وبلاگ جامع و تخصصی تورانیان (تمدن و تاریخ جامع ترکان ایران و جهان)

ترکهای الجزایر

ترکهایی که ما فراموش کردیم و به دست آسیملاسیون سپرده ایم. البته در مصر در حدود 20 درصد ترک تبار هستند که آنها نیز آسیمله شده اند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

24 آوریل: فرصتی برای بیداری و ارتقاء شعور ملی تورک

اساس ادعای ارامنه که تا کنون نتوانسته‌اند هیچ سندی دال بر اثبات آن ارائه نمایند ولی هر ساله تعداد قربانیانش را افزایش داده‌اند، بر بخش‌هایی از نشریات تبلیغات جنگی بریتانیا مربوط به سال‌های جنگ جهانی اول متکی است که امروزه می‌دانیم چیزی جز جعلیات، تحریفات و نوشته‌های دروغین و به دور از واقعیت که به عنوان یک اسلحۀ مؤثر و با هدف همراه‌سازی افکار عمومی دنیا علیه دول آلمان و عثمانی تهیه و منتشر می‌شدند نیستند. هدف این نشریات که به نام «کتاب‌های آبی» شناخته می‌شوند متقاعد نمودن و به عبارت بهتر، فریب انسان‌ها در راستای یک مقصود مشخص بود. سال‌ها بعد چند نویسندۀ غربی که بعضی از آنها انگلیسی بودند، اقدام به اصلاح جعلیات و تحریفات مربوط به آلمان نمودند، اما در مورد «مسألۀ ارمنی»، با توجه به برخی محاسبات هنوز هم سکوت می‌کنند.

علی‌رغم تمامی این واقعیات، دولت تورکیه در سال ۲۰۰۵ اعلام کرد: این مسأله سیاسی نیست و تبلیغات و پروپاگاندا نیاز ندارد، بلکه یک مسألۀ تاریخی است. اگر ارامنه واقعاً چنین ادعایی دارند، ما حاضریم یک کمیسیون مشترک تاریخ متشکل از متخصصین و تاریخ‌دانان بین‌المللی تشکیل دهیم تا این مسأله را با مراجعه به آرشیوهای عثمانی، ارمنی، روسیه و ... و به روش آکادمیک بررسی کنند. نتیجه هر چه باشد تورکیه قبول خواهد کرد. اما دریغ از یک قدم مثبت از طرف ارامنه یا حامیانش. زیرا خود نیز خوب می‌دانند که چیزی جز دروغ نمی‌گویند.

در این شرایط هر انسان منصف و با وجدانی حق دارد سئوال نماید که علت فرار طرف ارمنی از بررسی علمی مسأله چیست؟ اگر ارامنه به ادعای خود ایمان دارند چرا این فرصت طلایی را از دست می‌دهند؟ مگر نه این است که با عملی شدن این پیشنهاد پرده از روی حقایق برداشته می‌شود؟ چه چیزی موجب هراس دولت ارمنستان از تحقیق یک هیأت بی‌طرف برای دست‌یابی به واقعیت می‌شود؟ آیا ارامنه بر خلاف ادعاهای خود که گوش جهانیان را کر کرده، بر حقیقت آن وقایع واقف‌اند؟

با در نظر گرفتن این که «نسل‌کشی» یک مفهوم حقوقی است، چرا طرف ارمنی به جای ارائه اسناد و مدارک مستدل و پیگیری حقوقی مسأله و تلاش برای اثبات ادعای خود در محاکم صالحه، روندی سیاسی در پیش گرفته و موضوع را با مطرح کردن در پارلمان کشورهای مختلف دنبال می‌کند؟ اصولاً آیا پارلمان‌ها صلاحیت بررسی و صدور حکم در مورد یک واقعۀ تاریخی، آن هم واقعه‌ای که در شرایط سخت جنگ جهانی اول رخ داده، را دارند؟ مسلماً تأیید ادعای ارامنه در پارلمان کشورهای مختلف که اغلب با پیشداوری‌های نژادپرستانه همراه است، هیچ‌گونه ارزش حقوقی نداشته و در راستای مقاصد سیاسی و منافع خاص انجام می‌گیرد. بدون تردید اگر این کشورها حسن نیت داشتند باید طرف ارمنی را به دیالوگ با طرف مقابل و بررسی تاریخی و بی‌طرفانۀ مسأله تشویق می‌کردند که هم به حل آسان‌تر اختلافات کمک می‌کرد و هم به نفع طرفین و منطقه می‌بود.

حتی اگر «نداشتن ارزش حقوقی و سندیت تاریخی» این آثار تبلیغاتی را کناری بنهیم، باز هم یک سئوال مهم بی‌جواب خواهد ماند: چرا انگلستان جزو کشورهایی که تاکنون ادعای نسل‌کشی ارامنه را به رسمیت شناخته‌اند نیست؟

اروپایی که در پی توسعۀ کشتیرانی خود آمریکا را کشف نموده و با تجارت دریایی گسترده باعث تخفیف اهمیت جادۀ ابریشم ولذا تضعیف قدرت اقتصادی تورک‌ها گشته بود، اینک با تاراج ثروت سرخ‌پوستان آمریکا، استثمار بردگان سیاه‌پوست آفریقا و انفجار جمعیتی ناشی از ترقی صنعتی در حال تبدیل شدن به غول اقتصادی، سیاسی و نظامی جهان بود و قصد داشت برتری سیاسی، اقتصادی و نظامی هزار سالۀ تورک‌ها را که اینک به سبب و دلایل گوناگونی (خارج از حیطۀ این بحث) عقب مانده و ضعیف گشته بودند، با مداخلۀ ژئوپلیتیک از بین برده و با تنظیم مجدد دموگرافی و آرایش جمعیتی جهان، برتری خود را همیشگی نماید. در این راستا، اروپاییان از دو جبهه علیه ملت تورک وارد عمل شده بودند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

تاثیر مخرب قفقاز، تاثیر سازنده‌ی عثمانی

در طول قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم، تورک‌ائلی و ایران از طریق دو مرکز با مدرنتیه و افکار آزادی‌خواهی آشنا ‌شد: «عثمانی» و «قفقاز». در این دوره همچنین صدها هزار تن از ایرانیان اغلب تورک، در جستجوی کار و آزادی و شرایط انسانی‌تر زندگی به قفقاز-باکو و به همان مقدار به قلمروی عثمانی –استانبول مهاجرت کرده بود. تاریخ‌نگاری تورک چپ ایرانی و بویژه آزربایجان‌گرایان، نقش قفقاز-روسیه در تاریخ معاصر ایران را بزرگنمائی، تحریف، وارونه‌نمایی و ایدئالیزه کرده، نقش عثمانی را ناچیز و بی‌اهمیت نشان داده است. آنها مساله‌ی مهاجرت صدها هزار تن ایرانی به قلمروی عثمانی را هم مسکوت گذارده‌اند. (بررسی‌ها و داده‌ها و دانسته‌های ما در باره‌ی توده‌ی چند صد هزار نفری تورکان ایرانی مهاجرت کرده به عثمانی- استانبول، آدانا، ازمیر، ارزروم، وان، قارس، ...- که از ارتش تورکیه تا هنر و ادبیات و ... تورک در بسیاری از عرصه‌ها حضور داشته‌اند، بسیار ناچیز است).

در دوره‌ی مورد بحث، عامل عثمانی اغلب نقش مثبت؛ و عامل قفقاز اغلب نقش منفی بر ایران و تورک‌ائلی داشته است. در قرن نوزده عثمانی مرکز صدور افکار و ایده‌های تجدد، قانونمداری، مشروطیت، اصلاحات سیاسی و اجتماعی، آزادی‌خواهی و نواندیشی اسلامی، و از اوایل قرن بیستم کانون صدور شعور ملی تورک و تورک‌گرایی فرهنگی و سیاسی، و مفکوره‌ی استقلال به تورکان ایران و قفقاز بود. استانبول کانون روشنفکری ایرانیان بود. در دوره‌ی مدرن بسیاری از نخستین تورک‌گرایان و تورکی‌نویسان در ایران و حتی قفقاز متاثر از و یا زیسته در عثمانی-تورکیه بوده‌اند (جمشیدخان افشار اورومی، حاجی میرزا بلوری، رفعت، معجز، ساحر، نطقی، هئیت، ....).

و اما قفقاز در تاریخ معاصر عامل صدور چهار جریان مخرب به جنوب است: «ایران‌گرایی»، «فرهنگ خشونت‌طلبی و تروریسم سازمان یافته»، «کمونیسم روسی» و «آزربایجان‌گرایی استالینیستی».

پس از معاهده‌ی تورکمانچای، قفقاز کانون صدور ایران‌گرایی به جنوب بوده است. در قفقاز آن دوره ایران‌گرایی و به درجه‌ای شیعی‌گری در میان نخبگان و مردم نوعی اعتراض به اشغالگری روسیه‌ی تزاری و مسیحی، و سمبل هویت خودی بود. زبان فارسی هنوز زبان مکتوب و ادبی تورکها بود. اما پس از آشنائی تدریجی نخبگان و اقشار میانی با مظاهر تمدن اروپائی و سکولاریسم از طریق روسیه، آنها نخست ضمن حفظ ایرانی‌گری، شیعی‌گری را نفی و به جای آن ایران پیش از اسلام را نشاندند و بدین سان ترکیب ایرانی‌گری و ایران پیش از اسلام، بسیاری از نخبگان قفقاز را به دام فارسی‌گری و باستان‌گرایی آریایی و .... راند (آخوندزاده، طالبوف، مراغی؛ ....). این روند تا دهه‌های پایانی قرن نوزده ادامه داشت. تا آنکه در اثر تعامل با عثمانی، در میان نخبگان ایرانی‌گری نیز تنزل و به جای آن روند بازگشت به هویت تورکی مردم آغاز شد. حتی رسولزاده و علی حسین‌زاده و احمد آقایف و ... تا قبل از تماس با عثمانی (و نریمانوف همیشه) دارای تمایلات ایرانی‌گری بودند. اغلب گروهها و مخصوصا نخبگانی که در این دوره از قفقاز به ایران مهاجرت کردند و یا اخلاف آنها، از سران جریانات ایران‌گرا و پان‌ایرانیستی بعدی شدند (تقی‌زاده-اوردوباد، پرنس ارفع الدوله-ایروان، داود منشی‌زاده موسس سومکا-ایروان، ....). بسیاری از قزاقها و فرماندهان ارتش با تمایلات شدید ضد تورک حتی تا دوره‌ی پهلوی، اصلیت قفقازی دارند (رضاشاه، آیریم، طهماسبی، منشی‌‌زاده، قره‌باغی، ....).

قفقاز از اوایل قرن بیستم در دوره‌ی مشروطیت-آزادی‌ستان توسط قوچی‌ها، مجاهدین و فدائی‌های قفقازی، ایرانیان مهاجر، ... مجرای صدور «تروریسم سازمان یافته و فرهنگ خشونت‌طلبی» به جنوب، منحرف کردن مشروطیت و آلودن آن به تروریسم و خشونت، و سپس توسط فرقه‌های همت و عدالت و اجتماعیون عامیون و کمونیست و .... صدور «کمونیسم روسی» به ایران شد. در این دوره باکو کانون انقلابی‌گری و رادیکالیسم برای ایرانیان بود. پس از سال ١٩٣٧ قفقاز عامل صدور «آزربایجان‌گرایی استالینیستی» شامل «هویت ملی جعلی آزربایجانی» و همه‌ی مخلفات آن از قبیل «فرهنگ ترور شخصیت» به ایران بوده است.


Www.Turanian.blog.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

کشتار جیلولوق و خدمات ارامنه به متفقین در جنگ اول جهانی

در آغاز قرن بیستم، گروه‌های مسلح ارمنی و آشوری تحت حمایت مالی و ایدئوژیک هم‌کیشان ثروتمندشان در اروپا و روسیه به تبلیغ ایدئولوژی افراطی ملی‌گرایانه خود و پروژه تشکیل کشور ارمنی-مسیحی از دریا تا دریا (خزر-مدیترانه) می‌پرداختند و برای این منظور اقدام به کشتار بزرگی معروف به «فاجعه جیلولوق» در منطقه قفقاز و شمال غرب ایران کردند اما هرگز توسط محافل سیاسی، رسانه‌ها و مراکز علمی به ویژه در داخل این کشور مورد توجه و بررسی قرار نگرفته است.

اوایل قرن پیش جهان دستخوش تحولات عظیمی شد که آثار آن هنوز هم ادامه دارد و بعضا زخم‌های تازه‌ای از آن سر باز می‌کند. در آغاز این قرن بود که جنگ جهانی اول آغاز شد، یک طرف نیروهای متحد و در راس آنها آلمان و عثمانی بودند و در طرف دیگر نیز متفقین قرار داشتند که بریتانیا، فرانسه و روسیه، مهمترین کشورهای تشکیل دهنده آن بودند. ایران نیز با آنکه اعلام بی‌طرفی کرده بود، اما در عمل تحت اشغال بریتانیا و روسیه بود. اولی، جنوب ایران تا همدان را در کنترل خود داشت و دومی شمال این کشور را. شمال غرب ایران نیز صحنه درگیری‌های پی‌در‌پی عثمانی و روسیه بود.

طمع فرانسه، روسیه و بریتانیا برای تضعیف، تجزیه و غارت این مناطق بعضا با درگیری بی‌واسطه و لشکرکشی مستقیم و بعضا نیز با تسلیح و حمایت از گروه‌های مختلف در سرزمین عثمانی، قفقاز و ایران نمود می‌یافت. گروه‌های اتنیکی-قومی منطقه‌ای، از جمله طرف‌هایی بودند که به آلت دست قدرت‌ها برای پیشبرد اهداف‌شان تبدیل می‌شدند.

طی این سالها بود که مسلمانان در قفقاز و شمال غرب ایران در معرض کشتار بی‌رحمانه قرار گرفتند. کشتاری که به دست آشوری‌ها (جیلوها) و ارامنه و با حمایت و تحریک کشورهای استعمارگر به ویژه روسیه، فرانسه و بریتانیا صورت گرفت. با این حال انعکاس این کشتار بسیار ناچیز و محدود بوده و نه تنها سیاسیون بلکه اهل پژوهش و رسانه‌ها نیز به دلایل مختلف از آن چشمپوشی کرده‌اند. رسانه‌های ارمنی-غربی نیز با روشهای مختلف از جمله مطرح کردن ادعاهای اثبات نشده‌ای مانند "نسل‌کشی ارامنه" سعی در انکار فجایعی دارند که خود مسبب و آغازگر اصلی آن بوده‌اند.

آَشوری‌ها کسانی بودند که پس از پیوستن به متفقین و اعلان جنگ علیه عثمانی و متعاقب شکست به شمال غرب ایران (آذربایجان غربی) مهاجرت کردند. مردم محلی نیز پس از مهاجرت آشوری‌ها به منطقه آذربایجان آنان را جیلو (برگرفته از اسم کوه‌هایی در حکاری امروزی که آشوری‌ها قبل از مهاجرت در آنجا می‌زیستند) می‌نامیدند. کشتار مردم محلی (تورک‌ها) به دست آنان که با همراهی ارامنه و حمایت قدرت‌های بزرگ غربی روی داد، در میان مردم منطقه به فاجعه جیلولوق معروف شده است.

قوای مسلح این قوم به رهبری مارشیمون بنیامین در حمایت از متفقین و با تحریک آنان علیه امپراطوری عثمانی اعلام جنگ کردند. با شکست مقابل قوای عثمانی مهاجرت و وارد اراضی قفقاز و شمال غرب ایران شدند. در منابع، شمار آنان حدود 12 هزار خانوار ذکر شده که از طریق سلماس وارد ارومیه در آذربایجان ایران شدند. بعدها حدود 8 هزار تن از ارامنه نیز از سمت ایروان وارد ارومیه شدند.

بر اساس برخی منابع حدود 20 هزار نفر از مسیحیانی نیز که از قبل در این منطقه سکونت داشتند به آنان پیوسته و پس از مسلح شدن به فکر تحقق رویاهای خود در این منطقه افتادند. آنان چون نتوانسته بودند در سرزمین‌های عثمانی کاری از پیش ببرند، تمرکز خود را معطوف به قفقاز و شمال غرب ایران (آذربایجان غربی) کردند. پیوستن آشوریان و ارامنه محلی به قوای مسیحی به ویژه پس از قتل رهبرشان صورت گرفت و این اتفاق آنان را چنان را خشمگین کرد که تر و خشک را با هم سوزاندند و حق همسایگی دیرین را از یاد بردند. البته شواهد نشان می‌دهد که عمده جنایات توسط مسیحیان غیر بومی انجام شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

تورک خاقانی آقا مممد خان (آقا محمد خان)

«ایران یئنی‌دن فتح‌ائدیله‌جک‌دیر. اونو فتح‌ائدن کوموتان تورک کوموتان، اونو فتح‌ائدن اوردو تورک قاجار اوردوسودور.»

۱۷۸۱'ده تورک خانی
وئردی بویروغونو تاریخی یازدی                       
تورک قاجار ائلیندن بیر اوردو یاپدی
زندی‌لری ییخدی، اؤوگو قازاندی
چاغا دامغا ووردو، باسدی قاجارلی

توپلارلا سورلاری دؤودو مممد خان
دوشمانی یئرله بیر ائتدی مممد خان
ایران'ین فاتیحی آقا مممد خان
دالغالاندی بیر داها تورک بایراغی
تئهران'ا سانجاغی دیکدی قاجارلی

نه بؤیوک کوموتان آقا مممد خان
اوره‌یی چلیک‌دن گوجو تانری'دان
اولوس اؤوگوسونه ناییل کوموتان
ظولمو یئر اوزوندن قالدیران آسلان
ایران'ین فاتیحی آقا مممد خان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

مناطق تورک‌نشین استان بوشهر و اهمیت آن

منطقه‌ی سکونت تورکان استان بوشهر از نظر موقعیت ژئواستراتژیک و ژئوپولیتیک بسیار حائز اهمیت است زیرا سرزمین به‌هم پیوسته‌ی تورک‌ها در ایران، وطن «تورک‌ائلی» را به دریای آزاد متصل می‌کند. به واسطه‌ی این منطقه‌ی تورک از جغرافیای وطن تورک‌ائلی؛ دنیای تورک نیز به دریاهای گرم ارتباط پیدا خواهد کرد.

منطقه‌ی تورکان بوشهر زادگاه شخصیتهای بسیار مهم معاصر تورک مانند "ناصر خان قاشقایی" (دشتستان)، "رئیسعلی دلواری" (تنگستان) و "زائیر خان" (تنگستان) است.

مناطق تورک استان بوشهر:

1. شهرستان دشتی: اکثریت جمعیت این شهرستان را تورک‌ها تشکیل می‌دهند.

2. شهرستان دشتستان: نیمه‌ی شرقی دشتستان تماماً تورک‌نشین است ولی در نیمه‌ی غربی لرها و عرب‌ها هم سکونت دارند.

3. شهرستان تنگستان: اکثریت جمعیت تنگستان را تورک‌ها تشکیل می‌دهند ولی اقلیتی هم تنگ‌سیری زبان در این شهرستان سکونت دارند.

4. شهرستان کنگان: اکثریت جمعیت شهرستان کنگان را اعراب سنی تشکیل می‌دهد ولی اقلیتی از تورک‌ها نیز در این شهرستان زندگی می‌کنند. روستاهای تورک‌نشین کنگان عبارتند از: تراکمه بالا، تراکمه پایین، زنگنه، تل خندق، لامرد که این دسته از تورک‌ها سنی مذهب بوده و با لهجه‌ی شرقی اوغوز زبان تورکی یعنی «ترکمنی» صحبت می‌کنند و اقلیتی هم از ایل تورک قاشقایی سنی مذهب نیز در مرکز این شهرستان زندگی می‌کنند. تورکان منطقه‌ی کنگان معتقدند وجه تسمیه کنگان از نام ایل تورک کنگر گرفته شده که در سواحل خلیج کنگر زندگی می‌کنند.

5. شهرستان عسلویه: اکثریت جمعیت شهرستان عسلویه را اعراب سنی تشکیل می‌دهد ولی اقلیتی هم از تورک‌های سنی مذهب در آن شهرستان زندگی می‌کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

ایران‌دا یاشایان قازاق‌لار

قازاق ایچ‌آدینی قوللانان ایران قازاق‌لاری’نین جوغرافیاسی تورکمن جوغرافی بؤلگه‌سی –تورکمن صحرا، گولیستان ایلی و خوراسان’ین قوزئی باتیسی– ایچینده و بعضن اونلارلا قاریشیق بیر بیچیمده‌دیر. گورگان’دا قازاق محلله سی’نده اولدوغو گیبی گونبد’ده ده آز ساییدا قازاق یاشاماقدادیر.(۱) بونون یانی سیرا گورگان چئوره‌سینده‌کی کؤی‌لرده و کیمی بیلگیلره گؤره بلوچستان’دا دا قازاق‌لار’ین یاشادیغی بیلینمکده‌دیر.(۲)

ایران قازاق‌لارینین، قازاقیستان جومهورییتی’نین باغیمسیزلاشماسیندان سونرا قازاقیستان دئولتینجه منیمسَنَن نوفوس پولیتیکاسی اویارینجا، بؤیوک بیر چوغونلوغو قازاقیستان’ا یئرلشمیشلردیر. قازاق‌لارین دا جوغرافی داغیلیمی ایران تورکمنلری و خلجلر’ده اولدوغو گیبی [تورک ایچ‌آدینی قوللانانلارین ترسینه] بؤلگه‌سل بیر نیته‌لیگه صاحیبدیر.

~~~~~~~~~~~~~~~~~
دیب نوتلار:

۱. علیریضا، صررافی، "ایران تورکلرینین دیلی و فولکلورو"، ص ۶۳.

۲. رافائل، بلاگا، ایران خالقلاری ال کیتابی، ص ۳۲۷
~~~~~~~~~~~~~~~~~

قایناق:

یئدی‌تپه اونیوئرسیته‌سی، فن-ادبییات فاکولته‌سی، تاریخ و آنتروپولوژی بؤلومو اؤیره‌تیم اویه‌سی، تاریخچی تورکولوق بابک جوانشیر؛ «ایران تورک‌لرینده ائتنو-سوسیال یاپی و ایلگیلی تئرمینولوژی» مقاله‌سی؛ «تورک بیرلیگی اولوسلارآراسی سمپوزیوم»، قیصری ۲۳-۱۹ تمموز ۲۰۱۷

BİR OLALIM, İRİ OLALIM, DİRİ OLALIM
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

ایران‌دا یاشایان خلج‌لر

خلج ایچ‌آدینی قوللانان تورکلر، تهران’ین ۲۰۰ کیلومئتره قدر گونئی باتیسیندا خلجیستان (ساوه، قوم، اراک و تفرش شهیرلری آراسیندا) آدلی بؤلگه‌ده یاشاماقدادیرلار. خلج‌لرین قونوشدوغو دیلین ایلک بیلیمسل اینجه‌لنمه‌سی اونلو آلمان تورکولوغو پروفئسور گ. دورفئر (Gerhard Doerfer)، چالیشما آرخاداشلاری وولفرام هئشئ(Wolfram Hesche)، سمیح تئزجان و دیگرلری طرفیندن یاپیلمیشدیر.

پروفئسور دورفئر’ه گؤره خلج تورکجه‌سی اسکی تورکجه‌نین حتتا پروتو تورکجه’نین اؤزللیکلرینی بیله ان اییی بیچیمده قورویابیلن بیر تورک دیلیدیر. خلج‌لر’ین دیلی ایله ایلگیلی یاپیلان سون چالیشما ایسه ۲۰۰۰’ده فیلیز کرال طرفیندن گئرچکلشمیشدیر.

بو آراشدیرمادا ایلک دفعه کرال، بؤلگه‌ده اؤنجه فعالییت گؤسترن ائرکک آراشدیرماجیلارین اولاشامادیغی و داها توتوجو اولان قادین قونوشورلارین دیللریندن ملزمه‌لر توپلاماسی دیققت چکیجی بیر خوصوصدور.(۱)

کیمی قایناقلارا گؤره خلج‌لر’ین نوفوسو ۱۰۰ مین دولایلاریندادیر. خلج‌لر ده تیپقی تورکمن‌لرده اولدوغو گیبی [«تورک» ایچ‌آدینی قوللانانلارین ترسینه] بؤلگه‌سل بیر داغیلیم گؤسترمکده‌دیرلر.

~~~~~~~~~~~~~~~~~
دیب نوت:
1. Lars, Johanson, Türk Dili Haritası Üzerinde Keşifler, Çev: Nurettin Demir, Emine Yılmaz, Grafiker Yayınları, Ankara, 2002, s. 25.
~~~~~~~~~~~~~~~~~

قایناق: یئدی‌تپه اونیوئرسیته‌سی، فن-ادبییات فاکولته‌سی، تاریخ و آنتروپولوژی بؤلومو اؤیره‌تیم اویه‌سی، تاریخچی تورکولوق بابک جوانشیر؛ «ایران تورک‌لرینده ائتنو-سوسیال یاپی و ایلگیلی تئرمینولوژی» مقاله‌سی؛ «تورک بیرلیگی اولوسلارآراسی سمپوزیوم، قیصری ۲۳-۱۹ تمموز ۲۰۱۷

BİR OLALIM, İRİ OLALIM, DİRİ OLALIM
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

«تورک‌ها تهران را بدون خونریزی اشغال کرده‌اند!؟»

حسن راشدی، 11 اردیبهشت 1397

نمی‌دانم شما این جمله را تا به حال در تهران از زبان کسی شنیده‌اید یا نه؟
من در طول 49 سال زندگی‌ام در تهران، بارها شاهد چنین جمله‌ای بوده‌ام.
روزی هم در تاکسی نشسته بودم، موبایلم زنگ زد؛ طبیعی است اغلب کسانیکه به من زنگ می‌زنند از اعضاء خانواده، فامیل و یا دوستان که به تورکی صحبت می‌کنیم، کمتر اتفاق می‌افتد که از همکاران و یا آشنایان فارس‌زبان به من زنگ بزنند که طبیعی است در آن زمان به فارسی حرف می‌زنیم.
آنروز هم یکی از آشنایان به من زنگ زد و طبق معمول صحبتهایمان به تورکی بود که زیاد هم طول نکشید. به محض تمام شدن صحبتها، راننده تاکسی با تبسم ملیح و البته کمی هم نیشدار و در ظاهر به شوخی گفت:
«شما تورک‌ها بدون خونریزی تهران را اشغال کردید!»
گفتم به نظر من، شما فارسها تهران را از دست تورک‌ها گرفته‌اید و حالا هم قصد تصاحب آنرا دارید و ما را هم اشغالگر می‌نامید، یعنی مهمان آمده قصد بیرون کردن صاحبخانه را از خانه خود دارد!
گفت: یعنی می‌گوئید ما فارسها تهران را اشغال کردیم؟
گفتم: اگر به آن تعبیری که شما در مورد ساکنین تورک تهران گفتید؛ گفته باشم، بلی!
گفت چطور؟
گفتم همانطوری‌که از تاریخ بر می‌آید تهران روستایی بیش نبوده و به احتمال زیاد اکثریت ساکنین آن هم تورک‌ها بوده‌اند، زیرا اکنون هم بیشتر ساکنین بومی روستاهای اطراف تهران تورک هستند و اگر کسی بخواهد بداند زبان اصلی و بومی مردم یک شهر چیست و یا در گذشته چه بوده باید سری به روستاهای اطراف آن بزند و ببیند ساکنین اصلی و بومی این روستاها به چه زبانی صحبت می‌کنند. زیرا زبان روستائیان در اصل خالص‌ترین و دست‌نخورده‌ترین زبانهاست و مثل زبان ساکنین شهرها در کوتاه مدت تغییر نمی‌کند.
زبان بومی مردم ساکنین اغلب روستاهای غرب، جنوب و جنوب شرقی تهران هم تورکی است و طبق تحقیقات محققی، حتی تا سال 1330 اکثریت ساکنین بومی منطقه رودهن، بومهن و افجه در شمال شرقی تهران هم تورک بوده‌اند.(1) نام رودخانه «دلی چای» به معنی «رودخانه دیوانه» نزدیک شهر دماوند هم نشان می‌دهد ساکنین اصلی و بومی این مناطق هم بیشتر از تورکان بوده‌اند، یعنی حتی در گذشته علاوه بر غرب و جنوب و جنوب شرقی تهران، حتی شمار قابل توجهی از ساکنین اصلی و بومی مناطق شرق و شمال شرقی تهران را هم تورکان تشکیل می‌دادند.
در ثانی پادشاهان تورک قاجار و در اصل اجداد ما بودند که از 200 سال پیش تهرانی که روستایی بیش نبود را به پایتختی انتخاب و به آن رونق دادند و در اثر پایتخت شدن تهران، از مناطق مختلف ایران مهاجرت به سوی آن سرازیر شد که طبعا در گذشته و در زمان قاجار مهاجرت فارسها به تهران بیشتر از تورک‌ها بود، اگر چه تهران دارالخلافه و پایتخت و مقر پادشاهان قاجار بود، شهر پر رونق تبریز دارالسلطنه و شهر تربیت کننده ولیعهد برای حکومت آینده ایران و شهری آباد و مرکز تجارت بر سر راه اروپا بود که بعد از کودتای رضا شاه و سقوط خاندان قاجار، تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان از رونق افتادند و تورکان به حال و روزی افتادند که امروز شماها آنها را در شهر ابا-اجدادی خود تهران، اشغالگر می‌نامید!
راننده با لحنی آرام و اندکی هم انگار شرمنده است گفت: «تا حالا من چنین چیزی نشنیده بودم»؛ که به مقصد رسیدیم و از تاکسی پیاده شده خداحافظی کردم.
............................................................
(1) طبق تحقیق دکتر محمود پناهیان نویسنده کتاب «فرهنگ جغرافیای ملی ترکان ایران زمین» تهران 209 روستای تورک‌نشین دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

ایران‌ دا یاشایان تورکمن‌لر

ایران تورکمن‌لری اؤلکه‌نین قوزئی دوغوسوندا یئر آلان آغیرلیقدا گولیستان ایلی و بیر قیسمی دا خوراسان ایلی’نین قوزئی باتیسیندا یاشاماقدادیرلار. باشقا بیر سؤزله تورکمن‌لر، تورکمنیستان جومهورییتی’نین گونئی قیسمیندا و یاخلاشیق اولاراق گورگان’دان باشلایاراق خزر دنیزی’نین گونئی‌دوغو قیییسینداکی گئنیش بیر قوشاقدان آفغانیستان سینیرینا قدر اوزانان بؤلگه ده یئرلشمکده‌دیرلر.

اونلار گئنللیکله گولیستان ایلی’نده خزر دنیزی قیییلاری، تورکمن صحرا’نین قوزئیی ایله داغلیق بؤلگه‌لرده کلاله، جرگلان، آی‌درویش، گیل‌داغی، قارا بالکان، گومبد و بوجنورد’ون قوزئی باتی داغلیق کسیمی، آیریجا خوراسان’ین دوغو بؤلگه‌سینده داغیلیم گؤسترمکده‌دیرلر.

بونون دیشیندا کلاله ایلچه‌سی و بو ایلچه‌نین مراوه تپه بؤلگه‌سی، مینودشت ایلچه‌سی و آق قاله ایلچه‌سی’نده ده تورکمن‌لرین یاشادیقلاری بیلینمکده‌دیر. کیمی قایناقلارا گؤره تورکمنلرین یاشادیغی اراضی یوز اؤلچومو یاخلاشیق (km2)۲۳۰۰۰ دولایلاریندا (۱)، نوفوسلاری ایسه ۲ میلیون دولایلاریندادیر.

بو دوروم تورکمن‌لرین «تورک» ائتنونیم ایچ‌آدینی قوللانانلارا قارشین –کی اؤلکه‌نین هر یئرینده یاشماقدادیرلار– بؤلگه‌سل بیر داغیلیما صاحیب اولدوقلارینی گؤسترمکده‌دیر.

~~~~~~~~~~~~~~~~~
دیب نوت:

۱. علیریضا صررافی، "ایران تورکلرینین دیلی و فولکلورو"، ص ۶۳
~~~~~~~~~~~~~~~~~

قایناق: یئدی‌تپه اونیوئرسیته‌سی، فن-ادبییات فاکولته‌سی، تاریخ و آنتروپولوژی بؤلومو اؤیره‌تیم اویه‌سی، تاریخچی تورکولوق دوکتور بابک جوانشیر؛ «ایران تورک‌لرینده ائتنو-سوسیال یاپی و ایلگیلی تئرمینولوژی» مقاله‌سی؛ «تورک بیرلیگی اولوسلارآراسی سمپوزیوم، قیصری ۲۳-۱۹ تمموز ۲۰۱۷

BİR OLALIM, İRİ OLALIM, DİRİ OLALIM
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

نگاهی اجمالی به تاریخچه حزب نژادپرست «پان ایرانیست»:

در سال 1320 بعد از سقوط رضاخان در ایران عده‌ای از دانشجویان پان ایرانیست در تهران از جمله محسن پزشکپور، محمد رضا عاملی، پرویز صفیاری و …. با نام انجمن پان ایرانیست شروع به فعالیتهای نژادپرستانه نموده و با بهره‌گیری از خلاء موجود دست به حملات تروریستی و خشونت‌آمیز علیه دیگر گروهها زدند.

