسن او زماندا
نه زمان وارسا ، مکان وارسا کسیب بیچدی بیر آندا
گئچه جکلر ، گله جکلر نه بویاندا ، نه اویاندا
نه بیلیم قالدی هایاندا؟
 
باخ نه حرمت وار اونون ئوزدئمیشی توک پاپاغیندا
شعرینین تاجی اگیلمیش باشی دورموش قاباغیندا
باشینا ساوریلان اینجی ، چاریق اولموش آیاغیندا
وحی دیر شعری ، ملک لردی پیچیلدیر قولاغیندا
شهدی وار بال دوداغیندا
 
اودا داغلار کیمی شانینده نه یازسام یاراشاندیر
اودا ظالم قوپاران قارلا کولک له دوروشاندیر
قودوزا ، ظالمه قارشی سینه گرمیش ، ووروشاندیر
قودوزون کورکنه ، ظالم بیره لر تک داراشاندیر
آمما وجهینده فقیر خلقی اگیلمیش سوروشاندیر
قارا ملتده هنر بولسا هنر له آراشاندیر
قارالارلا قاریشاندیر
ساریشاندیر
گئجه حققین گوزودیر ، طور تورتمیش اوجاغیندا
اری ییب یاغ تک اورکلردی یانیرلار چیراغیندا
می ، محبتدن ایچیب لاله بیتیبدیر یاناغیندا
او بیر اوغلان کی ، پری لر سو ایچرلر چاناغیندا
اینجی قاینار بولاغیندا
طبعی بیر سوگلی بولبول کی ، اوخور گول بوداغیندا
ساری سونبول قوجاغیندا
سولار افسانه دی سویله ر اونون افسونلی باغیندا
سحرین چنلی چاغیندا
 
شاعرین ذوقی ، نه افسونلی ، نه افسانه لی باغلار
آی نه باغلارکی ((الف لیلی )) ده افسانه ده باغلار
اودیاخیب ، داغلاری داغلار
گول گولرسه بولاغ آغلار
 
شاعرین عالمی ئولمز ، اونا عالمده زوال یوخ
آرزیلار اوردا خاطرلیه امکاندی ، محال یوخ
باغ جنت کیمی اوردا بو حرام دیر بوحلال یوخ
اومحبتده ملال یوخ
اوردا حال دیر داها قال یوخ
گئجه لر اوردا گوموشدندی ، قیزیلدان نه گونوزلر
نه زمرد کیمی باغلاردی ، نه مرمر کیمی دوزلر
نه ساری تئللی اینکلر ، نه آلا گوزلو ئوکوزلر
آی نئجه آی کیمی اوزلر؟
 
گول آغاجلاری نه طاوس کیمی چترین آچیب الوان
حلله کروانیدی چوللر ، بزه نر سورسه بو کروان
دوه کروانی دا داغلار ، یوکی اطلس دی بو حیوان
صابرین شهرینه دوغرو ، قاطاری چکمه ده سروان
او خیالیمداکی شیروان
 
اور دا قاردا یاغار ، آمما داها گوللر سولا بیلمز
بو طبیعت ،او طراوتده محال دیر اولا بیلمز
عومر پیمانه سی اوردا دولا بیلمز
 
او افقلرده باخارسان نه ده نیزلر ، نه بوغازلار
نه پریلر کیمی قوشلار قونوب ، اوچماقدا ن قاز لار
گولده چیممکده نه قیزلار
 
بالیغ اولدوز کیمی گوللرده ، ده نیز لرده پاریلدار
آبشار مرواری سین سئل کیمی توکدوکده خاریلدار
یئل کوشولدار ، سو شاریلدار
.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli