وبلاگ جامع و تخصصی تورانیان (تمدن و تاریخ جامع ترکان ایران و جهان)

۳۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

کشتار جیلولوق و خدمات ارامنه به متفقین در جنگ اول جهانی

در آغاز قرن بیستم، گروه‌های مسلح ارمنی و آشوری تحت حمایت مالی و ایدئوژیک هم‌کیشان ثروتمندشان در اروپا و روسیه به تبلیغ ایدئولوژی افراطی ملی‌گرایانه خود و پروژه تشکیل کشور ارمنی-مسیحی از دریا تا دریا (خزر-مدیترانه) می‌پرداختند و برای این منظور اقدام به کشتار بزرگی معروف به «فاجعه جیلولوق» در منطقه قفقاز و شمال غرب ایران کردند اما هرگز توسط محافل سیاسی، رسانه‌ها و مراکز علمی به ویژه در داخل این کشور مورد توجه و بررسی قرار نگرفته است.

اوایل قرن پیش جهان دستخوش تحولات عظیمی شد که آثار آن هنوز هم ادامه دارد و بعضا زخم‌های تازه‌ای از آن سر باز می‌کند. در آغاز این قرن بود که جنگ جهانی اول آغاز شد، یک طرف نیروهای متحد و در راس آنها آلمان و عثمانی بودند و در طرف دیگر نیز متفقین قرار داشتند که بریتانیا، فرانسه و روسیه، مهمترین کشورهای تشکیل دهنده آن بودند. ایران نیز با آنکه اعلام بی‌طرفی کرده بود، اما در عمل تحت اشغال بریتانیا و روسیه بود. اولی، جنوب ایران تا همدان را در کنترل خود داشت و دومی شمال این کشور را. شمال غرب ایران نیز صحنه درگیری‌های پی‌در‌پی عثمانی و روسیه بود.

طمع فرانسه، روسیه و بریتانیا برای تضعیف، تجزیه و غارت این مناطق بعضا با درگیری بی‌واسطه و لشکرکشی مستقیم و بعضا نیز با تسلیح و حمایت از گروه‌های مختلف در سرزمین عثمانی، قفقاز و ایران نمود می‌یافت. گروه‌های اتنیکی-قومی منطقه‌ای، از جمله طرف‌هایی بودند که به آلت دست قدرت‌ها برای پیشبرد اهداف‌شان تبدیل می‌شدند.

طی این سالها بود که مسلمانان در قفقاز و شمال غرب ایران در معرض کشتار بی‌رحمانه قرار گرفتند. کشتاری که به دست آشوری‌ها (جیلوها) و ارامنه و با حمایت و تحریک کشورهای استعمارگر به ویژه روسیه، فرانسه و بریتانیا صورت گرفت. با این حال انعکاس این کشتار بسیار ناچیز و محدود بوده و نه تنها سیاسیون بلکه اهل پژوهش و رسانه‌ها نیز به دلایل مختلف از آن چشمپوشی کرده‌اند. رسانه‌های ارمنی-غربی نیز با روشهای مختلف از جمله مطرح کردن ادعاهای اثبات نشده‌ای مانند "نسل‌کشی ارامنه" سعی در انکار فجایعی دارند که خود مسبب و آغازگر اصلی آن بوده‌اند.

آَشوری‌ها کسانی بودند که پس از پیوستن به متفقین و اعلان جنگ علیه عثمانی و متعاقب شکست به شمال غرب ایران (آذربایجان غربی) مهاجرت کردند. مردم محلی نیز پس از مهاجرت آشوری‌ها به منطقه آذربایجان آنان را جیلو (برگرفته از اسم کوه‌هایی در حکاری امروزی که آشوری‌ها قبل از مهاجرت در آنجا می‌زیستند) می‌نامیدند. کشتار مردم محلی (تورک‌ها) به دست آنان که با همراهی ارامنه و حمایت قدرت‌های بزرگ غربی روی داد، در میان مردم منطقه به فاجعه جیلولوق معروف شده است.

قوای مسلح این قوم به رهبری مارشیمون بنیامین در حمایت از متفقین و با تحریک آنان علیه امپراطوری عثمانی اعلام جنگ کردند. با شکست مقابل قوای عثمانی مهاجرت و وارد اراضی قفقاز و شمال غرب ایران شدند. در منابع، شمار آنان حدود 12 هزار خانوار ذکر شده که از طریق سلماس وارد ارومیه در آذربایجان ایران شدند. بعدها حدود 8 هزار تن از ارامنه نیز از سمت ایروان وارد ارومیه شدند.

بر اساس برخی منابع حدود 20 هزار نفر از مسیحیانی نیز که از قبل در این منطقه سکونت داشتند به آنان پیوسته و پس از مسلح شدن به فکر تحقق رویاهای خود در این منطقه افتادند. آنان چون نتوانسته بودند در سرزمین‌های عثمانی کاری از پیش ببرند، تمرکز خود را معطوف به قفقاز و شمال غرب ایران (آذربایجان غربی) کردند. پیوستن آشوریان و ارامنه محلی به قوای مسیحی به ویژه پس از قتل رهبرشان صورت گرفت و این اتفاق آنان را چنان را خشمگین کرد که تر و خشک را با هم سوزاندند و حق همسایگی دیرین را از یاد بردند. البته شواهد نشان می‌دهد که عمده جنایات توسط مسیحیان غیر بومی انجام شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

تورک خاقانی آقا مممد خان (آقا محمد خان)

«ایران یئنی‌دن فتح‌ائدیله‌جک‌دیر. اونو فتح‌ائدن کوموتان تورک کوموتان، اونو فتح‌ائدن اوردو تورک قاجار اوردوسودور.»

۱۷۸۱'ده تورک خانی
وئردی بویروغونو تاریخی یازدی                       
تورک قاجار ائلیندن بیر اوردو یاپدی
زندی‌لری ییخدی، اؤوگو قازاندی
چاغا دامغا ووردو، باسدی قاجارلی

توپلارلا سورلاری دؤودو مممد خان
دوشمانی یئرله بیر ائتدی مممد خان
ایران'ین فاتیحی آقا مممد خان
دالغالاندی بیر داها تورک بایراغی
تئهران'ا سانجاغی دیکدی قاجارلی

نه بؤیوک کوموتان آقا مممد خان
اوره‌یی چلیک‌دن گوجو تانری'دان
اولوس اؤوگوسونه ناییل کوموتان
ظولمو یئر اوزوندن قالدیران آسلان
ایران'ین فاتیحی آقا مممد خان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

مناطق تورک‌نشین استان بوشهر و اهمیت آن

منطقه‌ی سکونت تورکان استان بوشهر از نظر موقعیت ژئواستراتژیک و ژئوپولیتیک بسیار حائز اهمیت است زیرا سرزمین به‌هم پیوسته‌ی تورک‌ها در ایران، وطن «تورک‌ائلی» را به دریای آزاد متصل می‌کند. به واسطه‌ی این منطقه‌ی تورک از جغرافیای وطن تورک‌ائلی؛ دنیای تورک نیز به دریاهای گرم ارتباط پیدا خواهد کرد.

منطقه‌ی تورکان بوشهر زادگاه شخصیتهای بسیار مهم معاصر تورک مانند "ناصر خان قاشقایی" (دشتستان)، "رئیسعلی دلواری" (تنگستان) و "زائیر خان" (تنگستان) است.

مناطق تورک استان بوشهر:

1. شهرستان دشتی: اکثریت جمعیت این شهرستان را تورک‌ها تشکیل می‌دهند.

2. شهرستان دشتستان: نیمه‌ی شرقی دشتستان تماماً تورک‌نشین است ولی در نیمه‌ی غربی لرها و عرب‌ها هم سکونت دارند.

3. شهرستان تنگستان: اکثریت جمعیت تنگستان را تورک‌ها تشکیل می‌دهند ولی اقلیتی هم تنگ‌سیری زبان در این شهرستان سکونت دارند.

4. شهرستان کنگان: اکثریت جمعیت شهرستان کنگان را اعراب سنی تشکیل می‌دهد ولی اقلیتی از تورک‌ها نیز در این شهرستان زندگی می‌کنند. روستاهای تورک‌نشین کنگان عبارتند از: تراکمه بالا، تراکمه پایین، زنگنه، تل خندق، لامرد که این دسته از تورک‌ها سنی مذهب بوده و با لهجه‌ی شرقی اوغوز زبان تورکی یعنی «ترکمنی» صحبت می‌کنند و اقلیتی هم از ایل تورک قاشقایی سنی مذهب نیز در مرکز این شهرستان زندگی می‌کنند. تورکان منطقه‌ی کنگان معتقدند وجه تسمیه کنگان از نام ایل تورک کنگر گرفته شده که در سواحل خلیج کنگر زندگی می‌کنند.

5. شهرستان عسلویه: اکثریت جمعیت شهرستان عسلویه را اعراب سنی تشکیل می‌دهد ولی اقلیتی هم از تورک‌های سنی مذهب در آن شهرستان زندگی می‌کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

ایران‌دا یاشایان قازاق‌لار

قازاق ایچ‌آدینی قوللانان ایران قازاق‌لاری’نین جوغرافیاسی تورکمن جوغرافی بؤلگه‌سی –تورکمن صحرا، گولیستان ایلی و خوراسان’ین قوزئی باتیسی– ایچینده و بعضن اونلارلا قاریشیق بیر بیچیمده‌دیر. گورگان’دا قازاق محلله سی’نده اولدوغو گیبی گونبد’ده ده آز ساییدا قازاق یاشاماقدادیر.(۱) بونون یانی سیرا گورگان چئوره‌سینده‌کی کؤی‌لرده و کیمی بیلگیلره گؤره بلوچستان’دا دا قازاق‌لار’ین یاشادیغی بیلینمکده‌دیر.(۲)

ایران قازاق‌لارینین، قازاقیستان جومهورییتی’نین باغیمسیزلاشماسیندان سونرا قازاقیستان دئولتینجه منیمسَنَن نوفوس پولیتیکاسی اویارینجا، بؤیوک بیر چوغونلوغو قازاقیستان’ا یئرلشمیشلردیر. قازاق‌لارین دا جوغرافی داغیلیمی ایران تورکمنلری و خلجلر’ده اولدوغو گیبی [تورک ایچ‌آدینی قوللانانلارین ترسینه] بؤلگه‌سل بیر نیته‌لیگه صاحیبدیر.

~~~~~~~~~~~~~~~~~
دیب نوتلار:

۱. علیریضا، صررافی، "ایران تورکلرینین دیلی و فولکلورو"، ص ۶۳.

۲. رافائل، بلاگا، ایران خالقلاری ال کیتابی، ص ۳۲۷
~~~~~~~~~~~~~~~~~

قایناق:

یئدی‌تپه اونیوئرسیته‌سی، فن-ادبییات فاکولته‌سی، تاریخ و آنتروپولوژی بؤلومو اؤیره‌تیم اویه‌سی، تاریخچی تورکولوق بابک جوانشیر؛ «ایران تورک‌لرینده ائتنو-سوسیال یاپی و ایلگیلی تئرمینولوژی» مقاله‌سی؛ «تورک بیرلیگی اولوسلارآراسی سمپوزیوم»، قیصری ۲۳-۱۹ تمموز ۲۰۱۷

BİR OLALIM, İRİ OLALIM, DİRİ OLALIM
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

ایران‌دا یاشایان خلج‌لر

خلج ایچ‌آدینی قوللانان تورکلر، تهران’ین ۲۰۰ کیلومئتره قدر گونئی باتیسیندا خلجیستان (ساوه، قوم، اراک و تفرش شهیرلری آراسیندا) آدلی بؤلگه‌ده یاشاماقدادیرلار. خلج‌لرین قونوشدوغو دیلین ایلک بیلیمسل اینجه‌لنمه‌سی اونلو آلمان تورکولوغو پروفئسور گ. دورفئر (Gerhard Doerfer)، چالیشما آرخاداشلاری وولفرام هئشئ(Wolfram Hesche)، سمیح تئزجان و دیگرلری طرفیندن یاپیلمیشدیر.

پروفئسور دورفئر’ه گؤره خلج تورکجه‌سی اسکی تورکجه‌نین حتتا پروتو تورکجه’نین اؤزللیکلرینی بیله ان اییی بیچیمده قورویابیلن بیر تورک دیلیدیر. خلج‌لر’ین دیلی ایله ایلگیلی یاپیلان سون چالیشما ایسه ۲۰۰۰’ده فیلیز کرال طرفیندن گئرچکلشمیشدیر.

بو آراشدیرمادا ایلک دفعه کرال، بؤلگه‌ده اؤنجه فعالییت گؤسترن ائرکک آراشدیرماجیلارین اولاشامادیغی و داها توتوجو اولان قادین قونوشورلارین دیللریندن ملزمه‌لر توپلاماسی دیققت چکیجی بیر خوصوصدور.(۱)

کیمی قایناقلارا گؤره خلج‌لر’ین نوفوسو ۱۰۰ مین دولایلاریندادیر. خلج‌لر ده تیپقی تورکمن‌لرده اولدوغو گیبی [«تورک» ایچ‌آدینی قوللانانلارین ترسینه] بؤلگه‌سل بیر داغیلیم گؤسترمکده‌دیرلر.

~~~~~~~~~~~~~~~~~
دیب نوت:
1. Lars, Johanson, Türk Dili Haritası Üzerinde Keşifler, Çev: Nurettin Demir, Emine Yılmaz, Grafiker Yayınları, Ankara, 2002, s. 25.
~~~~~~~~~~~~~~~~~

قایناق: یئدی‌تپه اونیوئرسیته‌سی، فن-ادبییات فاکولته‌سی، تاریخ و آنتروپولوژی بؤلومو اؤیره‌تیم اویه‌سی، تاریخچی تورکولوق بابک جوانشیر؛ «ایران تورک‌لرینده ائتنو-سوسیال یاپی و ایلگیلی تئرمینولوژی» مقاله‌سی؛ «تورک بیرلیگی اولوسلارآراسی سمپوزیوم، قیصری ۲۳-۱۹ تمموز ۲۰۱۷

BİR OLALIM, İRİ OLALIM, DİRİ OLALIM
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

«تورک‌ها تهران را بدون خونریزی اشغال کرده‌اند!؟»

حسن راشدی، 11 اردیبهشت 1397

نمی‌دانم شما این جمله را تا به حال در تهران از زبان کسی شنیده‌اید یا نه؟
من در طول 49 سال زندگی‌ام در تهران، بارها شاهد چنین جمله‌ای بوده‌ام.
روزی هم در تاکسی نشسته بودم، موبایلم زنگ زد؛ طبیعی است اغلب کسانیکه به من زنگ می‌زنند از اعضاء خانواده، فامیل و یا دوستان که به تورکی صحبت می‌کنیم، کمتر اتفاق می‌افتد که از همکاران و یا آشنایان فارس‌زبان به من زنگ بزنند که طبیعی است در آن زمان به فارسی حرف می‌زنیم.
آنروز هم یکی از آشنایان به من زنگ زد و طبق معمول صحبتهایمان به تورکی بود که زیاد هم طول نکشید. به محض تمام شدن صحبتها، راننده تاکسی با تبسم ملیح و البته کمی هم نیشدار و در ظاهر به شوخی گفت:
«شما تورک‌ها بدون خونریزی تهران را اشغال کردید!»
گفتم به نظر من، شما فارسها تهران را از دست تورک‌ها گرفته‌اید و حالا هم قصد تصاحب آنرا دارید و ما را هم اشغالگر می‌نامید، یعنی مهمان آمده قصد بیرون کردن صاحبخانه را از خانه خود دارد!
گفت: یعنی می‌گوئید ما فارسها تهران را اشغال کردیم؟
گفتم: اگر به آن تعبیری که شما در مورد ساکنین تورک تهران گفتید؛ گفته باشم، بلی!
گفت چطور؟
گفتم همانطوری‌که از تاریخ بر می‌آید تهران روستایی بیش نبوده و به احتمال زیاد اکثریت ساکنین آن هم تورک‌ها بوده‌اند، زیرا اکنون هم بیشتر ساکنین بومی روستاهای اطراف تهران تورک هستند و اگر کسی بخواهد بداند زبان اصلی و بومی مردم یک شهر چیست و یا در گذشته چه بوده باید سری به روستاهای اطراف آن بزند و ببیند ساکنین اصلی و بومی این روستاها به چه زبانی صحبت می‌کنند. زیرا زبان روستائیان در اصل خالص‌ترین و دست‌نخورده‌ترین زبانهاست و مثل زبان ساکنین شهرها در کوتاه مدت تغییر نمی‌کند.
زبان بومی مردم ساکنین اغلب روستاهای غرب، جنوب و جنوب شرقی تهران هم تورکی است و طبق تحقیقات محققی، حتی تا سال 1330 اکثریت ساکنین بومی منطقه رودهن، بومهن و افجه در شمال شرقی تهران هم تورک بوده‌اند.(1) نام رودخانه «دلی چای» به معنی «رودخانه دیوانه» نزدیک شهر دماوند هم نشان می‌دهد ساکنین اصلی و بومی این مناطق هم بیشتر از تورکان بوده‌اند، یعنی حتی در گذشته علاوه بر غرب و جنوب و جنوب شرقی تهران، حتی شمار قابل توجهی از ساکنین اصلی و بومی مناطق شرق و شمال شرقی تهران را هم تورکان تشکیل می‌دادند.
در ثانی پادشاهان تورک قاجار و در اصل اجداد ما بودند که از 200 سال پیش تهرانی که روستایی بیش نبود را به پایتختی انتخاب و به آن رونق دادند و در اثر پایتخت شدن تهران، از مناطق مختلف ایران مهاجرت به سوی آن سرازیر شد که طبعا در گذشته و در زمان قاجار مهاجرت فارسها به تهران بیشتر از تورک‌ها بود، اگر چه تهران دارالخلافه و پایتخت و مقر پادشاهان قاجار بود، شهر پر رونق تبریز دارالسلطنه و شهر تربیت کننده ولیعهد برای حکومت آینده ایران و شهری آباد و مرکز تجارت بر سر راه اروپا بود که بعد از کودتای رضا شاه و سقوط خاندان قاجار، تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان از رونق افتادند و تورکان به حال و روزی افتادند که امروز شماها آنها را در شهر ابا-اجدادی خود تهران، اشغالگر می‌نامید!
راننده با لحنی آرام و اندکی هم انگار شرمنده است گفت: «تا حالا من چنین چیزی نشنیده بودم»؛ که به مقصد رسیدیم و از تاکسی پیاده شده خداحافظی کردم.
............................................................
(1) طبق تحقیق دکتر محمود پناهیان نویسنده کتاب «فرهنگ جغرافیای ملی ترکان ایران زمین» تهران 209 روستای تورک‌نشین دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

ایران‌ دا یاشایان تورکمن‌لر

ایران تورکمن‌لری اؤلکه‌نین قوزئی دوغوسوندا یئر آلان آغیرلیقدا گولیستان ایلی و بیر قیسمی دا خوراسان ایلی’نین قوزئی باتیسیندا یاشاماقدادیرلار. باشقا بیر سؤزله تورکمن‌لر، تورکمنیستان جومهورییتی’نین گونئی قیسمیندا و یاخلاشیق اولاراق گورگان’دان باشلایاراق خزر دنیزی’نین گونئی‌دوغو قیییسینداکی گئنیش بیر قوشاقدان آفغانیستان سینیرینا قدر اوزانان بؤلگه ده یئرلشمکده‌دیرلر.

اونلار گئنللیکله گولیستان ایلی’نده خزر دنیزی قیییلاری، تورکمن صحرا’نین قوزئیی ایله داغلیق بؤلگه‌لرده کلاله، جرگلان، آی‌درویش، گیل‌داغی، قارا بالکان، گومبد و بوجنورد’ون قوزئی باتی داغلیق کسیمی، آیریجا خوراسان’ین دوغو بؤلگه‌سینده داغیلیم گؤسترمکده‌دیرلر.

بونون دیشیندا کلاله ایلچه‌سی و بو ایلچه‌نین مراوه تپه بؤلگه‌سی، مینودشت ایلچه‌سی و آق قاله ایلچه‌سی’نده ده تورکمن‌لرین یاشادیقلاری بیلینمکده‌دیر. کیمی قایناقلارا گؤره تورکمنلرین یاشادیغی اراضی یوز اؤلچومو یاخلاشیق (km2)۲۳۰۰۰ دولایلاریندا (۱)، نوفوسلاری ایسه ۲ میلیون دولایلاریندادیر.