در پانزده شهریور ماه 1325 یکی از افراد این حزب با انفجار بمب دستی خود ساخته‌اش، کشته می‌شود. در سالروز مرگ او رئیس گروه، محسن پزشکپور، با قرائت پیمان‌نامه‌ای که به نام «‌فرمان رئیس» ‌معروف است، فعالیت گروه را با نام "حزب پان ایرانیست" آغاز می‌نماید.

با حمایتهای فراوان خارجی و شخص شاه در داخل، این حزب در ارکان قدرت پادشاهی ایران وارد شده و به ادعای خود سعی در ایفای رسالت خود در پیشگاه نژاد ایرانی!؟ و «‌نظام شاهنشاهی» ‌می‌نماید که از آن نمونه می‌توان به دفاع سرسختانه این حزب از اصول ششگانه شاه و معرفی نمودن شاه به‌عنوان «نظم اجتماعی ملت ایران»!؟ اشاره کرد.

در سال 1353 به دستور شاه به حزب رستاخیز که تنها حزب رسمی کشور معرفی شده بود، می‌پیوندند.

پس از انقلاب 1357 به ظاهر توبه می‌کنند، و در سال 1359 از کشور فرار می‌کنند. متاسفانه در سال 1370 در زمان زمامداری حامی باستان‌گرایی و آریاگرایی آقای رفسنجانی امان‌نامه گرفته و با بازگشت به ایران فعالیتهای فاشیستی خود را از سر می‌گیرند. منبع مالی این حزب طبق اسناد به دست آمده ساواک بوده که به دستور شخص شاه تامین می‌شده است. از نظر فکری این حزب را حزبی «فاشیست، طرفدار نازیسم و نئونازیسم، طرفدار سلطنت و مرتجعین، و مخالف مدرنیزم» دانسته‌اند.

حتی اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا در ایران نیز این حزب را یک حزب «نئونازی» ‌معرفی می‌کند که خواهان تجاوز به همسایگان و تصرف سمرقند و بخارا، خوارزم و قفقاز، چچن و تمام جمهوریهای آسیای میانه (تورکیستان)، ترکیه و نیز بحرین بوده است.

این حزب اساسی‌ترین رسالت خود را گسترش و تحمیل زبان و فرهنگ فارسی بر مردم ایران و کشورهای همسایه و نابودی فرهنگ‌ها و زبانهای عربی، تورکی می‌داند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

ترک ها در روایات و احادیث اسلامی

نگاهی کوتاه به تاریخ جهان اسلام همواره نشان از حضور قدرتمندانه و موثر ترکان در گسترش دین اسلام در دنیا داشته است. 
چه در دوران غزوات و چه پس از پذیرش اسلام توسط ترکان، 
نمی توان به سادگی از نقش ترکان در گسترش اسلام عبور کرد. 
سلاطینی چون محمود غزنوی، امیر تیمور،نادرشاه افشار، شاه اسماعیل و عباس صفوی و ... 
همه و همه با نیت جهاد بر علیه کفار، به نقاط مختلف دنیا لشکر کشیده و اسلام را در دورترین کشورها به مردم عرضه نمودند. 
همچنین نمی توان از نقش عثمانی های ترک در این میان چشم پوشید. 
عثمانیها با حدود650سال حکومت بر چهار گوشه جهان نقش مهمی در گسترش اسلام در دنیا از جمله اروپای شرقی،آفریقا و قسمت هایی از آسیا داشتند. 
آنها سد محکمی در برابر توطئه پراکنی ها و بدعت گذاری کلیسای مسیحی علیه اسلام بودند و 
با تبدیل کلیسای ایاصوفیا به مسجد، بزرگترین پایگاه مسیحیان را در منطقه برچیدند. 
شاید حاصل همین تحقیرها بود که سرانجام اروپاییان متحد، جنگهای صلیبی را آغاز و مدتها جنگ میان مسیحیان و اسلام یا اروپاییان و ترکان ادامه داشت 
که حاصل این جنگ سرانجام تکه تکه شدن عثمانی و ورود اسراییلی ها به فلسطین و لبنان و فجایع حال حاضر در این سرزمین ها و منطقه خاورمیانه بود. 
اروپاییان مسیحی با ایجاد تفرقه میان کشورهای مسلمان تحت حکومت ترک ها، آغاز برادرکشی میان حکومتهای ترک منطقه، 
جنگهای ادامه دار صفویان و عثمانی- ، ترغیب کشورهای تحت سلطه عثمانی ها به استقلال و کمک به شورش آنها بر علیه حکومت عثمانی، 
دامن زدن به دعواهای مذهبی در منطقه، ایجاد بدعتهای مختلف در اسلام و ... 
سرانجام باعث اضمحلال حکومتهای قدرتمند اسلامی صفویه، عثمانی و ... شده و به هدف خود که همان استقرار حکومت های ضد اسلام بود، رسیدند.
هدف این مقاله تجزیه و تحلیل علل تسلط اروپاییان مسیحی بر منطقه نیست بلکه صرفا قصد داریم نیشتری به کسانی بزنیم که 
در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران خواسته یا ناخواسته، زیر علم تفرقه افکنی اروپاییان سینه می زنند 
و با تحریف تاریخ، اشاعه دروغ، جوک و امثالهم، برعلیه قومیت های مختلف 
از جمله ترک ها، باعث ایجاد دشمنی میان برادران مسلمان، ضعف حکومت اسلامی و قدرتمند شدن دشمنان اسلام و مسلمین می گردند.
قصد ما این است که آنهایی که سعی در تحریف تاریخ و تخریب ترک ها دارند بدانند که با این اعمال بزرگترین ضربه را بر خویش وارد می نمایند. 
چون تاریخ نشان داده است که استعمار همه را استثمار خواهد نمود. 
قصد ما این است آنهایی که قصد استهزاء ترک ها را دارند بدانند که چه قومی را مورد هدف قرار داده اند و بالاخره آخرین تیر این ترکش بر سینه خودشان فرود خواهد آمد.
⚠ لطفا با کلیک بر ادامه مطلب بقیه مقاله را مطالعه کنید : 
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

کردستان جعلی

نام اصلى استان کردستان (اردﻻن) مى باشد که مرکز آن (سنان داش) یعنى (سنندج) امروزى بوده و از شهرهاى آذربایجان مى باشد.
از هر پنج نفر ساکن در استان سنندج (استان جعلی کردستان) حداقل دو نفر تورک می باشند. این نسبت 70 سال پیش دو به یک به نفع تورک ها بوده است. متاسفانه با برداشتن نام آذربایجان از سنندج به دست رضا خان میر پنج و ایجاد استان جعلی کردستان در سال 1337 شمسی به دست محمد رضا پهلوی، همینک بخشهای غربی استان سنندج شامل مریوان و کامیاران و سرو آباد کرد نشین شده اند و با وارد کردن کردن عشایر کرد ساکن در عراق به مریوان و کامیاران و قسمتی از سنندج و سقز و بانه و تخته قاپو کردن عشایر کرد عراقی در این نواحی تورکهای این مناطق کوچ کرده و رفته اند. 
الان سیاست کردسازی بیشتر بر روی نواحی شرقی و شمالی استان سنندج معطوف شده است. 
صد سال قبل اثری از کردها در استان سنندج نبود.
 اکنون در غرب استان سنندج و هم مرز با عراق، به غیر از اسامی رودها و کوه ها و روستاها که تورکی میباشند اثری از تورکها باقی نمانده است. 
واقعا این یک تراژدی تاریخی می باشد. شما همین الان یک نفر کرد در شهر سنندج پیدا نمی کنید که پدر بزرگش متولد این شهر باشد. 
قدیمیترین خانواده ی کردها در شهر سنندج بابان ها می باشند که 90 سال پیش از سلیمانیه به اینجا کوچ کرده اند .
(بو تورپاق دان پای الماز - هله تروریست لره هچ اولماز)
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

اتحادیه ایل تورک قاشقایی، نبرد سمیرم و قیام تورک‌های جنوب ایران

رضاشاه در دوره‌ی سلطنت خود اکثر قریب به اتفاق ایلات و عشایر را سرکوب، خلع سلاح و مجبور به اسکان اجباری (تخته قاپو) نمود. به منظور تضعیف و مهارکردن عشایر، بیشتر سران و خان‌ها را مجبور به اقامت اجباری در شهرها کرد و اداره تأمینات شهربانی آنها را زیر نظر گرفت. عده‌ای از آنها را هم که مخالف جدی خود می‌دید اعدام یا زندانی کرد.

اسماعیل‌ خان صولت‌الدوله ایلخان ایل تورک قاشقایی و وکیل مجلس شورای ملی از جمله خان‌ها و سرداران تورک عشایر جنوب ایران بود که به دلیل مخالفت با این طرح انگلیسی، ضد عشایری و تورک‌ستیزانه، در دوره‌ی سلطنت رضا شاه، در زندان قصر، زندانی و پس از شش ماه شکنجه، در سال 1311 به شهادت رسید، املاکش مصادره گردید و جهت جلوگیری از قیام اتحادیه ایل تورک قاشقایی برخی از فرزندانش (خسرو خان و محمدناصر خان) در تهران به گروگان گرفته شدند و برخی نیز به اروپا تبعید شدند. رضا شاه که از همکاری تورک‌های مناطق جنوبی کشور با تشکیلات «اتحاد اسلام» و اردوی تورک (ارتش دولت عثمانی) و مبارزه آنها با انگلیسی‌ها در پیرامون جنگ جهانی اول کینه به دل داشت، تورک‌های این مناطق بخصوص ایل تورک قاشقایی را با خشن‌ترین روش‌ها سرکوب می‌کرد.

چند روز پس از سوم شهریور 1320 با انتشار خبر سقوط رضا شاه از سلطنت و خروج او از تهران، خسرو خان و محمدناصر خان و سایر خان‌های ایل تورک قاشقایی و دیگر ایلات تورک مناطق جنوبی کشور فرصت را مغتنم شمرند و از تهران خارج گشتند. بازگشت محمدناصرخان و خسروخان به فارس تحرکی در خان‌ها و سران طوایف اتحادیه ایل تورک قشقایی پدید آورد، با آن دو همراه شدند و اقداماتی برای «بازسازی پیوندهای گذشته ایلی و جذب نیرو» به عمل آمد. به سرعت پیوند‌ها برقرار شد و خان‌های ایلات تورک مناطق جنوب ایران متحد شدند، تفنگچی‌ها گرد آمدند و اتحاد تورک‌ها با عشایر تابع کهگیلویه و بویراحمدی و غیره برقرار شد.

ایلات تورک مناطق جنوبی ایران و در رأس آنها اتحادیه ایل تورک قاشقایی خواستار این بودند که اقتدار منطقه‌ای آنها به رسمیت شناخته شود و موجبات حضور ایلات تورک و سایر عشایر تابعه در عرصه تحولات سیاسی کشور همانند گذشته فراهم گردد و دارایی‌هایشان به آنها بازگردانده شود.

اما دولت و ارتش هم‌چنان در پی تداوم سیاست تورک‌ستیزی و ضد عشایری رضاشاهی بودند غافل از اینکه در پی فرو ریختن دیکتاتوری رضا شاه، تداوم آن سیاست، آن هم به همان سبک و سیاق سابق، از طرف دولت تضعیف شده در پایان جنگ جهانی دوم، امکان‌پذیر نبود.

این عوامل موجب می‌شد تا علی‌رغم پاره‌ای مذاکرات، ماجرا به مسالمت فیصله نیابد و دو طرف به سوی برخوردهای پراکنده نظامی که نه تنها به تضعیف ایلات تورک جنوب و دیگر عشایر تابعه نینجامید بلکه موجب تقویت آنها هم شد.

بزرگترین رویارویی عشایر جنوب ایران در قالب اتحادیه ایلات تورک و تابعه بویراحمدی با حکومت پهلوی در منطقه سمیرم در تیرماه 1322 اتفاق افتاد که به دلیل شکست سخت قوای حکومتی، در تاریخ ثبت شده است.

فرماندهی این نبرد با سردار تورک خسرو خان قاشقایی بود. با توجه به اینکه برادران قاشقایی همگی تحصیلکرده و صلح‌طلب بودند، همواره پیشنهاد مذاکره را برای حل مناضعات مطرح می‌کردند. در این مورد نیز با وجود ارسال پیغامهای متعدد به سرهنگ شقاقی (فرمانده پادگان سمیرم) و تعهد کتبی و اخلاقی در جهت تضمین امنیت همه سربازان و نیروهای نظامی در صورت تسلیم شدن و خاتمه تیراندازی، اما پادگان تسلیم نشد و نبرد با تلفات زیاد نیروهای حکومتی به پایان رسید.