بو دوروم تورکمن‌لرین «تورک» ائتنونیم ایچ‌آدینی قوللانانلارا قارشین –کی اؤلکه‌نین هر یئرینده یاشماقدادیرلار– بؤلگه‌سل بیر داغیلیما صاحیب اولدوقلارینی گؤسترمکده‌دیر.

~~~~~~~~~~~~~~~~~
دیب نوت:

۱. علیریضا صررافی، "ایران تورکلرینین دیلی و فولکلورو"، ص ۶۳
~~~~~~~~~~~~~~~~~

قایناق: یئدی‌تپه اونیوئرسیته‌سی، فن-ادبییات فاکولته‌سی، تاریخ و آنتروپولوژی بؤلومو اؤیره‌تیم اویه‌سی، تاریخچی تورکولوق دوکتور بابک جوانشیر؛ «ایران تورک‌لرینده ائتنو-سوسیال یاپی و ایلگیلی تئرمینولوژی» مقاله‌سی؛ «تورک بیرلیگی اولوسلارآراسی سمپوزیوم، قیصری ۲۳-۱۹ تمموز ۲۰۱۷

BİR OLALIM, İRİ OLALIM, DİRİ OLALIM
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

نگاهی اجمالی به تاریخچه حزب نژادپرست «پان ایرانیست»:

در سال 1320 بعد از سقوط رضاخان در ایران عده‌ای از دانشجویان پان ایرانیست در تهران از جمله محسن پزشکپور، محمد رضا عاملی، پرویز صفیاری و …. با نام انجمن پان ایرانیست شروع به فعالیتهای نژادپرستانه نموده و با بهره‌گیری از خلاء موجود دست به حملات تروریستی و خشونت‌آمیز علیه دیگر گروهها زدند.

در پانزده شهریور ماه 1325 یکی از افراد این حزب با انفجار بمب دستی خود ساخته‌اش، کشته می‌شود. در سالروز مرگ او رئیس گروه، محسن پزشکپور، با قرائت پیمان‌نامه‌ای که به نام «‌فرمان رئیس» ‌معروف است، فعالیت گروه را با نام "حزب پان ایرانیست" آغاز می‌نماید.

با حمایتهای فراوان خارجی و شخص شاه در داخل، این حزب در ارکان قدرت پادشاهی ایران وارد شده و به ادعای خود سعی در ایفای رسالت خود در پیشگاه نژاد ایرانی!؟ و «‌نظام شاهنشاهی» ‌می‌نماید که از آن نمونه می‌توان به دفاع سرسختانه این حزب از اصول ششگانه شاه و معرفی نمودن شاه به‌عنوان «نظم اجتماعی ملت ایران»!؟ اشاره کرد.

در سال 1353 به دستور شاه به حزب رستاخیز که تنها حزب رسمی کشور معرفی شده بود، می‌پیوندند.

پس از انقلاب 1357 به ظاهر توبه می‌کنند، و در سال 1359 از کشور فرار می‌کنند. متاسفانه در سال 1370 در زمان زمامداری حامی باستان‌گرایی و آریاگرایی آقای رفسنجانی امان‌نامه گرفته و با بازگشت به ایران فعالیتهای فاشیستی خود را از سر می‌گیرند. منبع مالی این حزب طبق اسناد به دست آمده ساواک بوده که به دستور شخص شاه تامین می‌شده است. از نظر فکری این حزب را حزبی «فاشیست، طرفدار نازیسم و نئونازیسم، طرفدار سلطنت و مرتجعین، و مخالف مدرنیزم» دانسته‌اند.

حتی اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا در ایران نیز این حزب را یک حزب «نئونازی» ‌معرفی می‌کند که خواهان تجاوز به همسایگان و تصرف سمرقند و بخارا، خوارزم و قفقاز، چچن و تمام جمهوریهای آسیای میانه (تورکیستان)، ترکیه و نیز بحرین بوده است.

این حزب اساسی‌ترین رسالت خود را گسترش و تحمیل زبان و فرهنگ فارسی بر مردم ایران و کشورهای همسایه و نابودی فرهنگ‌ها و زبانهای عربی، تورکی می‌داند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

ترک ها در روایات و احادیث اسلامی

نگاهی کوتاه به تاریخ جهان اسلام همواره نشان از حضور قدرتمندانه و موثر ترکان در گسترش دین اسلام در دنیا داشته است. 
چه در دوران غزوات و چه پس از پذیرش اسلام توسط ترکان، 
نمی توان به سادگی از نقش ترکان در گسترش اسلام عبور کرد. 
سلاطینی چون محمود غزنوی، امیر تیمور،نادرشاه افشار، شاه اسماعیل و عباس صفوی و ... 
همه و همه با نیت جهاد بر علیه کفار، به نقاط مختلف دنیا لشکر کشیده و اسلام را در دورترین کشورها به مردم عرضه نمودند. 
همچنین نمی توان از نقش عثمانی های ترک در این میان چشم پوشید. 
عثمانیها با حدود650سال حکومت بر چهار گوشه جهان نقش مهمی در گسترش اسلام در دنیا از جمله اروپای شرقی،آفریقا و قسمت هایی از آسیا داشتند. 
آنها سد محکمی در برابر توطئه پراکنی ها و بدعت گذاری کلیسای مسیحی علیه اسلام بودند و 
با تبدیل کلیسای ایاصوفیا به مسجد، بزرگترین پایگاه مسیحیان را در منطقه برچیدند. 
شاید حاصل همین تحقیرها بود که سرانجام اروپاییان متحد، جنگهای صلیبی را آغاز و مدتها جنگ میان مسیحیان و اسلام یا اروپاییان و ترکان ادامه داشت 
که حاصل این جنگ سرانجام تکه تکه شدن عثمانی و ورود اسراییلی ها به فلسطین و لبنان و فجایع حال حاضر در این سرزمین ها و منطقه خاورمیانه بود. 
اروپاییان مسیحی با ایجاد تفرقه میان کشورهای مسلمان تحت حکومت ترک ها، آغاز برادرکشی میان حکومتهای ترک منطقه، 
جنگهای ادامه دار صفویان و عثمانی- ، ترغیب کشورهای تحت سلطه عثمانی ها به استقلال و کمک به شورش آنها بر علیه حکومت عثمانی، 
دامن زدن به دعواهای مذهبی در منطقه، ایجاد بدعتهای مختلف در اسلام و ... 
سرانجام باعث اضمحلال حکومتهای قدرتمند اسلامی صفویه، عثمانی و ... شده و به هدف خود که همان استقرار حکومت های ضد اسلام بود، رسیدند.
هدف این مقاله تجزیه و تحلیل علل تسلط اروپاییان مسیحی بر منطقه نیست بلکه صرفا قصد داریم نیشتری به کسانی بزنیم که 
در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران خواسته یا ناخواسته، زیر علم تفرقه افکنی اروپاییان سینه می زنند 
و با تحریف تاریخ، اشاعه دروغ، جوک و امثالهم، برعلیه قومیت های مختلف 
از جمله ترک ها، باعث ایجاد دشمنی میان برادران مسلمان، ضعف حکومت اسلامی و قدرتمند شدن دشمنان اسلام و مسلمین می گردند.
قصد ما این است که آنهایی که سعی در تحریف تاریخ و تخریب ترک ها دارند بدانند که با این اعمال بزرگترین ضربه را بر خویش وارد می نمایند. 
چون تاریخ نشان داده است که استعمار همه را استثمار خواهد نمود. 
قصد ما این است آنهایی که قصد استهزاء ترک ها را دارند بدانند که چه قومی را مورد هدف قرار داده اند و بالاخره آخرین تیر این ترکش بر سینه خودشان فرود خواهد آمد.
⚠ لطفا با کلیک بر ادامه مطلب بقیه مقاله را مطالعه کنید : 
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

کردستان جعلی

نام اصلى استان کردستان (اردﻻن) مى باشد که مرکز آن (سنان داش) یعنى (سنندج) امروزى بوده و از شهرهاى آذربایجان مى باشد.
از هر پنج نفر ساکن در استان سنندج (استان جعلی کردستان) حداقل دو نفر تورک می باشند. این نسبت 70 سال پیش دو به یک به نفع تورک ها بوده است. متاسفانه با برداشتن نام آذربایجان از سنندج به دست رضا خان میر پنج و ایجاد استان جعلی کردستان در سال 1337 شمسی به دست محمد رضا پهلوی، همینک بخشهای غربی استان سنندج شامل مریوان و کامیاران و سرو آباد کرد نشین شده اند و با وارد کردن کردن عشایر کرد ساکن در عراق به مریوان و کامیاران و قسمتی از سنندج و سقز و بانه و تخته قاپو کردن عشایر کرد عراقی در این نواحی تورکهای این مناطق کوچ کرده و رفته اند. 
الان سیاست کردسازی بیشتر بر روی نواحی شرقی و شمالی استان سنندج معطوف شده است. 
صد سال قبل اثری از کردها در استان سنندج نبود.
 اکنون در غرب استان سنندج و هم مرز با عراق، به غیر از اسامی رودها و کوه ها و روستاها که تورکی میباشند اثری از تورکها باقی نمانده است. 
واقعا این یک تراژدی تاریخی می باشد. شما همین الان یک نفر کرد در شهر سنندج پیدا نمی کنید که پدر بزرگش متولد این شهر باشد. 
قدیمیترین خانواده ی کردها در شهر سنندج بابان ها می باشند که 90 سال پیش از سلیمانیه به اینجا کوچ کرده اند .
(بو تورپاق دان پای الماز - هله تروریست لره هچ اولماز)
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

اتحادیه ایل تورک قاشقایی، نبرد سمیرم و قیام تورک‌های جنوب ایران

رضاشاه در دوره‌ی سلطنت خود اکثر قریب به اتفاق ایلات و عشایر را سرکوب، خلع سلاح و مجبور به اسکان اجباری (تخته قاپو) نمود. به منظور تضعیف و مهارکردن عشایر، بیشتر سران و خان‌ها را مجبور به اقامت اجباری در شهرها کرد و اداره تأمینات شهربانی آنها را زیر نظر گرفت. عده‌ای از آنها را هم که مخالف جدی خود می‌دید اعدام یا زندانی کرد.

اسماعیل‌ خان صولت‌الدوله ایلخان ایل تورک قاشقایی و وکیل مجلس شورای ملی از جمله خان‌ها و سرداران تورک عشایر جنوب ایران بود که به دلیل مخالفت با این طرح انگلیسی، ضد عشایری و تورک‌ستیزانه، در دوره‌ی سلطنت رضا شاه، در زندان قصر، زندانی و پس از شش ماه شکنجه، در سال 1311 به شهادت رسید، املاکش مصادره گردید و جهت جلوگیری از قیام اتحادیه ایل تورک قاشقایی برخی از فرزندانش (خسرو خان و محمدناصر خان) در تهران به گروگان گرفته شدند و برخی نیز به اروپا تبعید شدند. رضا شاه که از همکاری تورک‌های مناطق جنوبی کشور با تشکیلات «اتحاد اسلام» و اردوی تورک (ارتش دولت عثمانی) و مبارزه آنها با انگلیسی‌ها در پیرامون جنگ جهانی اول کینه به دل داشت، تورک‌های این مناطق بخصوص ایل تورک قاشقایی را با خشن‌ترین روش‌ها سرکوب می‌کرد.

چند روز پس از سوم شهریور 1320 با انتشار خبر سقوط رضا شاه از سلطنت و خروج او از تهران، خسرو خان و محمدناصر خان و سایر خان‌های ایل تورک قاشقایی و دیگر ایلات تورک مناطق جنوبی کشور فرصت را مغتنم شمرند و از تهران خارج گشتند. بازگشت محمدناصرخان و خسروخان به فارس تحرکی در خان‌ها و سران طوایف اتحادیه ایل تورک قشقایی پدید آورد، با آن دو همراه شدند و اقداماتی برای «بازسازی پیوندهای گذشته ایلی و جذب نیرو» به عمل آمد. به سرعت پیوند‌ها برقرار شد و خان‌های ایلات تورک مناطق جنوب ایران متحد شدند، تفنگچی‌ها گرد آمدند و اتحاد تورک‌ها با عشایر تابع کهگیلویه و بویراحمدی و غیره برقرار شد.

ایلات تورک مناطق جنوبی ایران و در رأس آنها اتحادیه ایل تورک قاشقایی خواستار این بودند که اقتدار منطقه‌ای آنها به رسمیت شناخته شود و موجبات حضور ایلات تورک و سایر عشایر تابعه در عرصه تحولات سیاسی کشور همانند گذشته فراهم گردد و دارایی‌هایشان به آنها بازگردانده شود.

اما دولت و ارتش هم‌چنان در پی تداوم سیاست تورک‌ستیزی و ضد عشایری رضاشاهی بودند غافل از اینکه در پی فرو ریختن دیکتاتوری رضا شاه، تداوم آن سیاست، آن هم به همان سبک و سیاق سابق، از طرف دولت تضعیف شده در پایان جنگ جهانی دوم، امکان‌پذیر نبود.

این عوامل موجب می‌شد تا علی‌رغم پاره‌ای مذاکرات، ماجرا به مسالمت فیصله نیابد و دو طرف به سوی برخوردهای پراکنده نظامی که نه تنها به تضعیف ایلات تورک جنوب و دیگر عشایر تابعه نینجامید بلکه موجب تقویت آنها هم شد.

بزرگترین رویارویی عشایر جنوب ایران در قالب اتحادیه ایلات تورک و تابعه بویراحمدی با حکومت پهلوی در منطقه سمیرم در تیرماه 1322 اتفاق افتاد که به دلیل شکست سخت قوای حکومتی، در تاریخ ثبت شده است.

فرماندهی این نبرد با سردار تورک خسرو خان قاشقایی بود. با توجه به اینکه برادران قاشقایی همگی تحصیلکرده و صلح‌طلب بودند، همواره پیشنهاد مذاکره را برای حل مناضعات مطرح می‌کردند. در این مورد نیز با وجود ارسال پیغامهای متعدد به سرهنگ شقاقی (فرمانده پادگان سمیرم) و تعهد کتبی و اخلاقی در جهت تضمین امنیت همه سربازان و نیروهای نظامی در صورت تسلیم شدن و خاتمه تیراندازی، اما پادگان تسلیم نشد و نبرد با تلفات زیاد نیروهای حکومتی به پایان رسید.

این شکست هم روحیه ارتش را تضعیف کرد و هم مخالفان جنگ در مرکز را قدرت بخشید، حتی نوبخت نماینده فسا در مجلس، نخست‌وزیر (علی سهیلی) و وزیر جنگ (امیر احمدی) را به خاطر لشکرکشی به مناطق تورک‌های جنوب بخصوص مناطق ایل تورک قاشقایی و کشتار مردم –مغایر با اصل 61 متمم قانون اساسی- برای استیضاح به مجلس فراخواند. در نهایت دولت، پیمان صلحی را با تورک‌ها به امضا رساند که به موجب آن، مقرر گردید که اتحادیه ایل تورک قاشقایی خودمختاری خود را حفظ کند، در عوض سلاح‌های غنیمتی ارتش از سوی تورک‌ها بازگردانده شود و از ناآرامی ایلات تابعه جلوگیری به عمل آید. خسرو خان قاشقایی نماینده مجلس شد و محمدناصر خان قاشقایی هم سناتور مجلس گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

مشروطه و نقش انگلیس در آن

اوایل قرن بیستم، سلسله وقایعی موسوم به «انقلاب مشروطیت» در ایران کنونی رخ داد که تاریخ کشور را تماماً دگرگون نمود. در پی این وقایع، دولت تورک قاجار و حاکمیت هزار ساله‌ی تورک‌ها در ایران ساقط شد و یک دولت دست‌نشانده به نام پهلوی مبتنی بر یک قومیت اتنوپولیتیک جدید با نام کنونی فارس بر کشور حاکم گردید.

در عین حال، حرکت مشروطه مقدمات رسمیت انحصاری زبان فارسی را در ایران فراهم ساخت. زبان تورکی از آموزش، مطبوعات، مکاتبات دولتی و غیره طرد گردید و فارسی به تنها زبان همه‌ی این عرصه‌ها تبدیل گشت.

علاوه بر این، حرکت مشروطه، بهانه‌ی قشون‌کشی و حضور نظامی روسیه تزاری را نیز در ایران فراهم نمود. قتل‌عام مردم تورک در آذربایجان و خراسان از جمله ددمنشی‌ها و جنایت‌هایی بود که روسیه‌ی تزاری در پی انقلاب مشروطه در ایران انجام داد.

دولت‌های غربی بخصوص انگلستان در بحران‌سازی، ایجاد انحراف در اصلاحات و نوسازی سیاسی قاجار، ایجاد انحراف در نهضت عدالت‌خواهی شهروندان ممالک محروسه، گسترش تئوری وارداتی مشروطه منطبق بر منافع انگلیس، تغییر سیستم سیاسی، اداری و دولتی و انتقال قدرت سیاسی از تورک‌ها به قومیت اتنوپولیتیک فارس در ایران نقش عمده‌ای داشتند.

نقش منورالفکران و روحانیون به اصطلاح آزادی‌خواه و نوگرا نیز در گسترش تئوری حرکت انگلیسی مشروطه قابل توجه است. عناصر مذکور نقش ابزاری مهمی در اجرای پروژه‌ها و انعقاد قراردادهای مالی به نفع دولت انگلیس داشتند. بسیاری از این سیاسیون، منورالفکران و روحانیون به اصطلاح آزادی‌خواه از مدت‌ها قبل، یعنی قبل از ظهور جریان مشروطه حقوق‌بگیر دولت انگلستان بودند.

در اواخر حکومت قاجار، سفارتخانه‌ی انگلیس مکانی برای بست‌نشینی معترضین به حکومت و به تعبیر بهتر، مکانی برای تجمع تورک‌ستیزان، قاجارستیزان و اقشار فریب‌خورده بود.

سید عبدالله بهبهانی - از معترضین به قاجاریه و بعدها از رهبران جریان انگلیسی مشروطه - دو نامه به سفارتخانه‌ی انگلیس نوشت که در نامه‌ی دوم از کاردار آن سفارت برای تضعیف دولت قاجار و احقاق مطالبات معترضین به حکومت، طلب همراهی نمود.

سفارت انگلیس نیز همراهی خود را اعلام داشت. بهبهانی بازاریان و تجّار معترض به حکومت را از همراهی سفارتخانه آگاه کرد که در صورت برخورد با آنها، به سفارتخانه‌ی انگلیس متحصن و ملتجی شوند. بدین‌ترتیب، دروازه‌ی سفارت انگلیس به روی تورک‌ستیزان، قاجارستیزان و مردم فریب‌خورده باز شد؛ همچون باز شدن مدرسه‌ای به روی دانش‌آموزان.

آنچه تحصن در سفارتخانه‌ی انگلیس را، قابل توجه می‌نماید، یکی نقش سفارتخانه در ترویج اندیشه‌ی کولونیالیستی ایرانی‌گرایی - فارس‌گرایی تحت لفافه‌ی مشروطیت و به اصطلاح آزادیخواهی و اجرای گام به گام پروژه‌ی براندازی دولت تورک قاجار و پایان بخشیدن به حاکمیت هزار ساله‌ی تورک‌ها در ایران، و دوم تعداد شرکت‌کنندگان در تحصن و تیپ مختلف آنان است.

ناظم‌الاسلام کرمانی در اثر خود «تاریخ بیداری ایرانیان» نقش سفارت را در تبلیغ افکار وابسته به خود (تبلیغ فارس‌گرایی و ضدیت با قاجاریه و تورک‌ها) چنین بیان می‌کند: «می‌توان گفت سفارتخانه در حکم یک مدرسه شده است، چه در زیر هر چادر و هر گوشه جمعی دور هم نشسته‌اند، و یک نفر عالم سیاسی از شاگردان مدارس و غیره آنها را تعلیم می‌دهد. یعنی چیزهای تازه‌ای به گوش می‌رسد که تاکنون احدی جرأت نداشت بر زبان بیاورد...»

سفارت انگلیس ظرف چند روز، هزاران فارغ‌التحصیل داد که اکثر آنها طوطی‌وار لفظ مشروطه را تکرار می‌کردند.

میرزا نصرالله خان مشیرالدوله از نخستین رجال سیاسی به ظاهر آزادیخواهی بود که وقتی تعدادی از معترضین حکومت به او مراجعه کرده و چاره‌جویی می‌کنند، تکلیف مردم را در «مشروطه‌خواهی» می‌بیند. این نخستین بار است که نام «مشروطه» در این اوضاع شنیده می‌شود...

هر چند در سفارت، حسینقلی خان نواب (از اعضای لژ فراماسونری بیداری) و میرزا یحیی خان (روسوفیل)، منشیان سفارت در ملاقات با متحصنین گفتند: بهتر آن است که مقصود را بالا ببرید و اهمیت بدهید؛ اما متحصنین گفتند: ما «عدالتخانه» می‌خواهیم. نواب گفت: نه این خوب نیست بگویید ما «مشروطه» می‌خواهیم.

منابع:

۱. کرمانی، ناظم‌الاسلام. تاریخ بیداری ایرانیان.
۲. تمیمی، عبدالرضا. خط‌ها و خطاها.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

سرزمین‌ها و ملت‌ها

آیا عباراتی چون فرهنگ ایرانی، معماری ایرانی، موسیقی ایرانی، تمدن ایرانی و ... و یا مشابه آن فرهنگ آذربایجانی، معماری آذربایجانی، موسیقی آذربایجانی، تمدن آذربایجانی و ... اصطلاحاتی درست هستند؟

نه. به هیچوجه. همۀ اصطلاحات فوق نادرست هستند. چون موجد این‌ها ایران یا آذربایجان نیست. موجد، صاحب و مالک تمام اینها ملت‌ها هستند نه جغرافیاها. خاک، جغرافیا یا وطن نیز مثل تمام این‌ها مایملک هستند نه مالک. اگر چنین نبود، اسلام‌ستیزان اسلام را نه دین عربی بلکه دین عربستانی معرفی می‌کردند.

شکل صحیح اصطلاحات فوق به این صورت است: فرهنگ تورکی، معماری تورکی، رقص تورکی، موسیقی تورکی، تمدن تورکی و... و یا مشابه این‌ها برای فارس و عرب و کرد و ...

چرا برخی چنین اصطلاحاتی را به کار می‌گیرند؟ این اصطلاحات چه محاسنی دارند؟ چه سودی نصیب این افراد می‌کنند؟

دو طیف از اصطلاحات غلط فوق سود می‌جویند:

یکم آنها که با کتمان وجود ملل فارس و تورک و ... در ایران و ایرانی نامیدن همه به معنای ائتنیکی (وگرنه از لحاظ شهروندی همه ایرانی هستیم)، سعی در آسیمیلاسیون و فارس‌زبان‌سازی تورک‌ها و دیگر ملل غیر فارس‌زبان دارند.

دوم آنها که با سانسور یا اختفاء کلمۀ تورک سعی دارند بین تورک‌های ایران و تورک‌های تورکیه از یک طرف و بین تورک‌های داخل ایران از طرف دیگر جدایی و تفرقه انداخته و ضمن کمک ناآگاهانه به طیف اول، ملتی جدید به نام آذری / آذربایجانی بسازند.

نباید فراموش کرد که پروژۀ تلاش برای هضم و حذف عنصر تورک در ایران شامل دو جناح است.

جناح آذریچی ـ روسچو که سعی در خُرد و کوچک کردن ملت تورک دارد و ملت تورک را به آذربایجانی و چند نوع غیر آذربایجانی تقسیم می‌کند و جناح آذریچی ـ انگلیزچی (آذریچی ـ فارسچی) که تلاش می‌کند تورک‌های خُرد شده را در گروه‌های کوچک جداگانه بلیعده و «فارس‌زبان‌سازی» کند.

با توجه به این دیدگاه جملۀ «قومی به نام فارس در ایران وجود ندارد» نیز از دو منظر متفاوت و از طرف دو طیف مختلف با دو دیدگاه نسبتاً متناقض بیان می‌شود.

یکم طیفی هستند که می‌گویند «قومی به نام فارس در ایران وجود ندارد، همۀ ما ایرانی هستیم». این جمله مدخلی برای شروع پروژۀ «فارس‌زبان‌سازی» ملل غیر فارس‌زبان مخصوصاً تورک‌ها در ایران است. از نگاه اینان، قومی به نام فارس در ایران وجود ندارد و زبان فارسی زبان یک قوم خاص نیست، بلکه زبان همۀ ایرانیان است. لذا وقتی یک تورک زبان تورکی را رها نموده و فارسی تکلم می‌کند، در ملتی دیگر هضم و آسیمیله نمی‌شود بلکه فقط ایرانیت خود (به معنای قومی و مد نظر این افراد) را تقویت می‌کند. از دید این افراد، چون ما شهروند کشور تورکیه و یا جمهوری آذربایجان نیستیم و شهروند کشور ایران هستیم، پس زبان ما نیز تورکی نیست بلکه ایرانی (بخوانید: فارسی) است. بنابراین ما باید زبان تورکی را رها کرده و صرفاً به زبان فارسی صحبت کنیم و این استحاله محسوب نمی‌شود.

توجه به وضعیت فکری ـ زبانی تورک‌های آسیمیلۀ ساکن در مناطق غیر آذربایجانی تورک‌ائلی نظیر تهران و کرج نشان می‌دهد این تاکتیک که از زمان پهلوی شروع شده تا حد زیادی کارساز بوده است.

طیف دوم آنهایی هستند که این جمله را صرفاً از منظر تاریخ بیان می‌کنند و طالب استنتاج خاصی از آن نیستند. در این دیدگاه «قومی به نام فارس در تاریخ ایران وجود ندارد».* و افرادی که از دوران رژیم پهلوی سعی دارند خود را فارس معرفی کنند همان قوم تاجیک به‌اضافۀ افراد غیر تاجیک و عموماً تورک‌هایی هستند که در سدۀ اخیر از دستگاه «همه فارس‌زبان‌سازی» پهلوی و مابعد استحصال شده‌اند. از این زاویه، فارس یک ملت اتنوپولیتیک می‌باشد که در سدۀ اخیر تشکل یافته است.

در این دیدگاه، فارسی یا در واقع تاجیکی / دری یک زبان محلی در ایران است که در سدۀ اخیر به کمک غربیان، مخصوصاً انگلیس با غصب موقعیت تاریخی و جغرافیایی زبان تورکی به عنوان تنها زبان سراسری کشور ایران و به طور ناشایست خود را به مقام تنها زبان رسمی کشور ارتقاء داده است.

بنابراین، از این دیدگاه، جهت حفظ سنن تاریخی و همچنین رعایت حقوق مردم ایران، تورکی باید در ایران رسمیت سراسری یابد و از تمام مزایایی که امروزه فقط شامل زبان فارسی است بهره‌مند گردد.

* قوم اتنوپولیتیک فارس‌زبان کنونی هیچ ارتباط معناداری با قوم باستانی و مردۀ پارس ندار
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

موقعیت زبان تورکی در ایران دورۀ قاجار به روایت سیاح اتریشی یاکوب ادوارد پولاک

تا پایان دورۀ قاجاریه زبان تورکی یک زبان دوفاکتو در ایران بود. شاهان قاجار اهمیت چندانی به ترویج و گسترش زبان فارسی نشان نمی‌دادند، تورکی را مقدم می‌شمردند و تورکی زبان رایج در دربار و اردوی ایران بود. در اواسط دورۀ قاجار -اواخر دوران سلطنت ناصر الدین شاه-، با نفوذ فراماسونرها و فشار عمال دولتهای استعمارگر اروپایی من‌جمله عوامل انگلستان و جناح فارس‌گرای دربار و تشویق به انجام مکاتبات درباری-رسمی تنها به فارسی توسط آنها، زبان فارسی مورد توجه بیشتری قرار گرفت و به همراه تورکی زبان مجالس رسمی درباری-دولتی در ایران گشت. لیکن این توطئه‌ها از موقعیت زبان تورکی نکاست و تورکی همواره جایگاه خود را در دربار قاجار حفظ نمود. در اوایل دورۀ قاجار بیشتر مکاتبات رسمی دولتی به زبان تورکی بود، همچنین در آن دوره در برخی مکاتبات رسمی از فارسی نیز استفاده شده است.

در ایران آن دوره زبان تورکی زبان بیشتر ساکنین ممالک محروسه بود. به‌رغم هژمونی تورکان و زبان تورکی در ایران دورۀ قاجار، فارسی تنها زبان عده قلیلی از شاعران و کاتبان در مناطق تاجیک‌نشین و فارس‌زبان بود.

از جمله وقایع‌نگاران و سیاحان اروپایی که وضعیت فرهنگ، جامعه، جمعیت و مردم ممالک محروسه و همچنین موقعیت، نژاد و تبار ساکنین آن را در دورۀ قاجار به قلم گرفته است مردم‌نگار و پزشک اتریشی یاکوب ادوارد پولاک بود که از سال 1851 تا 1860 در ایران زندگی می‌کرد. پولاک به دعوت امیرکبیر برای تدریس در دارالفنون همراه با شش استاد دیگرِ اتریشی پیش از گشایش دارالفنون به ایران آمدند و در رشته‌های زبان فرانسه و پزشکی به تدریس پرداختند. دکتر پولاک در سال 1855، پس از دکتر کلوله و قبل از استخدام دکتر تولوزان، طبیب مخصوص ناصرالدین شاه بود و پس از 10 سال اقامت در ایران به وطن خود بازگشت. پولاک در سطوری از سفرنامه خود به نام «سفرنامه پولاک، ایران و ایرانیان» هر چند کوتاه به گستردگی و فراگیر بودن زبان تورکی در ایران می‌پردازد. پولاک که خود در ردیف وقایع‌نگاران، مردم‌نگاران و پیش‌روان اروپایی طرح ملیت و هویت‌ ایرانی-فارسی بشمار می‌رود در لابلای سطور سفرنامه خود به وفور به ستایش نژاد موهوم و مجعول ایرانی پرداخته است. (در آن دوره هنوز از نژاد آریایی خبری نبود و این تئوری مجعول هنوز ارائه نشده بود.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli

راهبرد کلان مسألۀ ملی تورک در ایران

تورک‌ها در ایران شامل گروه‌ها و ایلات مختلفی هستند که به منطقۀ خاصی مختص و محدود نبوده و تقریباً در تمام استان‌های کشور حضور دارند. تورک‌های ایران اکثریت نسبی مردم ایران (شهروندان ایران) را تشکیل داده و فارغ از منسوبیت منطقه‌ای، استانی، گروهی یا ایلی خود همگی بر یک نکته متفق‌اند: «من تورکم و زبانم تورکی است».

بنابراین، وقتی سخن از مسألۀ ملی تورک در ایران به میان می‌آید نباید خود را به منطقۀ خاصی محدود کنیم. مسألۀ ملی تورک در ایران همانطور که از نامش پیداست یک مسألۀ ملی یعنی مربوط به ملت تورک در ایران است. مسألۀ ملی تورک در ایران نیز سراسری‌ست و در یک منطقۀ خاص نمی‌گنجد.

دورۀ جدید مسألۀ ملی تورک در ایران، پس از فروپاشی دو کشور شوروی سابق و یوگسلاوی سابق و وقایع متعاقب آن شروع شده و امروزه با در نوردیدن حصار اولیۀ خود در حال گسترش به بطن جامعه و تمام آحاد ملت تورک در سراسر ایران است. با این وجود، تحدید مسألۀ ملی تورک و در بند کردن آن در یک منطقۀ خاص - آگاهانه یا ناآگاهانه - خطایی استراتژیک و خیانتی علیه ملت تورک است.

راهبرد بهینۀ حرکت ملی ـ دموکراتیک تورک در شرایط کنونی ایران، بسط اندیشه‌های تورک‌گرا و اتخاذ سیاست‌های تورک‌محور از سوی متفکرین و فعالین سیاسی تورک و سپس تزریق آن به بطن جامعۀ تورک با هدف کادرسازی، نفوذ، حضور و مشارکت سیاسی تورک‌گرا در حوزۀ مدیریت سیاسی کشور به منظور احقاق حقوق ملی ملت تورک می‌باشد.

این علمی‌ترین، تخصصی‌ترین، کم‌هزینه‌ترین و مدنی‌ترین راه‌حل مسألۀ ملی تورک در ایران است و می‌تواند در تغییر خط‌ مشی یک‌جانبه‌نگر و انحصارگرایانۀ سیستم حکومتی کنونی و تصحیح ساختار قدرت تک‌قومی آن مفید و مؤثر باشد.

در شرایط امروز که تمامی راه‌های ورود نیروهای دموکراتیک از جمله نیروهای تورک‌گرا به سطوح بالای حکومتی مسدود است، نباید قهر نموده و دچار انفعال سیاسی شد. بلکه بهتر است اهداف را مرحله‌بندی کرده و قدم به قدم به هدف اصلی نزدیک شد.

باید با اغتنام هر موقعیت از هر روزنه‌ای بهره برده و با تقلیل انتظارات در مراحل اولیه، ابتدا سیاسیون نزدیک به تفکرات تورک‌محور در درون حاکمیت را مورد حمایت قرار داده و سپس با تشویق و تنبیه هوشمند، آنها را در جهت اهداف حرکت ملی تسویق نموده و با افزایش تدریجی نسبت تورک‌گرایی در آنها بخشی از سیستم حکومتی را به بیان و اجرای اهداف حرکت ملی واداشت.

لازم است با اجتناب از جنجال‌آفرینی‌های بی‌مورد، مطالبات و خواسته‌های بر حق ملت تورک را از طریق همین سیاسیون در سطوح بالای حکومتی مطرح نمود، و بستر و رویکرد نظری و عملی لازم برای سیاست تورک‌محوری را در تمام حوزه‌ها ایجاد و به طور مداوم تقویت کرد.

بایستی با مشارکت سیاسی هوشمندانه، ملت تورک را به سرنوشت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خود آگاه و امیدوار ساخته و با فشار بر سیستم فارس‌گرای انحصارطلب، جهت ترمیم ساختار سیاسی و تصحیح خط مشی و نظام تک‌قطبی دگرستیز حاکم گام برداشت.

به حرکت در آوردن تماشاگران و منفعلین تورک، پرهیز از اعمال پرخاشگرانه و غیر مسالمت‌آمیز، اجتناب از روش‌های پرهزینه، اتخاذ روش‌های با حداقل درگیری منفی، سلب بهانه از نیروهای سرکوب‌گر، برقراری اعتماد سیاسی و قانونی دوطرفه، استفاده از رسانه‌های سراسری و نوین ارتباطی، مشارکت مدنی هوشمندانه و مستمر در تمامی عرصه‌های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، تشکیل نهادهای مردمی و فعالیت حزبی، کسب قدرت سیاسی و تأثیر بر ساختارها و تصمیم‌سازی سیاسی در کشور، ایجاد انگیزه و امید در شهروندان تورک، و ... از جمله اقدامات و فعالیت‌هایی هستند که اگر با تورک‌گرایی همراه باشند، مفید فایده و مثمر ثمر بوده و نتیجۀ مطلوبی در حل مسألۀ ملی تورک در ایران رقم خواهند زد.

اگر متفکرین و فعالین ملی کنونی که مسئولیت خطیر سرنوشت ملت تورک را در ایران بر عهده دارند، نتوانند با شرایط و امکانات محدود کنونی مطالبات بر حق ملت تورک را تنظیم و تدوین نموده و در دام مطامع شخصی و محفلی صاحبان افکار انحرافی و منطقه‌گرا که با کم‌تجربگی و رفتار سیاسی ناآگاهانه، به اندازۀ نیروهای توتالیتر فارس‌گرا در استمرار اوضاع بحرانی کنونی نقش دارند بیافتند، زمان و عرصه‌های سیاسی را تمام‌عیار در اختیار نیروهای فارس‌محور رها نموده و بی‌تردید باید جواب‌گوی ملت تورک، تاریخ و آیندگان باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qafqazli