این شکست هم روحیه ارتش را تضعیف کرد و هم مخالفان جنگ در مرکز را قدرت بخشید، حتی نوبخت نماینده فسا در مجلس، نخست‌وزیر (علی سهیلی) و وزیر جنگ (امیر احمدی) را به خاطر لشکرکشی به مناطق تورک‌های جنوب بخصوص مناطق ایل تورک قاشقایی و کشتار مردم –مغایر با اصل 61 متمم قانون اساسی- برای استیضاح به مجلس فراخواند. در نهایت دولت، پیمان صلحی را با تورک‌ها به امضا رساند که به موجب آن، مقرر گردید که اتحادیه ایل تورک قاشقایی خودمختاری خود را حفظ کند، در عوض سلاح‌های غنیمتی ارتش از سوی تورک‌ها بازگردانده شود و از ناآرامی ایلات تابعه جلوگیری به عمل آید. خسرو خان قاشقایی نماینده مجلس شد و محمدناصر خان قاشقایی هم سناتور مجلس گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

مشروطه و نقش انگلیس در آن

اوایل قرن بیستم، سلسله وقایعی موسوم به «انقلاب مشروطیت» در ایران کنونی رخ داد که تاریخ کشور را تماماً دگرگون نمود. در پی این وقایع، دولت تورک قاجار و حاکمیت هزار ساله‌ی تورک‌ها در ایران ساقط شد و یک دولت دست‌نشانده به نام پهلوی مبتنی بر یک قومیت اتنوپولیتیک جدید با نام کنونی فارس بر کشور حاکم گردید.

در عین حال، حرکت مشروطه مقدمات رسمیت انحصاری زبان فارسی را در ایران فراهم ساخت. زبان تورکی از آموزش، مطبوعات، مکاتبات دولتی و غیره طرد گردید و فارسی به تنها زبان همه‌ی این عرصه‌ها تبدیل گشت.

علاوه بر این، حرکت مشروطه، بهانه‌ی قشون‌کشی و حضور نظامی روسیه تزاری را نیز در ایران فراهم نمود. قتل‌عام مردم تورک در آذربایجان و خراسان از جمله ددمنشی‌ها و جنایت‌هایی بود که روسیه‌ی تزاری در پی انقلاب مشروطه در ایران انجام داد.

دولت‌های غربی بخصوص انگلستان در بحران‌سازی، ایجاد انحراف در اصلاحات و نوسازی سیاسی قاجار، ایجاد انحراف در نهضت عدالت‌خواهی شهروندان ممالک محروسه، گسترش تئوری وارداتی مشروطه منطبق بر منافع انگلیس، تغییر سیستم سیاسی، اداری و دولتی و انتقال قدرت سیاسی از تورک‌ها به قومیت اتنوپولیتیک فارس در ایران نقش عمده‌ای داشتند.

نقش منورالفکران و روحانیون به اصطلاح آزادی‌خواه و نوگرا نیز در گسترش تئوری حرکت انگلیسی مشروطه قابل توجه است. عناصر مذکور نقش ابزاری مهمی در اجرای پروژه‌ها و انعقاد قراردادهای مالی به نفع دولت انگلیس داشتند. بسیاری از این سیاسیون، منورالفکران و روحانیون به اصطلاح آزادی‌خواه از مدت‌ها قبل، یعنی قبل از ظهور جریان مشروطه حقوق‌بگیر دولت انگلستان بودند.

در اواخر حکومت قاجار، سفارتخانه‌ی انگلیس مکانی برای بست‌نشینی معترضین به حکومت و به تعبیر بهتر، مکانی برای تجمع تورک‌ستیزان، قاجارستیزان و اقشار فریب‌خورده بود.

سید عبدالله بهبهانی - از معترضین به قاجاریه و بعدها از رهبران جریان انگلیسی مشروطه - دو نامه به سفارتخانه‌ی انگلیس نوشت که در نامه‌ی دوم از کاردار آن سفارت برای تضعیف دولت قاجار و احقاق مطالبات معترضین به حکومت، طلب همراهی نمود.

سفارت انگلیس نیز همراهی خود را اعلام داشت. بهبهانی بازاریان و تجّار معترض به حکومت را از همراهی سفارتخانه آگاه کرد که در صورت برخورد با آنها، به سفارتخانه‌ی انگلیس متحصن و ملتجی شوند. بدین‌ترتیب، دروازه‌ی سفارت انگلیس به روی تورک‌ستیزان، قاجارستیزان و مردم فریب‌خورده باز شد؛ همچون باز شدن مدرسه‌ای به روی دانش‌آموزان.

آنچه تحصن در سفارتخانه‌ی انگلیس را، قابل توجه می‌نماید، یکی نقش سفارتخانه در ترویج اندیشه‌ی کولونیالیستی ایرانی‌گرایی - فارس‌گرایی تحت لفافه‌ی مشروطیت و به اصطلاح آزادیخواهی و اجرای گام به گام پروژه‌ی براندازی دولت تورک قاجار و پایان بخشیدن به حاکمیت هزار ساله‌ی تورک‌ها در ایران، و دوم تعداد شرکت‌کنندگان در تحصن و تیپ مختلف آنان است.

ناظم‌الاسلام کرمانی در اثر خود «تاریخ بیداری ایرانیان» نقش سفارت را در تبلیغ افکار وابسته به خود (تبلیغ فارس‌گرایی و ضدیت با قاجاریه و تورک‌ها) چنین بیان می‌کند: «می‌توان گفت سفارتخانه در حکم یک مدرسه شده است، چه در زیر هر چادر و هر گوشه جمعی دور هم نشسته‌اند، و یک نفر عالم سیاسی از شاگردان مدارس و غیره آنها را تعلیم می‌دهد. یعنی چیزهای تازه‌ای به گوش می‌رسد که تاکنون احدی جرأت نداشت بر زبان بیاورد...»

سفارت انگلیس ظرف چند روز، هزاران فارغ‌التحصیل داد که اکثر آنها طوطی‌وار لفظ مشروطه را تکرار می‌کردند.

میرزا نصرالله خان مشیرالدوله از نخستین رجال سیاسی به ظاهر آزادیخواهی بود که وقتی تعدادی از معترضین حکومت به او مراجعه کرده و چاره‌جویی می‌کنند، تکلیف مردم را در «مشروطه‌خواهی» می‌بیند. این نخستین بار است که نام «مشروطه» در این اوضاع شنیده می‌شود...

هر چند در سفارت، حسینقلی خان نواب (از اعضای لژ فراماسونری بیداری) و میرزا یحیی خان (روسوفیل)، منشیان سفارت در ملاقات با متحصنین گفتند: بهتر آن است که مقصود را بالا ببرید و اهمیت بدهید؛ اما متحصنین گفتند: ما «عدالتخانه» می‌خواهیم. نواب گفت: نه این خوب نیست بگویید ما «مشروطه» می‌خواهیم.

منابع:

۱. کرمانی، ناظم‌الاسلام. تاریخ بیداری ایرانیان.
۲. تمیمی، عبدالرضا. خط‌ها و خطاها.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli